آزاده - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i’m debating between: بین … و … دو دلم.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i’m having second thoughts: دارم دوباره بهش فکر می کنم.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

there was a spike in crime: متوجه رشد ناگهانی جرم شدیم.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

some people have all the luck: شانسه مردمه دیگه!

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

just a sec: یه ثانیه فقط

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the place was a tourist trap: اونجا تله ی توریسته.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i have a feeling: حس ششمم بهم میگه که…

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he went on and on: او پرچونگی کرد.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

there was a gradual rise in crime: شاهد رشد تدریجی جرم بودیم.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i seriously doubt it: جدا به این شک دارم.

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

upbear: support in a raised position

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that was a stroke of luck: انگار یه دستی از غیب رسید. ( برای ت ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

could you give me a minute: میشه یک دقیقه بهم زمان بدی؟

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i got the runs: اسهال گرفتم.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

there was a sharp increase in crime: آمار جرم با شیب تندی بالا رفته.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

odds are that: احتمالا … ( چیزی اتفاق میفته. )

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

there’s a good chance: احتمالش زیاده که…

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he rambled: او پرچونگی کرد.

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

my inter locvtor: طرف صحبت من

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he looked puzzled: سردرگم به نظر می رسید.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it’s as old as the hills: فسیله! ( کنایه از این که چیزی خیلی ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the kids were smiling from ear to ear: نیش بچه ها تا بنا گوش شان باز بود.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i wouldn’t bet on it: احتمال خیلی کمی وجود داره ولی احتما ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it’s been keeping me up at night: این ( فکر و خیال ها ) تا صبح بیدارم ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

my initials are s h: امضای مختصر من

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he’s as mad as a hornet: او دیوانه وار عصبانیه.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i’d be very surprised if that happened: اگه این اتفاق بیفته خیلی شگفت زده م ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

she was beaming: لبخند بزرگی بر لب داشت.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

if i had to take a guess i’d say: اگه بخوام حدس بزنم، میگم اون…

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i’ll take that into consideration: بهش فکر می کنم.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it’s as flat as a pancake: مثل کف دست صافه.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i can’t help thinking that: نمی تونم از فکر کردن به این که … دس ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

looking back i know it was the right decision: اگه به قبل برمی گشتم می تونستم درست ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

there’s not much chance of that: خیلی شانس این موضوع وجود نداره

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it’s as dry as a bone: مثل استخوان خشکه.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i’m on the fence: سر دور راهی هستم.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

that’ll have to wait: باید صبر کنی

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he muttered: زیر لب شکایت کرد.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the crime rate plateaued: آمار جرم ثابت مونده.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i’m scared that: می ترسم که…

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i can’t make up my mind: نمی تونم تصمیم بگیرم.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it’s as light as a feather: مثل پر سبکه.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he persuaded me to: او من را متقاعد کرد که …

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i snapped at my husband: سر همسرم داد زدم. به شوهرم پرخاش ک ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i’ll be right with you: الان میام.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it’s not very likely: خیلی احتمالش وجود نداره.

٤ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pointer variable: [ریاضیات] متغیر اشاره گر

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

performance withholding: [حسابداری] کسور وجه الضمان ( سپرده ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pilot fish: ( جانورشناسی ) ماهی پیشگام معمولا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

trombone tuner: [برق و الکترونیک] تنظیم کننده شیپور ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pilothouse: اطاق دیدبانی کشتی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pilot burner: پیلوت، چراغ کوچک اجاق گاز

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

yellowhammer: ( جانورشناسی ) سهره ی اروپایی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pilot engine: ماشینی که راه را برای ماشین دیگر صا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

yellow book: ( in france ) official government p ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pilot balloon: بالون هواشناسی ( بالون کوچکی که بر ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

yellow ocher: ( رنگیزه ای که از آن رنگ می سازند ) ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pilot model: نمونه ازمایشی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

yellow warbler: ( جانورشناسی ) چکاوک زرد

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pilot lamp: لامپ راهنما ( که هنگام کار دستگاه ر ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

yellowcake: اورانیم متمرکز

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pilot film: ( تلویزیون ) برنامه ی آزمایشی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

yellow light: traffic light that is yellow in col ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pilot ballon: در هوا شناسی بالون اکتشافی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pilot channel: [برق و الکترونیک] کانال ازمایشی کان ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pilot regulator: [برق و الکترونیک] رگوله کننده راهنم ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pilot lamp pilot light: [برق و الکترونیک] لامپ راهنما لامپ ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pilot tunnel: [عمران و معماری] تونل راهنما

