پیشنهادهای حسین (٨٨)
فرامرد اگر من بخوام برای نام این ابر قهرمانان معادل پارسی انتخاب کنم اینجوری میشه سوپربوی:فراپور سوپرگرل:فرادخت سوپرمن:فرامرد زبان پارسی ما پتانسیل ...
داراز هنگام، بلند هنگام
حرم برابر پارسی اش می شود گنبد حرم ح داره که عربی است ولی گنبد گ داره که نشون میده پارسی است
درشت پیکر
زهرین شده
برابر پارسی آن می شود اژدها که از واژه آژدهاک میاد
نمایه
توتالیتاریسم یعنی حکومتی که در تلاش است که ایدعولوژیک اش را در کل جامعه حاکم کند برابر پارسی آن میشود تمامیت خواهی ، ولی اگر پارسی تر بگمش میشود یکسر ...
همچیز خواه
نگارندگی، نگارشگری، نگارکشی، نخشگری، نخش کشی
نگارنده، نگاره کش
نگارشگری، نگارندگی
متغیر واژه ای عربی است که به چیزی که کارش تغییر کردن است اشاره دارد در زبان پارسی ما پسوند نده رو داریم که بسیار پر کاربرد است که به چیز یا کسی اشار ...
دگرنده
واژه دگرگون شونده بسیار دراز است بهتر است گون میانی اش را برداریم و بگوییم دگرشونده یعنی از چیزی به چیز دگر می دگرد دگرشونده
از آنجا که این واژه ضد ضربه از دو بخش ضد به چم پارسی پاد و ضربه به چم پارسی زنش ساخته شده است چم دقیقش پادزنش میشود
نرجس برگرفته از نام پارسی نرگس است نرجس معرب شده نام نرگس است در میان دادو ستد فرهنگی که میان دوزبانه صورت میگیرد نام ها نیز دادو ستد میشود چگونه ا ...
فرگشته
خفاش از خوف عربی میاد پس عربی است یعنی جانوری که در جای خوفناک و ترسناک زندگی میکند
فرکننده
ارتجاع ریشه رجع یعنی برگشت آهنگ افتعال به چم پارسی واپسگرایی، واپسگشت، بازبرگشت
منفجر کرد، ترکاند منفجر شد، ترکید منفجر میکند، میترکاند
ترکمان، ترکیدگی
ترکیدگی
گذر
نقش برگرفته از واژه پارسی نخش است
دهشت
فرو کردن
واپس
گوسفند واژه پارسی که دگرگون یافته واژه گوسپند است
تن به تن
بایسته
در زبان انگلیسی به شاهزاده مرد پرنس میگویند و پرنسس س مونث داره یعنی شاهزاده خانم پس معنای دقیقش شاهزاده خانم یا شاهدخت است نه دختر زیبا از آنجا که ...
وفا کردن برای نمونه به عهد خود عمل کرد به عهد خود وفا کرد عمل نکرد وفا نکرد
کنش گیری
بن ماضی گریخت یعنی فرار کرد بن مضارع گریز یعنی فرار می گریخت فرار میکرد می گریزد فرار میکند فرار یک فعل ناقصه که نیاز به فعل کمکی داره
پذیرفتنی، سزاواری، پذیرفتگی
یک تنه یکدونه ای
همانندی
جدید هم عربی است
دورو بره
دریچه
کناه
نخش ها، نگاره ها
واژه مواد پارسی است که جمع واژه ماده است که به نادرستی با جمع مکسر عربی جمع بسته میشود که درستش ماده ها است
زیگ زاگی
تیربار، رگبار
نشانگاه، جانشان، رهنشان، نمودار