آزاده - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

boltzmann h threrem: [شیمی] قضیه H بولتزمن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

boltzmann law: [برق و الکترونیک] قانون بولتزمن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

boltzmann relation: [ریاضیات] رابطه ی بولتسمان

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

boltzmann: علوم هوایی : بولتزمن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

boltrope: طنابی که برای جلوگیری از پاره شدن ب ...

٤ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dumped fill or tipped fill or tipped fill: [زمین شناسی] خاکریز نکوبیده - خاکری ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dumped rockfill or tipped rockfill or tipped rockfill: [زمین شناسی] سنگریز درهم

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dumping price: unloading price

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dump car: [معدن] واگن خودتخلیه ( ترابری )

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dump heap: pile of garbage

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dump leaching: [معدن] فروشویی توده ای ( هیدرومتالو ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

back stope: [معدن] استخراج بالارو ( معادن زیرزم ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dumped rock rip rap: [زمین شناسی] چینش قلوه سنگی، پوشش ق ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dumped deposit or dumped or dumped: [زمین شناسی] نهشته جورنشده یک رسوب ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dumped rockfill: [عمران و معماری] درهم سنگریزه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

backstay: ( کشتی بادبان دار ) کابل یا طنابی ک ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dumping car: [زمین شناسی] برگرداندن واگن یکی از ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

backstretch: ( زمین دومیدانی ) بخشی از زمین دو ک ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

backstamp: ( پستخانه ) مهر روی پاکت یا بسته که ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dump moraine: [زمین شناسی] یخرفت انتهایی یک یخرفت ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

backstroker: شناگر پشت

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

backstraight: ورزش : قسمت دراز و مستقیم پیست

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dump power: [زمین شناسی] قدرت مازاد - ظرفیت ماز ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

backstreet abortion: illegal abortions that is not perfo ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dumpage: act of dumping loads of waste/garba ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dumpish: اشغال وار

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dump point: area where something is released or ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dumping height: [معدن] ارتفاع تخلیه ( ترابری )

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dump quotes: [کامپیوتر] نقل قول های نامفهوم

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

lacework: تزئین جامه با تور و قیطان

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dumpcart: cart that can be tipped downward to ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dumptor: کامیونی با چرخهاى لاستیکی که داراى ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dumped rock: [زمین شناسی] قلوه سنگ

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dumpiness: خیلی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dumped fill: [عمران و معماری] خاک ریخته شده

٤ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٤ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

torchier or torchiere: ( برق و روشنایی ) چراغ پایه بلند که ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

torchwood: ( گیاه شناسی ) درخت روشنک

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dover's powder: گرد دور ( دارویی مرکب از تریاک و عر ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

torchier: a floor lamp that casts light upwar ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dovelet: بچه کبوتر، جوجه کبوتر

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dovekie or dovekey: ( جانورشناسی ) کفترچه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

socko: ( امریکا - خودمانی ) رایج، محبوب، م ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dovetial: دم چلچله اى

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

torchere: tall stand for a candle

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

torchon lace: روبان یا نوار توری ( برای حاشیه دوز ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

torch singer: خواننده شعر احساساتی و عاشقانه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

friskiness: لرزش نشاط

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

beaver buck: canadian one dollar bill

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

friskily: بطور بشاش

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

miss it: از دستش بده

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

beaver cloth: [نساجی] پارچه خز - نوعی پارچه پالتو ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

frisket: در ماشین چاپ کاغذ نگهدار

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

beaver type dam: [آب و خاک] بند سنگ آبی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

beaverteen fabric: [نساجی] پارچه بیورتین ( پارچه شبه م ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

it hurt him: it caused him pain

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sniperscope: ( به ویژه در جنگ جهانی دوم ) دوربین ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

diphthongize: تلفظ کردن، ادغام کردن اصوات

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

beaverboard: ( امریکا - گاهی با b بزرگ ) تخته ی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

beavertail beam: [برق و الکترونیک] باریکه ی دم بیدست ...

٤ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

slipper bath: یکجور ظرف تن شویی که روی ان نیمه پو ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

slip carriage: واگنی که از قطار راه اهن ول میشود

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

slip rings: ( برق ) حلقه ی لغزان، حلقه ی اصطکاک

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

slip noose: گره طناب دار

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

slip scratch: [زمین شناسی] خراش لغزشی - علاوه بر ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

slip face or lee side or lee side or lee ward: [زمین شناسی] بادپناه، سطح لغزش - سط ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

slip one's hand into a pocket: slide one's hand into a pocket

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

slipped through his fingers: got away right under his nose

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

slip a peg: deteriorate slightly

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

slip agent: [پلیمر] عامل لغزش

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

slip aid: [پلیمر] کمک لغزنده

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

teashop: رستوران، قهوه خانه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

slipsole: کفی کفش

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

slipcase: جعبه ی کتاب جاکتابی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

slipped disk: ( پزشکی - مهره ی کمر ) مهره ی جابجا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

slip one over someone: ( امریکا - عامیانه ) حیله زدن، کلاه ...

٤ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

affirmative easement: [حقوق] ارتفاق مثبت ( حقی برای شخص د ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

affirmative action choice: [ریاضیات] خط مشی تأثیر مثبت

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

affirmative particular proposition: [ریاضیات] قضیه ی موجبه ی جزئی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

affirmative defence: [حقوق] دفاع با فرض صحت ادعا

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

affirmative proposition: [ریاضیات] گزاره ی موجب، قضیه ی موجب ...