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

piloted: he piloted the plane safely to his ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pilot application: [زمین شناسی] کاربرد آزمایشی کاربردى ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pilot area: [زمین شناسی] ناحیه آزمایشی ( راهنما ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pilot circuit: [برق و الکترونیک] مدار راهنما قسمتی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pilot data: [زمین شناسی] داده آزمایشی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pilot method: [کامپیوتر] عمل آزمایش سیستم کامپیوت ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pilot pin: [سینما] خار راهنما - سنجاق هدایت

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pilot spark: [برق و الکترونیک] جرقه پیلوت جرقه ض ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pilot bit: [نفت] مته ی جهت دار

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

railway or railroad or railroad: [زمین شناسی] راه آهن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pilot carrier: [برق و الکترونیک] حامل راهنما

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

railway engine: [عمران و معماری] لوکوموتیو

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pilot hole: [نفت] پیش چاه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

railway sleeper: beam used as the base for a railroa ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pilot interview survey: [عمران و معماری] آمارگیری مصاحبه ای ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rail way b l: [حسابداری] بارنامه حمل با قطار

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pilot mill: [نفت] آس راهنما

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dorking: ( جانورشناسی ) مرغ و خروس دورکینگ ( ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pilot nut: [ریاضیات] مهره ی راهنما

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pilot officer: pilot who is a second lieutenant ( ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pilot playback: [سینما] پیلوت پخش

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pilot print: [سینما] نسخه نمونه رنگ

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pilot sample: [ریاضیات] نمونه ی مقدماتی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pilot shaft: [زمین شناسی] چاه راهنما، چاه شناسای ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pilgrim's progress: ( عنوان داستان نمادین اثر john buny ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pilot signal: [برق و الکترونیک] سیگنال راهنما

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pilgrim fathers: پاک دینان انگلیسی که در سال 1620 می ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pilot survey: [ریاضیات] بررسی مقدماتی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pilgrim progress: کتاب سیاحت مسیحی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pilot tone: [سینما] نوای هدایت

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pilgrim festival: day for making a pilgrimage holida ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pilot valve: [نفت] شیر راهنما

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pilot light: ( اجاق گاز و آب گرم کن و غیره ) شمع ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pilot subcarrier: [برق و الکترونیک] زیر حامل راهنما ز ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pilot treatment plant: [عمران و معماری] تصفیه خانه نمونه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

railway engineer: مهندس راه اهن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pilot's night vision sensor: sensors in a pilot's cabin that pro ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

railway rates: تعرفه یا کرایه های راه اهن

٤ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٤ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rude tones: discordant sounds

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

the head of the line: the front - most part in a horizont ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

growing interest: increasing attention

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

growing point: ( گیاه شناسی ) نقطه ی رشد ( نوک ریش ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

growing city: city that is becoming bigger

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

growing follicle: [علوم دامی] فولیکول در حال رشد

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

growing hair: hair that is getting longer

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

growing signs: indications that someone or somethi ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

custard apple: درخت شیرین بر ( انواع درختچه های جن ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

custard pie: a custard pie or a custard tart is ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ask to dinner: invite to eat dinner

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

footage per round: [نفت] مسافت حفر شده در هر نوبت

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

was doomed to: was forced to

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

footage drilled per bit footage per bit: [نفت] مسافت حفر شده توسط هر مته

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

footage counter: [سینما] طول سنج - فوت شمار

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dreamless: ( خواب ) عاری از خواب دیدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

footage number: [سینما] شماره حاشیه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

was doomed: he lost all hope

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

drop box motion: [نساجی] دستگاه جعبه ماکوی تعویض عمو ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cuckooflower: ( گیاه شناسی ) ، شبدر ترشک جنگلی، گ ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cuckoopint: ( گیاه شناسی ) گل شیپوری

