پیشنهادهای کامبیزدارابی (١,٤١٩)
شکیا =شکست درزبان لکی این واژه به معنای شکستن به کارمی رود . شکانم =شکستم شکانیم =شکستیم شکانی =شکستی شکانین =شکستید شکانه=شکست شکانان =شکست ...
رزیا =این کلمه هم درزبان لکی به معنای ریختن است اما ریختن به معنای سوختن . مثلا : لامپَ رزیا =لامپ سوخت آ وَ ( آب ) رشیا =آر ریخت رزیا =سوختن رش ...
رشیا =این واژه در زبان لکی به معنای ( ریخت ) و ( ریختن ) به کارمی رود . و فعل است . رژیا _رشیا _=ریخت در زبان فارسی رشانم=ریختم رشانی=ریختی رشانه= ...
نهفتن :این فعل از افعال ناقص اصرف می باشد . نهفتم نهفتی نهفت نهفتیم نهفتید نهفتند نهنبم نهنبی نهنبد نهنبیم نهنبید نهنبند نهانیم نهانید نهان ...
زرانی =این واژه درزبان لکی هنوزهم رایج است ومورد استفاده در مکالمات مردم و به معنای زانو است . زرانی =زیر رانی وبه معنای چیزی است که زیر ران است و ...
کورپه =همان نوزاد کوچک و تازه به دنیا آمده را می گویند و تا زمانی که روی پا نایستاده است به او کور پا می گویند ( اززمان قنداق شدن و چهاردست وپا راه ر ...
روله =درزبان لکی این واژه به معنای فزند دلبند و شیرین معنا می دهد . ودراصل این کلمه از :روی دلم و رو دلم و به معنای آن چیزی که روی دل من بزرگ میشه ...
گاله یا گال =درزبان لگی و لری به معنای فریاد و دادوبیداد و صدای بلند و گوشخراش است و در زبان محاوره می گویند :گاله را ببند دقیقا به معنای این است که ...
جال =در زبان لکی و لری بختیاری و همچنین در زبان کردی ؛به معنای جوان پرانرژی و نیرومند و قوی معنا می دهد .
گمال =سگ نر گاه مال =نگهبان منزل و خانه بپا ، که از ویژگی های سگ است . گ=از نگهبان می آید. و مال =منزل 'خانه ومعنای گله گوسفندان هم می دهد . که در ...
قژ =گیسو و موی سر قژ_گژ=موی سر وخاصه مویی که زیاد و درهم باشد معنی می دهد . گژگاو =گاوی که موهای زیادی دارد . قژاکند یا قزاکند=سلاحی که از ابریشم ...
غاز مه =کلنگ درزبان لکی این واژه هنوز هم به معنلی کلنگ به کار می رود . و ریشه ی آن هم دراصل غاز مل بوده است و بعدها به غازمه تبدیل شده است . غاز=پ ...
بوره=درزبان لکی به معنای بیا به کارمی رود . مترادف آن =باو ؛بیا متضاد آن هم =بچو بوره =بیا و بچو =برو ، بشو ( شُدن )
سَنِم=خریدم ، گرفتم ؛ستاندم درزبان لکی این واژه به ملنای خریدن وگرفتن به کاررفته ومی رود وهنوز هم کاربرد دارد . و هم ریشه است با ستدن در لکی وفارسی ...
نُژی =عدس درزبان لکی این واژه به معنای عدس است . هرچیزی کا ریز وکوچک باشد را نُژی می گویند .
نُیر =نور ؛روشنایی به زبان لکی نویرّ=نفرین ناله ، متضاد =دعا
گاووشه =کوزه ی بزرگ ؛خم بزرگ جای خوشه =جاخوشه =جاحوشه =گاحوشه =گاووشه خم های کوزه ای که بزرگ بودندو جای زیادی داشتند وخوشه های انگور زیادی درآن ها ...
خَزِو=غضب ؛خشم ؛قهر این وا ژه دراصل ریشه ی غَضب است و باید به صورت : خَضِو نوشته می شد . که در اصل غَضِو بوده است که به مرور زمان و به علت سختی تلف ...
گلاره =گِلارَه =Gelarah به معنای چشم است درزبان لکی و هنوزهم به همین معنادر زبان لکی وکردی ولری ؛مورد استفاده قرار می گیرد . و در فرهنگ کردها ولرها ب ...
شون =shoon درزبان لکی به معنای ( دنبال ، درپی ، پشت سر کسی ؛معنی می دهد . چیمه شونه =رفتم دنباش باوَ شونِم=بیادنبالم
کَنی ='درزبان لکی به معنای چشمه است و با کانی از یک ریشه هستند . کان=معدن 'سرچشمه ، چشمه کانی درزبان کردی به معنای چشمه است .
شووان =چوپان _شبان درزبان لکی هنوزهم کاربرد دارد . . . شبان در زیان فارسی هم؟ شوان در زبان لکی است
پیا =مرد درزبان لکی و لری ؛این واژه به معنای مرر آمدهداست. واژه ی پیا از پاییدن و مراقب بودن و نگهبان و حارس خانواده بودن ، آمده است . و هم معنی با ...
گووان :پستان درزبان لکی این کلمه به معنای پستان می باشد و هنوزهم کاربرد دارد بااین که این کلمه قدیمی است .
