پیشنهاد‌های زینب نیازی پور (٥٢٤)

بازدید
١٦٩
تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

چَغیّا، chgyya, در زبان لکی یعنی: ۱. ترک خوردن ، ترکیدن۲. جوانه زدن ، ۳. دق کردن ،

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

چَغُونهَ، chgonah, در زبان لکی یعنی: ۱. چغانه زدن ، شکستن انگشتان از فرط شادی، ۲. کیف کردن ، سرخوش بودن، در آوردن صدای انگشتان

پیشنهاد
٠

دُوما گِرتن، domagrten, در زبان لکی یعنی: ۱. عقب گرد، عقب نشینی ، پس رفتن ، ۲. آخر همه ایستادن، آخر بودن انسان یا . . .

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دُو کُت، dokot, در زبان لکی یعنی: دو نصف ، دو نیمه کردن ، تقسیم بر دو

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کُت کُت، kot kot, در زبان لکی یعنی:۱. تکه تکه کردن ، قطعه قطعه، ۲. خرد کردن، ریزه کردن

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

هُولَپَت، holapat، در زبان لکی یعنی: ۱. سوزاندن ، با آب داغ یا آتش ، سوزاندن پوست که قابل التیام نیست،

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کُورنون، kornoon, در زبان لکی یعنی: ۱. خسیس ، کسی که اهل مهمان نوازی نیست و از مهمان بدش می آد ، کسی که نان به مهمان نمیده و طماع هست، ممسک و بخیل، ک ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

یِف، yef, در زبان لکی یعنی : ۱. جفت ، همتا، همانند ، دو قلو ۲. معادل همولوگ، دو قلوی همسان

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

یَف، yaf, در زبان لکی یعنی: ۱. سیل ، جریان شدید رودخانه های طغیانگر که ویران کننده است۲. سیل عظیم جمعیت ، شلوغی و ازدحام جمعیت انسان و حیوان و . . .

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

شِیّ، sheay, در زبان لکی یعنی: ۱. شُل و وارفته، ۲. بی بنیاد ، سست و بی اساس

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

یَشق، yashg, در زبان لکی یعنی: ۱. پابر جا ۲. تکون نخوردن، اصطلاحاً اونقدر محکم بودن چیزی که تکون نخوره، محکم مثل فولاد، استوار ، پایدار

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

یَش، yash, در زبان لکی یعنی: ۱. جنازه، نعش ، ۲. جسم مرده و بی جان انسان و حیوان و . . .

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

داری، Dari, در زبان لکی یعنی: دارو ، مرهم زخم ، داروی التیام بخش، آرام بخش

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تش اُ پَش، tash o pash, در زبان لکی یعنی: ۱. چرخوندن زغال و آتش برای اینکه زغال کل بکنه ۲. به هم ریختن و آشفته کردن کار ، انجام کاری برای روشن کردن آ ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تَش، tash, در زبان لکی یعنی: ۱. آتش۲. روشن کردن چیزی اعم از وسیله نقلیه یا . . . . ۳. گرم کردن

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بِجَلدون, begaldon, در زبان لکی یعنی: ۱. سریع ، فرز ، ۲. عین فر فره کار کردن

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

گَردُو، gardo, در زبان لکی یعنی: ۱. جهانگرد، کسی که همش در حال گشت و گذار هست، ۲. ولگرد، بی مبالات، کسی که همش در حال سرک کشیدن توی زندگی دیگران است ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

یِر، yer, در زبان لکی یعنی : ۱. گرداندن ، چرخش، چرخاندن، ۲. عوض شدن و بهم خوردن شُو مُونگ چُون خاصَه شُوره چلِ چیت شاهزادهِ نیشتی یِر مَدای وَ دوُک ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دا ، da، در زبان لکی یعنی: دادن دامُون : ما دادیم داتُون: شما دادید داتُونه: شما داده اید در چهل سرو آمده: دُورُون دُورِم دا هِجرون پیرم کِرد مِه ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

وَشم ، vashem, در زبان لکی یعنی: ۱. نحسی و نامیمونی و نامبارک۲. باد گرمی که اواخر بهار می وزد و کشت ها رو زرد و نابود می کند معادل باد سرخ است که ویر ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

قُوش، ghoosh, در زبان لکی یعنی: جغد

پیشنهاد
٠

مَشُلِنِگُوین، masholengooin, در زبان لکی یعنی : با نازو غرور راه رفتن ، راه رفتن به گونه ای که توجه دیگران جلب شود با ناز و غرور راه رفتن در چهل سُر ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کِزهَ , kezah, در زبان لکی یعنی: ۱. سوختن ، کباب شدن ، جزقاله شدن ۲. با سوز و گداز مویه کردن ناشی از سوز درون ۳. غم و اندوه درون در مویه زیر: کِزه د ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

چوییر ، choir, در زبان لکی یعنی: یک گیاه بوته تا ارتفاع یک متر به شکل شوییت و سر سبز و با بوی تند خاص که این گیاه دارای طبع گرم و مزه ملس و خوبی است ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

آژ، azh, در زبان لکی یعنی :۱. دوختن با نخ و سوزن، ۲. کوک زدن ۳. جون گرفتن کسی، یا اصلاح آژ در مورد بدن انسان یعنی چیزی که بدن رو ریکاوری کنه و جون بگ ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

نُوشگّ، نُوشکّ، noshek, در زبان لکی یعنی: ۱. دوره گردی ، ولگردی ، ۲. سر بار دیگران بودن ، مفت خور با دوره گردی، و

پیشنهاد
٠

هَزار چِیم، hazar cheam, در زبان لکی یعنی: ۱. هزار چشم ، حواس جمع ، کنترل گر، تیز ، فرز ۲. کسی که چیزی از زیر دستش در نمی ره ، در برخی جملات یعنی چشم ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