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

look at the dark side of it: see the negative aspects of somethi ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

storm flow: [آب و خاک] جریان رگباری

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

storm intensity pattern: [عمران و معماری] الگوی شدت رگبار

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stormed the target: tried to conquer the target

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

coverage process: [آمار] فرایند پوشانش

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stormily: in a stormy manner violently

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

coverage stereoscopic: [خاک شناسی] پوشش استریوسکوپی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

storming the target: attempt to conquer the target

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

abyssinian: حبشی، اهل کشور حبشه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

abyssal zone: ناحیه ی ژرف کف اقیانوس ها ( که در آ ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

abyssal plain or abyssal or abyssal: [زمین شناسی] دشت مغاکی منطقه مسطح ک ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

abyssal rocks deep seated rocks: [نفت] سنگ های مغاکی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

abyssal area abyssal region: [نفت] ناحیه مغاکی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

abyssal sediment: [آب و خاک] نهشته های ژرف معنی نهشته ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

abyssinian well: [عمران و معماری] چاه حبشی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stormy petrel: خروس جنگی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

storm petrel: ( جانور شناسی ) مرغ توفـان

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stormbound: توفان زده، قطع رابطه شده در اثر توف ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

storm door: ( در نواحی سردسیر یا توفانی ) در تو ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

storminess: حالت توفانی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

storm cellar: ( امریکا ) پناهگاه توفان ( معمولا س ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

storm center: ( هواشناسی ) مرکز توفان ( که آرام ا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

storm and stress: اشوب و غوغا

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stormproof: مقاوم در برابر هوای توفانی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

storm one's way: با خشم و سرعت حرکت کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

storm bird: بنزین ریختن ماشین

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

storm boat: قایق سبک و سریع السیر

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

storm card: طوفان نمای دریایی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

storm runoff: [عمران و معماری] رواناب رگبار روانا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

storm water retention tank: [زمین شناسی] منبع آب باران

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stormy fermentation: [صنایع غذایی] تخمیر طوفانی شیر : تش ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

storm distribution pattern: [آب و خاک] الگوی توزیع رگبار

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

storm eye: [عمران و معماری] چشم توفان

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

benefitreading every day has many benefits: مطالعه ی روزانه فواید زیادی دارد

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lectured him: gave him a speech on a moral issue

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

storm raged: storm produced violent weather

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

storm rainfall: [آب و خاک] باران رگباری

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bend of ground: [نفت] خم زمین

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

storm sand: [زمین شناسی] ماسه باران شسته

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

handbasket: ( قدیمی - خودمانی ) به سرنوشت تاریک ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

storm smear: [عمران و معماری] پراکندگی طوفان

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

let down the bars: knock over a partition remove a di ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

storm troops: military unit whose role is to make ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

citizen's arrest: ( رادیوی موج کوتاه ) باند شهروندان

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

storm water channel: [آب و خاک] آبراهه سیلابی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

the pit: چاه جهنم

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

storm water overflow: [عمران و معماری] سرریز آب باران

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

the pitch: [فوتبال] زمین بازی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

storm water runoff: [عمران و معماری] سیلان آب رگباری

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

coverage problem: [آمار] مسئله پوشانش

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

benefit cost ratio: [عمران و معماری] نسبت هزینه به فاید ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

storm lane: [عمران و معماری] گذرگاه طوفان

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

benefit ball: social dance which is intended to r ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

move it all about: move one's body vigorously ( as whe ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

storm maximization: [عمران و معماری] بیشینه سازی رگبار

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

benefit method: [عمران و معماری] روش درآمد

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

storm of criticism: large amount of criticism

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

benefit project: project which is designed to help s ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lectured document: [سینما] نمایش عکس یا نوشته

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

storm overflow: [زمین شناسی] سرریز آب باران

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

benefit of clergy: تصویب یا تایید کلیسا

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

benefit society: نوعی انجمن تعاونی که مزایایی ( مانن ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

benefit cost analysis: [عمران و معماری] بررسی درآمد و هزین ...

٤ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٤ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٤ ماه پیش

مدال‌های آزاده