تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٧

یکی از معانی کلمه good وقتی قبل از اسم بیاید در ترجمه حسابی یا یک دل سیر است. You need a good rest به یک استراحت حسابی نیاز داری. یا She sat down a ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

چشمم آب نمی خوره احتمالش کمه

پیشنهاد
٠

آدم که قحط نیست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مسئله حیثیتی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گاهی می تواند موذیانه ترجمه شود. Loaded question سوال موذیانه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

گاهی در نقش قید به معنی صادقانه است. I simply told them the truth. حقیقت را صادقانه به آن ها گفتم.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

به عقیده من به نظر من

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

انتخاب بین بد و بدتر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به امید دیدار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حرف خاله زنکی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

سر زدن Tanks for dropping by ممنون که سر زدی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

You don't have what it takes این کاره نیستی You have what it takes این کاره ای یعنی می تونی از پیش بر بیای

پیشنهاد
٠

اگر با مردم بد نشست و برخاست کنی، مانند آنها خواهی شد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

گاهی به معنی همدوره است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

گاهی دید بعد از فاعل به کار می رود. جمله هم سوالی نیست در ترجمه دقت کنید. معنی پاک یا کاملا میده. مثال. I did forget his birthday پاک تولدش را ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

اگر در مورد خداوند به کار رود خوفو خشوع. اگر در مورد انسان به کار رود، حساب بردن از کسی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

اگر در مورد خدا به کار رود، خوف و خشوع اگر در موردانسان به کار رود، حساب بردن از کسی.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

از کسی حساب بردن در مورد خداوند یعنی ترس و خوف از پروردگار

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩١

یاس آور

پیشنهاد
٩٩

قناعت توانگر کند مرد را

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨١

امتناع کردن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧٧

به جای very wide معمولا این صفت به کار می رود.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٠١

ضد حال یا ناخوشایند

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨٧

دقیقا همان به عنوان مثال This is the very cellphone I want. این دقیقا همون گوشی تلفن همراه یه که می خواستم.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦٥

ماموران مخفی یا ماموران لباس شخصی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩٣

در زبان فارسی عامیانه معمولا از واژه ی صفرکیلومتر استفاده می کنیم. دقت کنید که این کلمه صفت نیست بلکه اسم است و قابل شمارش.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦٨

میتواند معادل اصطلاح بی خیال شدن باشد. برای مثال I wanted to tell her but then hung back. می خواستم بهش بگم ولی بعد بی خیال شدم یا منصرف شدم.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧١

یکی از معانی این فعل پخش شدن خبر است. If news or information gets round, it is told to a lot of people.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨٣

خوب شدن و بیماری را پشت سر گذاشتن. بهبود یافتن معادل چندان مناسبی نیست چون خیلی است .

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧٦

تسلی دادن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦٥

بیشتر زمانی به کار میرود که فقط چهره و صورت مدنظر باشد.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦٧

I don't hold with testing cosmetics on animals.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧٣

موافق بودن

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨١

دو سو گرا، دودل

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦٨

بسیار قدیمی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٨٧

تلفات برای حوادثی مثل زلزله

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧٤

ناراحت و عصبی بودن