آزاده - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tasting: مزمزه

٥ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

intersection entrance: [عمران و معماری] ورودی تقاطع

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

intersection flow chart: [عمران و معماری] نموار حرکات تقاطع

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

intersection load factor: [عمران و معماری] ضریب بار تقاطع

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't me mad: منو عصبانی نکن

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

along of: در نتیجه، برای

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

intersection method: [ریاضیات] روش مقطعی

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

along the dip plane: [نفت] در امتداد صفحه ی شیب

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

intersection of family: [ریاضیات] مقطع خانواده

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

along the strike: [نفت] در امتداد طبقه

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

intersection of planes: [ریاضیات] تقاطع صفحات

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lines of current flow: [نفت] خطوط جریان

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

intersection of relations: [ریاضیات] مقطع روابط

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lines of a graph: [ریاضیات] یال های یک گراف

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

intersection of subgruops: [ریاضیات] مقطع دو زیرگروه

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lines of force: [ریاضیات] خطوط قوا

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

intersection of two lines: [ریاضیات] تقاطع دو خط

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lines of intersection: [ریاضیات] فصل های مشترک

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

intersection of two surface: [ریاضیات] مقطع دو رویه

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

intersection of sets: ( ریاضی ) مقطع مجموعه ها

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

intersection sign: [عمران و معماری] تابلوی تقاطع

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

intersection of events: [آمار] اشتراک پیشامدها

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

intersection theorem: [عمران و معماری] قضیه تقاطع

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

intersection delay: [عمران و معماری] تاخیر تقاطع

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

intersection design: [عمران و معماری] طراحی تقاطع

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

alongside of: در کنار، پهلوی، مجاور

٥ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

live like a prince: live extravagantly

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unbolted: ( چفت در ) باز

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

do not curse: نفرین نکن

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't curse: نفرین نکن

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

live like a lord: live a rich lifestyle

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

come off one’s high horse: از خر شیطون پایین اومدن

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mooney: دیوانه

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

missed its mark: did not hit the target

٥ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lift the curtain: آشکار کردن

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

liftruck: لیفتراک

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

liftman: متصدی اسانسور

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lift is full of troubles: زندگی سراسر سختی است

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lift van: صندوقچه محکم

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lift one's eyes: به بالا نگاه کردن

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lift attendant: متصدی آسانسور

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lift the veil of corporate personality: کشف هویت صاحبان اصلی شرکت[حقوق]

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lifting pin or lewis or lewis: [زمین شناسی] پیچ مخروطی

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lift a promissory note: [حقوق] پرداخت وجه سفته

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lift bridge: [عمران و معماری] پل متحرک بالارو

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lift check valve: [مهندسی گاز] نوعی شیریکطرفه

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lift in the air: raise into the air

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lift joint: [زمین شناسی] دریچه بالارو

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lift off hinge: لولای فشنگی

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lift one's hand: put one's hand in the air

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lift slab: [زمین شناسی] سطح واریز افقی

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lift slab construction: [زمین شناسی] اجرای بروش دال بالا رو ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lift the bar: [حقوق] رفع کردن ممنوعیت طرح دعوی

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lift the closure: stop a boycott or prohibition

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lift time: [ریاضیات] عمر، عمر میانگین، عمر متو ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

worthy adversary: comparable competitor

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

worthy of his status: deserving of his position

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

limpet mount: [سینما] پایه بادکشی - مکنده

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

limpness: نرمی، انحنا پذیری

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

busby: یکجور کلاه پوستی

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

limpopo: رود لیم پوپو ( که در افریقای جنوبی ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

buskin: ( تئاتر یونان و روم باستان ) چکمه ی ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

limpkin: بوتیمار قهوه ای رنگ پرنده ای که فقط ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bushiness: بته مانند بودن انبوهی

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

limpsy or limpsey: ( محلی ) بی حال ( در اثر خستگی یا ب ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bushman: آدم جنگلی، آدم دشتی، خانه بدوش در ا ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

limpsey: سست و شل

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

busman: راننده اتوبوس، متصدی اتوبوس

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

limpidity or limpidness: زلالی، صافی، روشنی

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

business agent: نماینده ی اتحادیه های کارگری ( که ش ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

business envelope: پاکت اندازه ی معمولی پاکت بازرگانی ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bushranger: ساکن جنگل

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bustier: پیراهن زیر تنگ و کرست مانند زنانه ک ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lift up one's voice: بلند بلند حرف زدن

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lift a hand: make an effort

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lift oneself by the bootstraps: با کوشش خود ( و بدون کمک دیگران ) م ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

liftboy: elevator operator

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

flirtatiously: in an affectionately teasing manner

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lifted his gaze: lifted his eyes

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

flirtingly: in a flirting manner

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lifting a finger: moving a finger

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

worthy of praise: سزاوار تمجید

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lifting beam: [زمین شناسی] روش دال آماده، تیرآویز ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

worthy of remark: قابل ملاحظه، برجسته

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lifting cap: [نفت] سرک بلند کنی

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

worthy to become a king: شایسته شاه شدن

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lifting device: [عمران و معماری] ابزار بلند کردن

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

goo: ( آمریکا - خودمانی ) چیز چسبناک

٥ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lord of misrule: ( سابقا - انگلیس ) سرپرست مراسم جشن ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lord of hosts: خداوند، پروردگار، ایزد، یزدان

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gives herself easily: commits herself without difficulty

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gives himself airs: has an affected or artificial manne ...

