پیشنهادهای کامبیزدارابی (١١٤)
دهره=دره =به معنا ی وسیله ای که با آن پوست حیوانات را می کندند و چاقو معنا می دهد . در کلمه ( پوست در ) که همان پسر است . در =درنده ودره=در =درنده ...
ساورمه =ساب خورده و صاف و صیقلی معنا می دهد . درفارسی کلمه سیب هم به معنای ساب خورده و پوستی صاف و صیقلی دارد . ساب خورده ساوورردمگ =ساو واردمه = ...
مر=جایی که سرداست و به غار گفته می شود در زبا ن لکی مر=غار از مردن ومرگ می آید وجایگاه وسرای مردگان معنا می شود . آن زمان درغار زندگی می کردند و هن ...
کچک =که یا کوه چک که =کوه چک =تیزی لبه صخره های کوه که مجازا به معنای تیکه های کوچک سنگ وبا این تفسیر راحت تر می توان علت نامگذاری کچک را درک کرد
درزبان لکی =به معنای قورباغه قول واخه =گول واخه = گول =گول آو وگول آب ؛آبی که دریک گودال وسیع ماندگار شده است وماندآب واخه یا واخ =باغ و جایی که گی ...
بایلام خدمت دوستان ادب دوست واساتید زبان شناس :ما در بحث ریشه یابی کلمات و واژه ها باید خدمت شما عرض کنم که زبان فارسی ، ازلحاظ تاثیر پذیری از زبانها ...
غار = گاور =گار =غور =غاور=غار گور =دیارمردگان . مکانی که انسانهای اولیه درآن زندگی می کردند و خیلی هم در همان جا می مردند و دفن می شدند .
هنگ کردن =به معنای نفهمیدن و قاطی کردن و کند شدن ذهن و یا خرشدن والاغ شدن درزبان لکی اصل این کلمه هنقگ است که تلفظی بسیار سخت است برای دیگران وکسانی ...
هل یا هیل ویا بهیل و فارسی آن بهل =به معنی بگذار و رهاکن بهلا_بهیلا _بیلا_=بمعنای ( بگذار_ول کن ، رها کن ) هنوزهم به هماین شکل ها در زبان لکی اسفاده ...
قیچی :دراصل این کلمه به صورت قرژچین و یا بعدا هن قرچ چین =و کرژ چین وقژ چین قژچن قیچ چین = قیچی درفارسی قرچ =کوتاه و وقیچی یعنی کوتاه کننده ودرزبان ...
هوخشتره = هو =خوب و شتره =پادشاه هواخشاه ترا=هوخشتره
استخوان در زبان لکی و کردی = ایستاگیان =ایستا=ایستاده و برپا شده ، راست وصاف ایستاده . و گیان =جان و بدن و تن . ودرکل به معنایقسمت ایستاده بدن و ایست ...
حوض =گو الی که آب در آنجا خانه کرده است و ماندگارشده است در انگلیسی Hose یعنی خانه ومنزل ، ودرلری ولکی =هاوش یا هوش ودرلری بختیاری =اوشا ودر زبان اس ...
اندوختن =دوختن و توختن به معنای ذخیره کردن آمده است طبق فرهنگ لغات فارسی وگفته شده که اندوختن =ذخیره کردن اما به نظر بنده :، ان دوختن = ان =پیشوند مت ...
آفرین = آور ین و آوریدن ودراینجا نو آور ی یا آوردن پاسخ نو ودرست بودن نفرین =نه آفرین و متضاد آفرین هم نفرین است
آشیانه =به معنای لانه پرندگان و خانه آنها و جایی برای آسایش پرنده درزبان لکی :سیر تکاملی کلمه به شکل زیر می باشد : آسودژی لانه =آسوژیانه =آسوشیانه = ...