گَشتَل، gashtal, در زبان لکی یعنی: ۱. دوره گرد ، بیکار، علاف ، کسی که در حال دوره گردی و بیکاری است، آدم فضول که سرک توی زندگی دیگران می کشه و دخالت ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تاز، taz، در زبان لکی یعنی: قطعه جدا شده از کوه که به طرف پایین سقوط کننده و در حال غلتیدن باشه، سنگ های بزرگ و گرد که در زمان های دور برای دفاع از م ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تاش، tash, در زبان لکی یعنی: ۱. بلندی و تیزی نوک قله کوه، تکه تیزی که برجسته تر و تیز تر از قسمت های دیگه کوه به چشم بیاد۲. تراشیدن و بتاش، بتیش: فعل ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جَلد، jald, در زبان لکی یعنی: ۱. زرنگ، تند و تیز و سریع، ۲. شلاق زدن ، مجازات حد زنا و . . . ۳. خو گرفتن و پایبند شدن به یک مکان در مورد کفترهای پشت ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

داک، dak, در زبان لکی یعنی ۱. پر شدن ظرفیت و تمام کردن کاری ۲. در مورد خوردن انسان وحیوانات هم یعنی سیر شدن به نحوی که نتوان یک لقمه دیگر خورد ، پر ش ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چَم، Cham, در زبان لکی یعنی: ۱. علت ، سبب ، گناه ، چکار کردم ، کار من چی بود در شعر زیر: چم چکرد چم نکرد چمه َ سَر آمین شُوم کردوَ ریش دار اوُ ریشش د ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اژدر ، azhdar, در زبان لکی ۱. یعنی اژدها ، آتش دهان ۲. مادر غول پیکر و وحشتناک که آتش از دهانش بیرون میزنه۳. به معنی شجاع و شکست ناپذیر ۴. اسم سلاح ج ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شش, shesh, با توجه به حرکات سه گانه شِش در زبان لکی یعنی ۱. شپش و موجود موزی که به موهای و سر حمله می کنند وبه آن ژاری هم می گویند ۲. شُش یعنی پف و ر ...

پیشنهاد
٠

کِیهَ اُو کُمال، kiah o kemal, در زبان لکی یعنی: ۱. کاه و یونجه , کُمال یعنی علف های هرز که به طور خودرو توی مزارع گندم رشد می کنه ۲. آذوقه کامل زمست ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چَمر، chamar, با فتحه چ به شکل چَمر خوانده می شود و در زبان لکی یعنی ۱. حلقه و گرفتاری و معادل کلمه چنبر یعنی حلقه بستن مار و . . . و شکل دایرة آن وج ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بیژن، bizhan, در زبان لکی یعنی: ۱. از دو جزء بی و ژن یعنی بی زن : پسر جوان که هنوز ازدواج نکرده و در اوج جوانی هست، کسی که تعلق به زن پیدا نکرده و عز ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

منیژه ، man eazhe, در زبان لکی یعنی: ۱. از دو جزء مِن ایژه، یا همان کلمه منِ ایش ، یعنی مال و دارایی من متعلق به من ۲. یا کلمه مَنیشی یا مِنیشهَ : یع ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مِن ایش، men eaish, در زبان لکی یعنی: من ، منِ نوعی ، خود ِ من

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تَک، tak, در زبان لکی یعنی:۱. جوار ، کنار ، ۲. همراه ، همنشین ، پیش کسی بودن، ۳. تماس ، در ارتباط بودن، ۴. دایره ای از جنس حصیر یا ساقه گندم که دایره ...

پیشنهاد
٠

کِیِه نی، کِیِن نی، , kiea ni، در زبان لکی یعنی: ۱. آبی که از زمین می جوشه و باعث کنده شدن خاک های اطرافش شده، چشمه،

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تِکی ، teki، در زبان لکی یعنی: ۱. مقدار کم ته استکان یا یک لیوان ، و تِکی اُو یعنی : یک لیوان و در معنای اصلی ی قولپ ، یا یک جرعه آب که عطش رو رفع کنه

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تَکی تَکی، Taki Taki, در زبان لکی یعنی: جا باز کردن نفرات کناری، کمی تکون بخورن تا جا باز بشه، کمی تکن خوردن افراد نشسته در مسجد یا جلسه و . . . و جا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تِک تِک، tek tek, در زبان لکی یعنی:۱. قطره قطره، چکه چکه، نم نم ، ۲. قطرات کوچک آب هنگام چکیدن و درچهل سُرو آمده: یا اُویی بُویام بِچیام و جُواِت ت ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دار، dar, در زبان لکی یعنی: ۱. درخت، ۲. داشتن، دارایی در اصطلاح دار و ندارم : یعنی همه زندگیم ، هر چه که دارم، دار دنیا : تمام دارایی زندگی دنیوی ۳ د ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

داریوش، dariyoush, در زبان لکی یعنی: ۱. از دو جزء داری، یعنی دارو و درمان و مرهم درد ، تمام دارایی یک فرد ۲. و یوش یعنی آرام آرام و با دقت و آهسته کا ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نایی، nayie, در زبان لکی یعنی: تشک که معمولاً از جنس ابر و پشم و پشم شیشه و پنبه درست میشه

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یِه، yeh, در زبان لکی یعنی: نوعی گلیم دستباف که با پارچه های تابیده و بافته یا موی بز و برخی موارد کامواهای کلفت بافته میشه ، زیر انداز زیلو مانند ، ...

پیشنهاد
٠

جِی اُو بَن، gey o ban, در زبان لکی یعنی: ۱. جول و پلاس، ۲. وسایل داخل منزل، اعم از فرش و زیلو و . . .