پیشنهادهای کامبیزدارابی (٣٢٥)
درود بر دوستان زبان شماس : زبان پهلوی اشکانی که درزمان اشکانیان رواج داشته و زبان ایرانیان بوده طبق نظر اکثر زبان شناسان بزرگ دنیا وهمچنین باستان شنا ...
دُما =Doma درزبان لکی به معنای پشت و عقب و قفا و پشت سر و گذت و عقب تر می باشد. و متضاد نوا است دَما =dama گرما وحرارت و متضاد است با سرما دم =نفس ...
نوا =nooa نوا در زبان لکی به معنای جلو وپیشِ رو ؛پیشرو و جلودار لشکر وگروه ؛متضادآن هم دُما می باشد. نوا =nava درزبان فارسی به معنای سامان ، توان و ...
شودَر =shewdar درزبان لکی و لری به گیاه شبدر یا ( اگزالیس ) ، شو دَر گفته میشود . شِو =شب و در هم که پسوند فعلی است . و در مجموع به خاطر این که این ...
مَلاس =malas شیره ی چغندر را ملاس می گویند که در کارخانه های قند که از چغندر ؛قند تولید می کنند . تولید می شود . ملاس فقط به شیره ی چغندر گفته می شو ...
شاه رو =shah roo درزبان فارسی به معنای کسی است که داری چهره ای شاهانه است . که دراین جا شاه =اسم و رو =اسم شاه رو =shah raw که این واژه هم درزبان ...
چوار =chkoowar درزبان فاخر لکی چوار به معنای عدد چهار است . که به صورت چوار تلفظ می گردد. یَک _دو _سه _چوار _پنج _شَش_هفت _هشت _نُه_ده علاوه براین ...
بَرز =Barz درزبان لکی به معنای بلندی و قد وقامت . بالا . اندام . چیزی که فراتر و بالا تراست . به کارمی رود . همچنان که در واژه ی فارسی البرز آمده اس ...
پاداش/پاداشت =padash /padasht درزبان فارسی پاداش ودرزبان لکی به صورت پاداشت تلفظ می گردد . پات داشن=پاداش _پات داشنِ نیتار=جایزه دهنده _پات داشن ...
شامی =shamy درزبان کهن لکی این واژه به معنای هندوانه در فارسی و قارپوز در زبان ترکی به کار می رود . علت نام گذاری این واژه برای هندوانه =در زمانهای ...
روا =Rooa درزبان لکی و کردی ولری این کلمه به معنای روباه است که به خاطر سهولت تلفظ به روا تغزیر شکل داده است . و گاهی هم روی = rooey گفته می شود . ...
دِرِّک =derrek درزبان عنی و کهن لکی ، این کلمه به معنای خار و گیاه خارتیغه می باشد . این گیاه خاردار خارهایی دارد که به لباس و بدن می چسبد و بسیار ا ...
پَلَه ور=palavar به زبان لکی این واژه به معنای پرنده است . و به همه ی پرندگان پَله وَر گفته می شود . پَل یا پَر =پر پرندگان ، پوشش بدن پرنده گان ...
درمراسم شین و شادی حضور دوستان وآشنایان سبب دلگرمی است .
شین =Sheen این واژه ؛واژه ای لکی است و درزبان لکی ، لری و کردی به معنای ( شیون و گریه و زاری و غم واندوه و ناراحتی زیاد ) است . در مراسم سوگواری و ...
قیطان= Gheytan قیطان درزبان لکی به کش ویا بندز گفته می شود که بر میانه ی شخصی و یا وسیله ای بسته می شود . میان بند و کمربند معنا می دهد .
توز=Tooz درزبان کهن لکی ، این کلمه به معنای گرد و غبار ی است که اززمین بلند می شو د و در هوا پخش میشود وقابد دیدن است و بر روی وسایل و اجسام منزل و خ ...
نام جا =namja درزبان لکی این واژه به معنای ( ( وسط ، میان و مابین ) معنا می دهد . نام حد =:حد وسط و مرز و خط وسط و خطی که وسط دو قسمت مساوی کشیده می ...
گَشتَل =Gastal درزبان لکی و لری و کردی ؛این واژه به معنای ( ( ولگرد و کسی که زیاد می گردد و یک جا نیست و ازین خانه به آن خانه و ازاین شهر به آن شهر د ...
گِشت =Gesht درزبان کردی و لکی : به معنای ( همه و تمام و کامل و کل یک چیز است . )
کاسپی =Caspee این واژه یک واژه ی ترکیبی است وز دو واژه ی : کاو =cow و اسپی =Espee کاو =به معنای آبی است اسپی =به معنای سفید است . پس با این تفاسیر ک ...
اِسپِه /اِسپی=Espeh/espee درزبان کهن لکی این واژه به معنای ( سفید ) است . که متضاد آن کلمه ی رَش=سیاه می باشد .
کاس =kas درزبان فاخر لکی این واژه به منای ( ( کر و گنگ و گیج ) است . نمونه : بو ای مایع کاسِم کِرد. =بوی این محلول مایع منو گیج و گنگ کرد .
واجِز=این کلمه از دو کلمه ی وا =باز و جرز =فصله ی بین دو قطعه و دو آجر و دو چیز را می گویند . دقیقا به معنای ( فاصله ی باز ) است . یعنی شنونده می فه ...