اژدها =آژی دهانک آخگر دهان =اژدر دهان =آتش در دهان اخگر =آتش و شعله ی آتش د ها=دهان و جمع این دو واژه =اژدر دهان
آوآره =آب آره وبه هرچیزی ویا کسی گفته می شود که خانمانش به دلیلی خراب شده است و درحال حاضر جا ومکانی را ندارد که درآن جا زندگی کند . آب آره =آب آور ...
خرداد =خور داد =هور داد =هورا دات =هوردات= ماه سوم سال وماه آخر فصل بهار و درزبان لکی و لری این ماه راهنوز هم به صورت خورداد تلفظ می کنند و دراین ماه ...
مرداد =نام یکی ازماه های تابستان است و ماه پنجم سال ما ایرانیان است ودراین ماه چونک وسط تابستان است وهوا به شدت گرم شده است واوج گرمای سال درای ماه ا ...
ویر =فیر=فکر درزبان لکی هنوز به هرسه صورت بالا تلفظ می شود و به معنای = یاد ، هوش و اتعداد ذهنی برای ثبت رویدادها و بهدیاد آوردن سریع آنهاست . ویرا ...
قوز پشت =قوژپشت =گوژپشت کسی که پشت او به حالت خمیده درآمده است و به اصطلاح شاعران ، کمانی شده است و انحنا پیداکرده و به شکل منحنزی درآمده است .
شیر افکن = اصل این کلمه دو قسمتی که قسمت اول اسم و دوم آن فعل است . سیر تکاملی آن = :شیر آیژن =شیر اوژن =َشیر آوجن و شیر آوجن = واو خوانده میشود . ...
جمعه =جمع ه دراصل این کلمه بعد از ورود اسلام به ایران وارد زبان ماشده است . دراین روز مردم به صورت جمعی آیین و مراسم مذهبی واعتقادی برپا می کنند . ...
دژخیم =دژ خیم که : دژ= ( ضد ) و خیم =اخلاق و منش ورفتار و رویه وروش و کردار معنی می دهند. خوش خیم =خوش اخلاق و خوش رویه ( رفتار ) دژخیم =بد رفتار و ...
قلب در مصراع نقش تو قلبست و نقش او کان است =نقش تو مجاز ی است و تقلبی و نق ش خداوند نقش اصلی و خالص است .
طاق چه =طا قچه که دراصل =طوق چه که طوق =خطی که دور گردن پرنده و کمی پایین تر از سر می باشد . دقیقا به همان شکلی که و شیوه ای که طوق دارد طاق را هم ب ...
انگشت =آنقوزت =آنقوست =آن قوشت =وآن گوشت =و انگشت =آن چیزی که قوز دارد و گوژ دار دوبه انگشت اشاره اولین بار ان نام داده شد و آن =چیزی که به آن اشاره ...
چاقو =شاقو ودراصل آن شاق خو =یا شاق خوب وسیله ای که خوب گوشت و. . . . را به دونطم یا دو شق تبدیل وتقسم می کند . سیر تکاملی درزبان پایه ( لکی ) =شاق ...
شلاق =شل آق = شل =ران و آق =چوب ویا هروسیله ای که با آن به ران وارد می شود و ضربه می زند . اما درست تر وسیر تکاملی آن : شالاخ بوده است و به صورت شال ...
شلوار =شل وار که شل =ران و وار=پسوند شباهت که به معنای لباس وپارچه ای پوشاننده ی ران است . امدرزبان کهن ایران یعنی لکی = شال واز =شال وار =شلواز = ...
آیینه =وسیله ای که طبق آیین ورسم ورسوم مورد اطتفاده قرار می گیرد. و لی این کلمه بسیار جدید است . اما در زبان کهن لکی : به این وسیله جامک گفته میی ش ...
ایران =طبق گفته ی اساتید زبان وتاریخ به فرزندان ایرج که به این سرزمین آمدند و ااین جا را ایران نامیدند . وطبق زبان مادری وکهن لکی : ایره =اینجا که ...
قورباغه =داروگ وبه جانداری گفته می شود که جوی های آب زدگی می کند و به آب نیاز حیاتی دارد . دار=درخت و وگ =همان صدای قورباقه است قورباغه هی سبزی که ...
