نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
conditional amnesty: immunity subject to conditions
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
conditional convergence: [آمار] همگرایی شرطی
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
girly: خام و بچه گانه دخترانه
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
girly magazine: magazine containing pictures of nud ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
playbox: chest filled with toys and games
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
play both ends against the middle: از این شاخ به آن شاخ پریدن
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
middle atlantic states: ( امریکا ) ایالت های کرانه ی میانی ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
middle temple: ( نام یکی از دادسراها و محل های آمو ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
evictee: one who has been turned out of a dw ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
eviction from a property: process of being expelled from a pr ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
bucksaw: اره ی قاب دار ( اره ی بزرگی که تیغه ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
bucktooth: دندان های پیش آمده، دندان گراز
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
honor ceremony: ceremony held to honor someone
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
should not be mentioned: it is best not to say it again
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
buckskin: پوست گوزن، پوست اهو
٤ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-
همه
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-
همه
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
weir flow: [آب و خاک] جریان سرریزی
٤ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
oblique lattice: [شیمی] شبکه مایل
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
oblique lighting: [سینما] نورپردازی اریب
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
oblique line: [ریاضیات] خط مایل
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
oblique parallelepiped: [ریاضیات] متوازی السطوح مایل
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
oblique perspective: [عمران و معماری] پرسپکتیو مایل
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
oblique prism: [ریاضیات] منشور مایل
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
oblique pyramid: [ریاضیات] هرم مایل
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
oblique rotation: [آمار] دوَران مایل
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
oblique section: [عمران و معماری] برش اریب
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
oblique bedding: [زمین شناسی] لایه بندی مایل مترادفی ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
oblique circular cylinder: [ریاضیات] استوانه ی مستدیر مایل
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
oblique fault: [معدن] گسل مورب ( زمین شناسی ساختما ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
oblique cone: [ریاضیات] مخروط مایل
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
oblique subduction: [زمین شناسی] فرورانش مایل جابجایی ن ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
oblique coordinates: [ریاضیات] مختصات مایل
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
oblique expansion wave: [عمران و معماری] موج انبساطی اریب
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
oblique cutting: [ریاضیات] برشکاری مورب
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
oblique cylinder: [ریاضیات] استوانه ی مایل
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
oblique incidence tansmission: [برق و الکترونیک] ارسال برخورد مایل ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
oblique dunes: [آب و خاک] تپه های مایل
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
oblique illumination: [زمین شناسی] تابش نور مایل
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
oblique incidence: [برق و الکترونیک] برخورد مایل
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
oblique lamination: [زمین شناسی] لایه بندی مایل، لایه ب ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
oblique ridge: [دندانپزشکی] ریج مایل، ریجی که فقط ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
oblivious of: forgetful
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
oblique slip: [زمین شناسی] لغزش مایل در یک گسل، ل ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
oblique angle: زاویه ی غیر قائمه
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
oblique system: [شیمی] سیستم مایل
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
oblique asymptote: [ریاضیات] مجانب مایل
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
oblique case: حالت مفعولی یا اضافه
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
oblique triangle: [ریاضیات] مثلث نا قائمه
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
oblique axonometry: [ریاضیات] محورسنجی مایل
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
oblique question: پرسش غیر مستقیم
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
oblique weir: [عمران و معماری] سرریز اریب
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
oblique projection: [زمین شناسی] تصویر مایل، فرافکنی ما ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
oblique circular cone: [ریاضیات] مخروط مایل دوار
٤ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٤ ماه پیش
نوع مدال

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-
همه
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i couldn’t put it down: نمی تونستم بذارمش زمین. ( بیشتر در ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i couldn’t tear myself away: نمی تونستم ازش دل بکنم.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it’s intriguing: خیلی جذابه
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it’s fascinating: خیلی جذابه
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
that’ll never happen: هیچ وقت این اتفاق نمیفته.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he winced when the doctor gave him an injection: او وقتی دکتر بهش آمپول زد، ناله کرد ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i’d rather not talk about it: ترجیح می دم حرفی نزنم.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it was a real letdown: واقعا ناامیدم کرد
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it’s bound to happen eventually: بالاخره اتفاق میفته.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she grinned: پوزخند زد.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i’m sorry that’s personal: ببخشید این ( مسئله ) شخصیه.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i’m counting down the days until: روزها را می شمارم تا زمانی که…
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
how disappointing: چه ناامیدکننده!