واجِز =vajez درزبان کهن لکی این واژه به معنای ( باز و فاصله دار و نبسته ) به کارمی رود . برای نمونه : دِرَه واجِزَه=یعنی در کاملا بسته نشده و نیمه ب ...
چَفت =chaft این واژه در زبان فاخر لکی به معنای ( ( کج ؛خمیده ؛قوس دار و کمانی ) ) می باشد . وبه صورت تتابع اضافات با واژه ی چِل همرا می شود وبه شکل ...
آلِشت/آلِش=Alesht/Alesh درزبان لکی ولری این واژه به معنای ( عوض کردن و تعویض ) می باشد. ودر جاهایی به صورت ( آلشت پالشت و یا آلش پالش ) استفاده می ...
آسارَه = Asarah درزبانفاخر لکی ای وژه ترکیبی است از دوواژه ی آسمان و تاره که درزیر شرح داده می شود : آسمان تاره = که آسمان به آس تبدیل شده است و تار ...
نایج = nayj این واژه در زبان لکی به معنای فعل امر منفی از انداختن است و به معنای ( نینداز ) می باشد . انداژت _انداجت /انداخت . آشتن =آژتن _آختن با ...
نوش =noosh درزبان لکی این واژه به معنای ( نگو ) است و نوعی فعل امر منفی است . ومتضاد آن بوش است که به معنای بگو است . البته درزبان فارسی این واژه به ...
دالکه =Dalkah درزبان لکی ولری به معنای مادر می باشد که بعضی اوقات هم به خاطر راحتی به اختصار ( دا ) گفته می شود . که دراینجا هم همان مادر را معنا می ...
خَنَه =khanah درزبان لکی به معنای خنده است . وفرق آن با کلمه ی خَنِه یا خَنی در مصوت های آن است . خَنِه یا خَنی به معنای حنا است .
نوخه /نُخَه =nokhah درزبان لکی این واژه به معنای نخود است .
قاو =ghaw درزبان فاخر لکی این واژه به معنای بشقاب است . پیشقاب ، بشقاب . درزبان فارسی . که پیش دستی هم می گویند. پیش قاو _بشقاو _قاو . در زبان لکی
خِو =khew درزبان لکی به معنای ( غیب ) است و تغییر یافته ی غیب می باشد که غ به شکل خ تلفظ می شود و ب هم به شکل و تلفظ می شود . خیو _ خِو _ درزبان لکی ...
هَنا =hana درزبان لکی ؛این واژه به معنای صداکردن کسی است که دور ترازماست و درآن دوردست ها قرار دارد . واگر درعربی هنا به معنای آنجا ودور دست است از ...
هناس /هناسی=hanas درزبان لکی این واژه به معنای نفس و نفس کشیدن است .
دار =Dar این کلمه در زبان لکی ولری وکردی به معنای درخت است و همچون گذشته ها ، اکنون نیز مردم ازاین واژه استفاده می کنند و بعضی اوقات به عنوان تتابع ا ...
چِراوا=cherawa درزبان لکی به معنای اسب نر و جوان می باشد و به اسب ماده هم مادیان وموون می گویند و کره اسب را هم کُرّی می گویند . چرآوا =:به علت این ...
شَم شَمَه کوره =sham shamah koorah درزبان لکی و لری و کردی به معنای خفاش می باشد . ودراصل ( ( چَم شبه کوره ) ) بوده است که به مرور زمان به شَم شَمَ ...
زیوخ /زیوخ آو =zukh این کلمه درزبان کهن لکی به معنای رنج و درد وغم وغصه و درمعنای مجازی آن به کارمیرود . معنای اصلی آن : زهر و سم و اسید کشنده . می ...
مِرک = merk درزبان کهن لکی این واژه به معنای آرنج به کار رفته وهنوزهم به کارمیرود . البته در زبان های لری و لری بختیاری هم به همین معنا به کار می رو ...
قُل =درزبان کهن لکی این کلمه به معنای پا به کارمی رود . و علاوه براین به ستون و پایه ی هرچیزی هم قُل می گویند . قُل =ghol : پا ی انسان و پایه وستون ...
مِل=Mel درزبان لکی مِل یعنی گردن . مِل=mel گردن مِلوانِک=گردن بند melwanek مَل=mal پرنده مَل کاوِه =پرنده آبی malkaweh مِلَه=melah گردنه مِلَه اس ...
کَلَ=kala shir کله شیر درزبان لکی ولری و کردی این کلمه به معناِی خروس به کارمی رود وهنوزهم مورد استفاده است .
مامِر =مرغ Mamer درزبان لکط و کردی کرمانشاهی به مرِ گفته می شود . دراصل از : ماده مرغ گرفته شده است ما=ماده مِر =مرغ
گُجَر =Gojarکوچک درزبان لکی به معنای کوچک به کارمی رود . برا گُجَر=داداشِ کوچیک
شاوال= shawal درزبان کهن لکی به معنای شلوار به کارمی رود و همان شال وال _یا شال وار است که به خاطر سهولت تتلفظ به شاوال تغییر شکل داده شوه است . شا ...
گواله =Gooalah به معنای خورجین پالان خر و هرچیزی که جای زیادی از وسایل را داشته باشد و چون وسایل زیادی را در پالان خر جای می داد ند به همین دلیل آن ر ...
پالدم =pal dom این کلمه به معنای تسمه و ریسمان محکمی که که از زیر شکم اسب و الاغ و . . . . . عبور می کرد وپالان الاغ و زین اسب را محکم می کرد . وباآ ...