خروس =دراصل این کلمه خروش ین حیوان خانگی است و به علت صدایی که دارد و فریادی که برمی آورد =خروش یا خروس نامیده شده است . خروش =فریاد بانگ _، صدای ب ...
هربرز =هر برز = هر =کوه و برز =به فتح ب معنای بلند وبلندا می دهد . درزبان لکی هنوز کلمه برز به کاربرده می شود . مثل :بالا برز =قدبلند هربرز =هل برز ...
آب شار با آبشار =آبی که از قسمت بلندتری ازسطح زمین ویا از کوهها سرازیر می شود ودر قسمت آخر بلندی وانتهای مسیر از ارتفاعی به پایین می ریزد . سیرگویش ...
ابرو =موهایی که بربالای چشمهاست و در قسمت پایین پیشانی موجودات و انسا ن است . دراصل این کلمه : آب روب =آب را که ازسروپیشانی به پایین می آید را می رو ...
خرمهره =خوار مهره =مهره ای که زیاد ارزشی ندارد وچیز بی ارزش را می گویند . ژار مهره =ژرمهره=گار مهره =گرمهره=خرمهره سیر تکاملی این کلمه هم به صورت ب ...
خرما =خور م آ =چیزی که به وسیله ی تابش خورشید به بار می آید . خور =خورشید م =م میانجی آ =آینده و چیزی که می آید وبه بار آمدن معنی می دهد .
مادر =مادار =ما دار =کسی که دارنده وصاحب ماست خدای ماست مادار =خدای ما و دادار =خدای همه وخدای مادران ما و منظور خدای خدایان که خداوند بلند مرتبه می ...
پدر =پادر =پا در= پا =پاییدن ومراقب بودن و در=دروازه ومحل ورود به محیط خانواده وخانه دراصل =کلمه ی پدر به این معناست که : فردی است که وظیفه ی او نگه ...
شراب =، درا صل از دوجز: شر=صدای آب و آب=آبی که می نوشیم . چون در جمع شراب خواران ساقی برای آنها شراب می ریزد ولیوانهارا پشت سرهم پرمی کند . صدای پی ...
پسر کلمه ایست که از = پوست در =فردی که وظیفه ی شکارکردن و دریدن پوست حیوانات وآوردن گوشت برای خانواده بود . پوست در=پوست در=پوست حیوانات _در=دریدن ...
بیستون =بغستون وبغ ستان =سرای خدایان که بعدها به صورت بهستون وبیستون درآمد. سیر کلمه : بیگ بایاتا =بیگاتانا =بیغاتانا =بغستون =بیستون بیستون کعبه ...
زن =درزبان فارسی زن از زاییدن وزایش ودراصل باعث بقای زندگی می باشد . ژن =ژیان و ژییدن و زیستن رادلیل و حاجتی مبرم است ژیان=گیان =ژن =زن سیر تکامل ...
زمین =زم =به معنای سرما ویین یا گین =پسوند دارندگی سیر تحول کلمه =زمگین وزمیین وزمین درزبان ماد ما ایرانیان یعنی لکی زم ژیین =زمگیین و زمژیان و زم ...
باتوجه به سیر کلمه خود که در قبل گفته شد کلمه ی خویش هم : وویژم=وی دژم =خودم خویژ تن = خویشتن و مختصرا خویش =خود
سیر کلمه خود به معنای خویشتن : درزبان لکی وفارسی وکردی : ووژم =ویژم =وی=غیر ازخود و بمعنی دیگری و بیگانه می باشد و بخش دوم یعنی ژم =دژم =ضد که معنی ک ...
سیر تکاملی کلمه جوراب : گورآو =، گیرآو =پاپوش و وسیله ای که از ورود ونفوذآب جلوگیری می کند . گیرآو=جیرآو=جیرآب =جورآب =جوراب درفارسی جوراب تلفظمی ش ...