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i’m sorry that’s confidential: ببخشید. این یه رازه.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it’s a sign of things to come: نشون میده که همه چیز در آینده قرار ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it’s not so bad: اون قدر هم بد نیست.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i’m not at liberty to say: نمی تونم بگم.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it’s a taste of things to come: نشون میده که همه چیز در آینده قرار ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
is there anything i can do to help: کمکی از دست من برمیاد؟
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it won’t happen in our lifetime: تا چهل، پنجاه سال آینده اتفاق نمیفت ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you look a bit down: انگار حالت گرفته س.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it’s right around the corner: خیلی زود انجام میشه.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it’s about as exciting as watching paint dry: به اندازه تماشای خشک شدن رنگ روی دی ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it’ll happen any day now: همین روزها اتفاق میفته.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i was dying of boredom: داشتم از بی حوصلگی میمردم.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
that’s a huge load off my mind: انگار یه باری از روی دوشم برداشته ش ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you have no idea what a relief it is: نمی دونی چه قدر خیالم راحت شد.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i was bored to death: در حد مرگ حوصلم سر رفته بود.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you had me worried for a moment: یه لحظه من رو ترسوندی.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i was bored to tears: خیلی حوصلم سر رفته بود.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it does nothing for me: هیچ جذابیتی برام نداره.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i was so into it i lost track of time: خیلی بهش علاقه مند شدم و متوجه گذر ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she got bent out of shape: به شدت عصبانی شد.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you’re a fantastic cook: تو آشپز فوق العاده ای هستی.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
that’s a pack of lies: اول تا آخرش دروغه.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he was born to: او به دنیا آمده تا یک … باشد.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he’s pinching pennies: داره قرون قرون پول جمع می کنه.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he has a chip on his shoulder: خیلی زود بهش برمی خوره.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the lasagna is delicious: این لازانیا لذیذه.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
that’s an outright lie: خیلی واضحه که دروغه
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the crime rate plummeted: آمار جرم به شدت کاهش پیدا کرده.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he makes minimum wage: درآمد خیلی کمی داره.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she took offense at his comment: نظر او برای آن دختر توهین آمیز بود.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
his story is fishy: این داستان رو از خودش درآورده.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i like your: …ات رو دوست دارم.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he’s just scraping by: به زور زنده مونده.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the crime rate dropped: آمار جرم کاهش پیدا کرده.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he got on the teacher’s bad side: اون روی معلم رو بالا آورد.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
what a beautiful: چه … قشنگی.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she’s being economical with the truth: دروغ میگه یا تمام حقیقت رو نمیگه.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
his bank account is overdrawn: حساب بانکیش خالی شده.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
there was a slight decrease in crime: آمار جرم کاهش ناچیزی داشته.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
they got off on the wrong foot: از همون اول آب شون با هم تو یه جوب ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you look amazing: فوق العاده به نظر می رسی.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he’s not telling the whole truth: تمام حقیقت رو نمیگه.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he’s broke: هیچ پولی نداره
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i’ll get right on it: همین حالا این کار رو انجام می دم.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
her expression was unreadable: نمی شد از روی صورتش احساسش رو فهمید ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he’s stretching the truth: دروغ نمیگه ولی واقعیت رو هم خیلی غل ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
his eyes were glazed over: چشمانش برق زد.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he’s short on cash: هیچ پولی نداره
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i’ll do it right away: همین حالا این کار رو انجام می دم.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
that’s a bit of an exaggeration: خیلی مبالغه آمیزه.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she blushed: از خجالت سرخ شد.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i’ll get around to it: در آینده این کار رو انجام می دم ولی ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
why do you want to know: چرا دوست داری سر دربیاری؟
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she gave me a dirty look: چپ چپ به من نگاه کرد.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it didn’t live up to my expectations: انتظاراتم رو برآورده نکرد.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
sooner or later…: دیر یا زود…
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
my flight was overbooked: پروازم طوری بود که مسافران زیادی بل ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he yelled: او فریاد زد.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