گووان = درزبان لگی به معنای پستان
شووان =چوپان _همان شبان است . درزبان لکی ' لری وکردی هنوز هم کاِربرد دارد .
مانگ شاو :شب مهتابی _شب مهتاب درزبان لکی ولری وکردی به معنای شب هایی است که ماه درآن ها می تابد . و شب های زیبایی هستند .
دنان =درزبان لکی همان دندان است . که براثر مرور زمان به شکل دنان تغییر شکل داده است .
دول =dul درزبان لکی به معنای سطلی است که با آن آب را ا ز چاه می کشیدند . این کلمه تغییر یافته ی ( دلو ) است
یول =یله _رها - ول'آزاد درزبان لکی هنوزهم به کارمی رود و با ( یله ) هم ریشه هستند
کُنا =سوراخ 'حفره 'لانه درزبان لکی هنوزهم کاربرد دارد . وبا کنام در زبان فارسی هم ریشه و هم معنی است . دریغ است ایران که ویران شود کتام پلنگان و ش ...
کِراس =به کسر ک ودرزبان لکی به معنای پیراهن آمده است ودرزبان کردی کردستان و کردی کرمانج که مردم استان خراسان با آنها درارتباط هستند هم این کلمه به صو ...
حرف ( ی ) درزبان لکی : در بیشتر کلماتی که ( ی ) دارند. این حرف به صورت دو تا کسره پشت سرهم خوانده می شود . و یا به صورت ( ی کم رنگ /ی ضعیف ) تلفظ می ...
هرّئ=درزبان لگی به معنای گِل و آ ب و خاک را به هم آمیخته کردن و آنچه که حاصل می شود همان هرّئ یا گِل است . هرّئ=خاکی که ازسودن وساییدن سنگها و تیکه ...
جیفه =همان ما دنیاست که بسیار بی ارزش است و به کسی وفانکرده و ماندگار نبوده برای هیچ کسی . در زبان لکز هنوزهم این کلمه کاربرد دارد و در خیلی جاها به ...
دِنان =به کسر ( د ) ، این کلمه درزبان لکی به معنای دندان می باشد . که هنوز هم کاربرد دارد . دندان = دنان چشم = چَم/چاو بینی /دماغ = پِت ابرو = بِ ...
گلاره =چشم ریشه ی این کلمه که یک کلمه ی لکی است و درزبان لکها و همچنین لرها و کردها وجوددارد و هنوزهم کاربرد دارد به شرح زیر است . غلط آره =چیزی که ...
گلا ریژان =برگ ریزان گِلا =برگ درختان ریژان =ریزان
گیفان =این کلمه به معنای جیب و گریبان است . این کلمه هنوز هم در زبان لکی مورد استفاد ه قرار می گیرد . گریبان _گریبوان _گی بان - گیوان _گیفان
درزبان لکی هرگاه حروف ( ن ) و ( گ ) کنارهم قراربگیرند تشکیل یک حرف جدید می دهند وبه صورت نُق تلفظ می شو د. یعنی توسط انتهای زبان که به دریچه های و رو ...
ل=درزبان لکی وهمچنین زبان های پیر و و لهجه ها ی این زبان حرف ( ل ) به دوصورت : ۱ - ل/ زیر/ که همانند ( ل در زبان فارسی ) تلفظ می شود. این حرف ( ل ) ت ...
اکبر =اکابر
جمع کلمات زیر : کسالت =کسالات وصَی=وصایا وصیت =وصایات کمال ، کمالات جمیله وجمیل =جمالات اجمل و اجملت در عربی . جمیل وجمال =جمیلان کسر =کسورات ک ...
کاور =گوسفند _ از کافر یا پوشیده گرفته شده است . چون بدن این جاندار پوشیده شده است از پشم ، بنابراین کافر که به معنای پوشیده شده است . کاور هم از ک ...
گاو =گا=دراصل گیاه خو ر بوده است که به مرور زمان به گیاور = و گاور = و گاو = و گا تبدیل شده است . انگلیسی ها هم این کلمه را از ایرانیان وام گرفته ان ...
گزر = هویج _زردک درزبان لکی هنوز از این کلمه استفاده می شود . گاز وَر =بوده است که بعدها به گازَر تبدیل شده و بعدا هم به گَزَر تغییر یافته است .
شیت =شید =شیدا =دیوانه درزبان لکی این کلمه هنوزهم کاربرد دارد واز شیدا گرفته شده است . وبا شیت که در شل وشیت آمدا است فرق دارد . چراکه این شیت ازآ ...
باو =بیای و بیا اصل وریشه این فعل است وفعل امر محسوب می شود . بیای=بیاو =باو بام =بیام بایمن =بیاییم بای =بیایی باینان=بیایید باو =بیا بان =بیاین ...
بوش =بگو ، این کلمه فعل امر از گفتن است . سیر تلفظ کلمه :بوگو =بوگ=بوژ =بوش بوشم =بگویم بوشیم =بگوییم بوشی :بگویی بوشین /بوشینان =بگویید بوشه =بگو ...
وِتم =گفتم . گویش وسخن گفتن و حرف زدن ودقیقا همان گفتن بارسی ااست . گو =به ( ضم گ ) و ( سکون واو ) گوتم /گفتم . که لکی وتم و لری ( گتم /گوتم ) همین ...