٤ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

popping crease: ( بازی کریکت ) خط یا مرزی که چوگان ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

popping plug: ( ماهیگیری با قلاب ) طعمه ای که هنگ ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

popping condition: [معدن] شرایط پوکیدن ( مکانیک سنگ )

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sawed off the bough he was sitting on: bit the hand that fed him

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sawed: - board sawed across تخته هایی که ا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sawed joint: [عمران و معماری] درز اره شده

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

saw edged: دارای لبه دندانه دندانه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sawer: اره کش

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

handtight: [نفت] محکم شده با دست

٤ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

on the job experience: experience received while working a ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pepton: [صنایع غذایی] پپتون : ترکیب پروتئین ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

peptonize: ( پروتئین را ) تبدیل به پپتون کردن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fancy yarn: [نساجی] نخ فانتزی - نخ تزئینی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fancymesh fabric: [نساجی] پارچه فانتزی منفذ دار

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't try and get fancy: سعی نکن باکلاس و تجملاتی ش کنی.

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it is not fancy if it is true: باکلاس و تجملاتی نیست اگر واقعیت دا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

manipulated cloth: [نساجی] پارچه پشمی یا فاستونی مخلوط ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

impossible task: unrealistic task

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

impossibleness: quality of being impossible

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fancywork: سوزن دوزی، ملیله دوزی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fancy man: مردی که زنی خرج او را می دهد ( به و ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fancy women: ادم خیالپرور، جاکش، جنده، فاحشه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fancy price: بهای تفننی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fancy ball: بالماسکه dance where people wear ma ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fancy dan: ( امریکا ـ خودمانی ) آدم پر فیس و ا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fancy dress ball: بالماسکه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fancy fair: بازار کالای تجملی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fancy picture: عکس خیالی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fancy sapphire or sapphire or sapphire: [زمین شناسی] یاقوت خیال انگیز یاقوت ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fancy pique design: [نساجی] پارچه بافته شده با نخ های ت ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fancy yarn spinning device: [نساجی] ماشین ریسندگی نخ تزئینی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fancy basket weave: [نساجی] بافت تافته فانتزی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fancy goods: decorative items

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fancy lady: man's lover

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fancy prices: extravagant prices

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fancy rib: [نساجی] ریب فانتزی - بافت ریب فانتز ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fancy shop: shop that sells purely decorative o ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fancy warp rib weave: [نساجی] بافت ریپس فانتزی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fancy weave: [نساجی] بافت فانتزی - بافت تزئینی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

impossible event: [آمار] پیشامد ناممکن

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

impossible condition: [حقوق] شرط غیر مقدور، شرط محال

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

impossible construction problems: [ریاضیات] مسأله های ترسیم نشدنی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

impossible outcome: [ریاضیات] پیشامد غیر ممکن

٤ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wedgy: گوه شکل، گوه مانند

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wedge shaped: گوه ای، سه گوش، دارای شکل v

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wedge cut or wedge shaped cut or wedge shaped cut: [زمین شناسی] برش گوه ای - برش گوه ا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wedge theory: [زمین شناسی] نظریه گوه ای - نظریه ت ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wedge base lamp: [برق و الکترونیک] لامپ پایه گوه ای ...

٤ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

summoning a witness: calling a person to testify in cour ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

summon for questioning: order to come in for interrogation

٤ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

twist liveliness: [نساجی] گشتاور باقیمانده

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

twist multiple: [نساجی] ضریب تاب

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

twist per inch: [نساجی] تاب در اینچ

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

knock knees: زانوهایی که هنگام راه رفتن بهم میخو ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

crawlingly: سینه مال , خزنده وار

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

crawling trace or crawling traces or crawling traces: [زمین شناسی] آثار خزیدن آثاری که از ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

crawl on all fours: move on hands and knees

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

crawled on all fours: move along the ground on hands and ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

crawlway: [زمین شناسی] راه خزشی یک گذرگاه غار ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

twisting moment: [عمران و معماری] گشتاور پیچشی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

guitarfish: ( جانور شناسی ) ماهی گیتار ( پر غضر ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

twistor: حافظه پیچشی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

grape vinegar: سرکه ی انگور

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

twist selvage: [نساجی] کناره لبه کردلین ( که با سی ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

the man at the wheel: راننده اتومبیل

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

twisted him round his little finger: had him under his thumb

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

the mann auditorium: a cultural center

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

the one that got away: قسر در رفتن

٤ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٤ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mannishly: با ادای مردانه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mannishness: ادای مردانه

٤ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

days of plenty: روزها ( یا سال های ) رونق و فراوانی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

days of glory: good old days

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

days of summer: hot season summer season

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

days of the year: days passing in a year

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

be jealous of one's rights: be envious of another's privileges ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gunther: ( افسانه ی آلمانی ) گونتر ( شاه بور ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

superserviceable: بیش از حد لازم

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

superficies: نما، سطح، جبه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

superinduce: تجدید فراش کردن، کشیدن یا گذاشتن یا ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

color burst pedestal: [برق و الکترونیک] پایه ی رگبار رنگ ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bailing plant: [نفت] تأسیسات تمیزکاری

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bailing tank bailing tube: [نفت] مخزن لای کشی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bailing production: [نفت] تولید با لوله ی تمیزکاری

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bailing well: [نفت] چاه در دست تمیزکاری

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

swingboat: ( uk ) boat - shaped carriage in an ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

color burst: [برق و الکترونیک] رگبار رنگ یک رشته ...

٤ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٤ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٤ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

middle french: ( زبانشناسی ) فرانسه ی میانه ( زبان ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fat woman: overweight woman

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fat witted: کندذهن، دیرفهم، احمق، کله خر

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fat work: مقاطعه کار

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

conditional jump: جهش شرطی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

conditional breakpoint: نقطه انفصال شرطی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

conditional instruction: دستورالعمل شرطی

٤ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

conditional branch: [کامپیوتر] انشعاب شرطی - انشعاب شرط ...

٤ ماه پیش

مدال‌های آزاده