آزاده - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

big picture the: تصویر کلی و دراز مدت ( هر چیز پیچید ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dolly varden: ( زنانه ) پیراهن توری که روی زیر پو ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dollybird: ( انگلیس - عامیانه ) زن جوان و خوشگ ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dollyo: ورزش : دورانی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dollying: [سینما] حرکت دوربین - حرکت دور و نز ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dollying shot: [سینما] نمای تعقیبی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dolly blue: [نساجی] رنگ آبی لاجوردی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dolly back: [سینما] حرکت انتقاعلی دوربین به عقب ...

٤ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

redundant language: سخن زائد

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

redundant code: [کامپیوتر] تستیک مقدار دهی کد شده ب ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

redundant constraint: [عمران و معماری] قید اضافی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

redundant digit: [برق و الکترونیک] رقم افزوده رقمی ک ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

redundant information: [کامپیوتر] پیام بیان شده به روشی که ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

redundant member: component whose addition or deletio ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

redundant force: [زمین شناسی] نیروی زائد

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

redundant geometrically: [ریاضیات] به طور هندسی زائد

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

redundant in parametrization: [ریاضیات] زیاده روی در پارامتری کرد ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mellow soil: [خاک شناسی] خاک نرم

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

redundant number: [ریاضیات] عدد فزونه، عدد زائد

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

redundant reduction: [برق و الکترونیک] کاهش اضافی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mellowness: نرمی رسیدگی پختگی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

redundant system: [ریاضیات] سیستم یدک، سیستم مازاد

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mellowing: having softness and richness in qua ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

greedy of water: حریص مال

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

redundant array of inexpensive disks: system which contains several hard ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

redundant operation: [برق و الکترونیک] عملکرد افزون عمل ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

redundant reaction: [عمران و معماری] تکیه گاه اضافی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

redundant action: [عمران و معماری] عمل زاید - کنش غیر ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

redundant algebraically: [ریاضیات] به طور جبری زائد

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

redundant beam: [زمین شناسی] تیر زائد

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

redundant constrain: [صنعت] محدودیت زائد

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

redundant constraints: [ریاضیات] محدودیت های زائد

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

redundant equation: [ریاضیات] معادله ی فزونه

٤ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٤ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

little trial: secondary court hearing in the cour ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

boychick: بچه ژیگول

٤ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sentimentalise: behave sentimentally

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sentimentalist: one who favors emotion over reason

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sentimentalization: ایجاد احساسات و عواطف

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sentimentalism: پیروی از عواطف و احساسات

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shunt feed parallel feed: [برق و الکترونیک] تغذیه شنت ؛ تغذیه ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shunt regulator: [برق و الکترونیک] رگوله کننده موازی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shunt winding: ( برق ) سیم پیچی موازی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shunt peaking: [برق و الکترونیک] قله زنی موازی است ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shunt tee: [برق و الکترونیک] تی موازی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shunt motor: [برق و الکترونیک] موتور موازی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shunt feedback amplifier: [برق و الکترونیک] تقویت کننده با پس ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shunt connection: [برق و الکترونیک] اتصال موازی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shunt current: [برق و الکترونیک] جریان موازی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shunt circuit: [برق و الکترونیک] موار موازی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shunted monochrome: [برق و الکترونیک] تک رنگ موازی سیست ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shunt t junvtion: [برق و الکترونیک] پیوند T موازی پیو ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shunt loading: [برق و الکترونیک] بارگذاری موازی رو ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gravy soup: آبگوشت تنگاب تنگاب: ۱. آبگوشت یا غذ ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shunt fed vertical antenna: [برق و الکترونیک] آنتن عمودی تغذیه ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shunt excited: [برق و الکترونیک] تحریک شنت اتصال س ...

٤ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

interference guard band: [برق و الکترونیک] باند محافظ تداخل ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

interference filter: [شیمی] صافی تداخل

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

interferential: وابسته به دخالت

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

interference zone: [برق و الکترونیک] ناحیه تداخل

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

interference patterns: [سینما] تداخل اشکال

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

interference of wells: [نفت] تداخل چاه ها

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

interference of waves: [ریاضیات] تداخل موج ها

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

interference measurement: [برق و الکترونیک] سنجش تداخل

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

interference limiter: [برق و الکترونیک] محدود کننده تداخل

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

interference level: [برق و الکترونیک] سطح تداخل

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

interference contrast: [پلیمر] تمایز در تداخل

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

interference area: [برق و الکترونیک] ناحیه تداخل

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

interference threshold: [برق و الکترونیک] آستانه ی تداخل کو ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

little buddy: فسقلی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pretendedly: بطور ساختگی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pretendant: مدعی خواستگار

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bulgy: بر امده محدب شکم دار

٤ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

disgraceful behavior: shameful conduct

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rupe: [زمین شناسی] پشته، صخره یا گسل فرضی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

disgraced him: shamed him

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rup: عبارت کامل: Rational Unified Proces ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

disgracer: one who causes shame

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rupee: ( واحد اصلی پول هند و پاکستان و سری ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

foison: ( قدیمی ) محصول ( کشاورزی ) خوب، وف ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

triple crown: ( بیس بال ) قهرمانی سه گانه ( از نظ ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

triple conversion receiver: [برق و الکترونیک] گیرنده ی تبدیل سه ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

triple chain helix: [نساجی] فرم به هم تاب خورده سه تایی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

triple constraint: [صنعت] محدودیت های سه گانه پروژه شا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

triple cloth: [نساجی] پارچه سه لا

٤ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

washover steing: [نفت] رشته لوله ی دور شویی

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

broke the agreement: did not do was was agreed to

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stein: فنجان، لیوان دسته دار ابجو خوری