٥ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hoodlumism: state of being part of a crime orga ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dreiser: تئودور درایزر ( رمان نویس امریکایی ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sickeningly: in a sickening manner

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sickening behavior: disgusting way of behaving

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hokey pokey: میمون صفتی تقلید و ادا و اصول بستن ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hokeypokey or hokypoky: بستنی دستفروشان

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

welly: ( انگلیس - عامیانه ) چکمه

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

well yield: [نفت] ضریب بهره ی چاه

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

madras: پیراهن درشت باف سفید نخی

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

madagascar: جزیره ی ماداگاسکار ( در اقیانوس هند ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

proved mineral reserve: [معدن] ذخیره معدنی قطعی ( ارزیابی ذ ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

proved ore: ذخایر اثبات شده

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

disastrous effect: terrible result

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

disastrousness: unfortunateness

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gov or gov: مخفف:، دولت

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lizard fish: ( جانور شناسی ) مارمولک ماهی ( ماهی ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

purree: یکجور رنگ زرد که از هندوستان و چین ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

chef d'oeuvre: ( فرانسه ) شاهکار، بهترین اثر ( نوی ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

proved reserves: [زمین شناسی] ذخیره قطعی - ذخایر کان ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

proved area: [نفت] ناحیه ی شناخته شده

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

will be open to the public: available to the general public

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

will be punished: will receive a penalty

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

proved beyond reasonable doubt: shown to be true without a doubt

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

proved him wrong: showed that he was mistaken

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

proved itself: stood the test

٥ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

papa: پدر، آقاجون

٥ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tiny basic: [کامپیوتر] یک زبان برنامه سازی سطح ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tiny particles: small fractions

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

interfering float: [صنعت] شناوری تداخلی

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sn or tin or tin: [زمین شناسی] قلع - موقعیت این عنصر ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

snapdragon: ( گیاه شناسی ) گل میمونی

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lay oneself open: خود را در معرض حمله یا انتقاد و غیر ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lay oneself open to ridicule: خود را در معرض تمسخر قرار دادن

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lay on his back: lay in a supine position

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

puncheon: [زمین شناسی] دیرک اتصال، لایه

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

the apple: شهر نیویورک

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

punchboard: ( صفحه ی دارای دایره هایی که نیمه ک ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

puncher: سوراخ کننده، منگنه کننده

٥ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٥ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

herky jerky: ( عامیانه ) کج و کوله

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

keep the secret: این راز را فاش نکن

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

keep the field: ( در مسابقه یا عملیات رزمی یا بازرگ ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

keep the fire in: اتش را روشن نگه دارید

٥ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gulpingly: نفس نفس زنان

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gulped his food: ate his food quickly

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gulper: one who eats or drinks quickly and ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

backbone or backbones or backbones: [زمین شناسی] کوه پشته

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

backboneless: having no strength of character

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

boneset: ( گوشت و ماهی ) بی استخوان

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bone setting: شکسته بندی

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

scantling: مقدار کم، میزان مختصر

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

scantly: in the manner of being in short sup ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

scanties: شورت زنانه

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

scantiness: lack, state of being in short suppl ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mink stole: shawl made from mink fur

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

minke: small gray whale

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

corded: شیاردار ( مانند مخمل کبریتی ) ، ریس ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

minkowski reduction theory: نظریه ی تحویل مینکوفسکی

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

buckler: سپر گرد و کوچکی که به مچ دست می بست ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

buckle switch: [سینما] تکمه اطمینان

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

buckle trip: [سینما] تکمه اطمینان

٥ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٥ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٥ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

guy fawkes day: روز پنجم نوامبر که مصادف است با روز ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm afraid of: من از . . . می ترسم

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

with all due deference: with all respect with all honor

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

suva: the capital of Fiji.

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i’m thinking about my finals right now: الان دارم به امتحانای نهاییم فکر می ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

it look like rain: گویا خیال باریدن دارد

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

eye blinking: چشمک زدن

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

eye rubbing: مالش چشم

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i am thinking about my finals right now: الان دارم به امتحانای نهاییم فکر می ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stack the cards: arrange cards in a specific order

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stacking order: [کامپیوتر] ترتیب پشته - ترتیبی که د ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stacking factor: [برق و الکترونیک] ضریب روی هم انباش ...

٥ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

whydah: ( جانور شناسی ) مرغ ویدا

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

harper: چنگ نواز

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

harpy eagle: ( جانور شناسی ) عقاب هارپی ( درشت و ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

harp antenna: آنتن چنگی گونه ای از انتن صفحه

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

harpolith: [زمین شناسی] ( الف ) ادخال آذرین بز ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rummy start: رویداد شگفت انگیز

٥ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٥ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dump: پایان دادن به یک رابطه ( اصطلاح )

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

club chair: صندلی دسته دار و رو دوزی شده و نرم ...

٥ ماه پیش

مدال‌های آزاده