پیشنهاد‌های Eliz👩🏽‍⚖️ (٣٢٤)

بازدید
٤٥٤
تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

به کسی آسیب رساندن

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

فرار مغزها مثلا: Many developing countries suffer from brain drain when their skilled workers move abroad. 👉 بسیاری از کشورهای در حال توسعه از �ف ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

advantage - benefit - merit مزیت

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

احتمالا کاری را انجام دادن مثلا: . She is likely to come to the party احتمالاً او به مهمانی می آید.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ایده آل آن است که . . .

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

زوج یا زوجه مثلا: The emotional feelings between spouses change during married life

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ثبات عاطفی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ثبات اقتصادی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سردر گم lost and wandering

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جوانی و شادابی مثلا: . Regular exercise can help you maintain your youthfulness ورزش منظم می تواند به حفظ جوانی ات کمک کند.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کسی که برای پول ازدواج می کنه

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کلاهبرداری رایانه ای

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ورود به عنف و غیر قانونی مثلا: . Thieves broke in and stole all the money

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

گردش و بازدید از مکان های دیدنی تماشای دیدنی ها مثلا:I love sightseeing when I travel

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

to go away عزیمت کردن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

to attract someone very much, and hold their attention مجذوب کردن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

سوغات مثلا: . I have always bought magnet souvenirs from each destination

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٢

سیاحتی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Think of nobody but yourself خودخواه و متکبر

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Suddenly

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Carefree بی توجه و بیخیال

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

the world is your oyster:اصطلاح used to tell someone that they can achieve whatever they want دنیا در دستان توست

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

enrol: ثبت نام کردن ( معمولا برای ثبت نام در دوره های تحصیلی استفاده میشه ) مثلا: I enrolled in the modern art course. enlist: نام نویسی ( در یک گ ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پایین پریدن مثلا: He leapt down from the wall

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

. Her mental condition caused her to fall onto the subway tracks

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد

رکود مثلا: . The current economic downturn has caused widespread disappointment in society

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دلشکسته مثلا: I was totally heartbroken when he put me in an uncertain situation.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

available for someone to use در چنته - در دسترس

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

change your opinion تغییر نظر مثلا: . I tried to convince her to change her mind, but she wouldn't budge

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

در متون حقوقیPossession به معنی تصرف و داشتن کنترل فیزیکی بر شی یا مال ولو اینکه مالک نباشین اماااProperty به معنی مالک بودن قانونی چیزی است اعم اینک ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

توجه کنید به تفاوت این دو لغت: 1. Position ( موقعیت یا جایگاه ) 2. Possession ( مالکیت یا دارایی ) مثلا: Position: �موقعیت او در شرکت، مدیر بخش فر ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

able to buy استطاعت در خرید

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

everyone else

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دستگاه پخش موسیقی با قابلیت هم خوانی

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

connected وصل کردن مثال: . He hooked up the TV to the speakers

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

روشی که در آن مخاطب هم زمان با دیدن یا شنیدن یک محتوا، قدم به قدم همان کار را انجام می دهد. مثلا: . This is a follow - along style workout video

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چسب نواری مثلا: . I used some tape to remove cat fur

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

get rid of sth از شر چیزی خلاص شدن مثلا: . She tried to get rid of a toxic relationship

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

Use: is the more common and general term. It simply means to take something and put it to work for a specific function or activity. It's straightforw ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از راه دور مثلا: . She works remotely from home

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

فرار کردن از چیزی. . مثلا: . You cannot outrun pain

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به معنی روح مثلا: Monks believe that the new generation has lost connection with their spirit

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱ - to try to get something that is difficult to get or achieve تلاش برای تحصیل امری دشوار مثلا: . After all his efforts, he finally chased his dre ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سرقت به عنف و توام با خشونت تفاوتش با Theft در نوع و شدت جرم سرقت هست بدین ترتیب که Robbery سرقت توام با خشونت و از جرایم جدی و شدید هست در حالی که ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

the plural of WIFE جمع wife همسران مثلا: . Celebrities present their wives at various ceremonies

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

"Crave" بیشتر به یک میل یا خواسته شدید و خاص اشاره داره، در حالی که "enthusiasm" به شور و شوق و اشتیاق کلی و عمومی اشاره می کنه. مثلاً، ممکنه کسی شدی ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کسی که ذهن پراکنده ای داره و نمی تونه متمرکز بشه روی کار یا موضوعی مشخص. A wandering mind refers to a state where your thoughts drift away from the ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Sound sleep refers to a deep and restful state of sleep خواب عمیق و راحت

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کسی که سریع خوابش میبره و کلمه مخالفش میشه : be wide awake

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در معرض خطر قرار دادن مثلا: The incident threatens to ruin his chances in the election