your kids are a lot of fun: بچه هاتون خیلی بانمک هستن.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she inherited a fortune: کلی بهش ارث رسیده.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he knows it inside out: … از درونش نشات می گیره.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he got his nose out of joint: برزخ شد.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he’s a creep: آدم آزاردهنده ای هست.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she’s filthy rich: پولش از پاور بالا میره.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she could do it in her sleep: با چشم بسته هم میتونه این کار رو ان ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she’s so cute: او خیلی بامزه س.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he’s a sicko: اون یه مریض روانیه.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she dissed my mother: او به مادرم بی احترامی کرد.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he’s so cute: او خیلی بامزه س.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he could do it in her sleep: با چشم بسته هم میتونه این کار رو ان ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she’s loaded: حسابی پولداره.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he’s a scumbag: اون یه شروره.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he has a short fuse: زود از کوره درمیره.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he’s a natural: او یک اعجوبه است.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she’s quite well off: وضعش توپه.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
you have a beautiful home: خونه خوشگلی داری.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he’s an asshole: اون یه عوضیه.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she got her panties in a wad: خیلی بهش بر خورد.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
what a nice apartment: چه آپارتمان قشنگی.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she’s a natural: او یک اعجوبه است.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he’s a bastard: اون یه حرومزاده س.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she’s very wealthy: خیلی پولداره.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he left in a huff: با ناراحتی و عصبانیت رفت.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
my compliments to the chef: دم آشپز گرم.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she’s a psycho: اون یه روانیه.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he’s scrimping and saving: داره قرون قرون پول جمع می کنه.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she was born to: او به دنیا آمده تا یک … باشد.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he’s a whiz: اون عقل کل شیمیه.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it’s as clear as mud: خیلی گنگ و مبهمه.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the crime rate went up: آمار جرم بالا رفته.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the weather was miserable: هوا افتضاح بود.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i wouldn’t be surprised if: هیچ بعید نیست اگر …
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
chances are that: احتمالا … ( چیزی اتفاق میفته. )
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
my kids whined: بچه های من غر زدند.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she’s very gifted: خیلی استعداد داره.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it’s as good as new: مثل روز اولش خوبه.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the crime rate rose: آمار جرم بالا رفته.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it’s around: حول و حوش ( مثلا It’s around three ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he mumbled: او زمزمه کرد.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i’m a hundred percent certain: صد در صد مطمئنم.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
my hotel was in a seedy area: هتل من توو منطقه ناامنی بود.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he’s the best in the business: توو کارش عالیه.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it’s about: تقریبا … ( مثلا It’s about10 miles ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i have no doubt that: شکی ندارم که…
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she’s rolling in dough: داره توو پول شیرجه می زنه.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
we chatted: او غیررسمی و محاوره ای حرف زد.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i was jet lagged: به خاطر اختلاف ساعت بین مبدا و مقصد ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he’s in a class of his own: خودش چیزی رو یاد گرفته.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she’s as sick as a dog: او شدیدا بیماره.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
my luggage was lost: چمدان هایم گم شد.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i’m positive that: مطمئنم که…
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
off the top of my head i’d say: بر اساس چیزی که می دونم باید بگم که ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she’s raking in the cash: داره توو پول دست و پا می زنه.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i whispered: زمزمه کردم
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she’s a walking encyclopedia of: او دایره المعارف متحرک … است. ( خیل ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i’m absolutely sure: کاملا مطمئنم.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
my flight was delayed or canceled: پروازم تاخیر داشت/ لغو شد.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
it’s difficult to say but i think: گفتنش سخته ولی من فکر می کنم که …
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she screamed: او جیغ زد.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she’s making a killing: کلی درآمد داره. حسابی پول درمیاره
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she knows like the back of her hand: . . . رو مثل کف دستش می شناسه.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
the crime rate reached its peak: آمار جرم به نقطه اوج خودش رسیده.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
he’s down on his luck: افتاده رو دور بدشانسی
٤ ماه پیش
نوع مدال

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-
دیکشنری
-
lustfulness: quality of being filled with greed ...
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i changed my mind: نظرم رو عوض کردم.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
hang on a sec: یه ثانیه صبر کن
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
i couldn’t wait to get back home: بی صبرانه منتظر برگشت به خونه بودم.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
she stammered: او با لکنت حرف زد.
٤ ماه پیش
نوع مدال

ثبت واژه جدید

-
دیکشنری
-
probably not: احتمالا نه.
٤ ماه پیش