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

broke the curfew: did not return by the set time

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

steinbeck: جان اشتاین بک ( نویسنده ی امریکایی ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

broke the law: did not obey a legal ruling

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

froodite: [زمین شناسی] نوعی کانی - فرمول شیمی ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

steinbok: ( جانورشناسی ) آهوی استاین باک

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

broke the rules: did not obey guidelines

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

broke the sabbath: did something which is forbidden to ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

broke the silence: stopped keeping quiet

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

broke with tradition: stopped performing a certain custom

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

envy rankled in his breast: اتش رشک در سینه اش مشتعل بود یا سین ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

broke his heart: made him feel sorry for him

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

broke his resistance: weakened his opposition

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

broke his spirit: made him lose his will power

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

broke his teeth: chipped a number of his teeth

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

broke into small pieces: broke apart

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

broke new ground: made discoveries

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

washover fan or washover apron or washover apron: [زمین شناسی] پنجه آب آورده، مخروط ا ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

washover cutter: [نفت] برنده ی دور شویی

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

broke off contact: cut off a connection

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

washover shoe: [نفت] کفشک دورشویی

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

broke off relations: cut off contact

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

broke off his relations: disconnected all of his ties with p ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

riteless: عاری از تشریفات یا مراسم

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

broke into the conversation: interrupted and joined a conversati ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

broke off the relationship: stopped a friendly relation

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

broke a vow: broke a pledge

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

broke an arm: broke a bone in his arm

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

broke an oath: canceled a pledge

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

broke his bones: fractured part of his skeleton

٥ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

masklike: similar to a mask

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

maskless: lacking a disguise for the face

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

masking of scales: [نساجی] پوشاندن فلس های پشم برای ضد ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

masking shot: [سینما] ماسک کردن

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

masking frame: [سینما] صفحه کاغذگیر ( قاب حاشیه بن ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

masking effect: [سینما] اثر پوشش

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

maskant: [ریاضیات] پوشش مقاوم، ماسک

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mask registration tolerance: [برق و الکترونیک] خطای ثبت پوشانه

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gerundive: ( در لاتین ) صفت ناشی از فعل، صفت ف ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gerundial: دارای شکل مصدر فعلی یا اسم مصدر

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

germanism: طرفداری از المان، المان گرایی، اصطل ...

٥ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٥ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٥ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mask programming: [برق و الکترونیک] برنامه ریزی پوششی ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mask register: ثبات نقابی

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mask shot: [سینما] نمای نقاب دار

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mask odor: [پلیمر] بوی پوشاننده

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mask one's intentions: hide one's purposes

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

birthroot: ( گیاه شناسی ) زاد ریشه ( انواع گیا ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

level land: زمین هموار، جلگه

٥ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

common collector: [برق و الکترونیک] کلکتور مشترک

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

common ratio: [ریاضیات] نسبت مشترک، قدر نسبت

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

common difference: [ریاضیات] تفاضل مشترک، قدر نسبت

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

common school: free public school ( usa )

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

common measure: [ریاضیات] اندازه ی مشترک

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

commonable: public jointly used ( often referr ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

common pleas: ( امریکا ) دادگاه اصلح ( که در حوزه ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

common divisor: ( ریاضی ) مقسوم علیه مشترک

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

commonwealth day: عید کشورهای مشترک المنافع بریتانیا ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

common situs picketing: ( امریکا - در مورد اعتصاب کارگران س ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

common logarithm: ( ریاضی ) لگاریتم معمولی

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

common touch: استعداد ایجاد حس همدردی و تعاون در ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

suer: شاکی

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

suety: پیه مانند

٥ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

treaty port: بندر آزاد برای کشورهای مورد معاهده ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

potato beetle: سوسک سیب زمینی ( که آفت است )

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

potatoes and point: سیب زمینی یا نان ش برای خوردن و بقی ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

potatory: قابل شرب

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

potato box: دهان

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

potato crustless pie: casserole made from potatoes that d ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

potato filling: potato mixture used to fill pastrie ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

potato quiche: savory custard pie containing potat ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

potato starch: [نساجی] نشاسته سیب زمینی

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

potatoes boiled in their jackets: potatoes cooked in hot water while ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

handsome lad: good looking young man

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

everything's sunshine: همه چی گل و بلبله

٥ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٥ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

clear channel: [برق و الکترونیک] کانال پاک نوعی کا ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

getaway: فرار ( از جایی ) ( به ویژه پس از ار ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

curiosa: ( لاتین ) شگرفه ها ( به ویژه کتاب ه ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

curio stone: [زمین شناسی] سنگ تحفه سنگی بی نظیری ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tired of writing: خسته از نوشتن

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tired him out: made him tired exhausted him,

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

freeze order: [حقوق] دستور انسداد

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

freeze of national product: halt to growth of a national produc ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

freeze new building: stop new construction

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

freeze burn: [صنایع غذایی] سرما سوختگی : وقتی مو ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

freeze over: رویه بستن، یخ بستن

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

one and half pass: یک و نیم گذری

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

curiousness: کنجکاوی غرابت interest

٥ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

limited integrator: انتگرال محدود

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

limited monarchy: سلطنت مشروطه

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

limited train: قطاری که یک عده محدودی مسافر می پذی ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

limits of computer power: [کامپیوتر] محدویت های قدرت کامپیوتر

٥ ماه پیش

مدال‌های آزاده