ترجمه‌های سادات خاتمی (٣١)

بازدید
٦٩
تاریخ
٢ ماه پیش
متن
The winning horse was small but had a lot of heart.
دیدگاه
٢

اسب برنده کوچک بود امّا دل و جرأت زیادی داشت.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
Anyone who had a heart would want to help this suffering animal.
دیدگاه
٣

هر کس که وجدانی داشت می خواست به این حیوان رنج کشیده کمک کند.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
She disgraced herself by drinking too much at the banquet.
دیدگاه
٢

او با میگساری ( افراط در نوشیدن ) در ضیافت، رسوایی به بار آورد.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
Because I'm a friend, she only charged me half the price.
دیدگاه
٢

چون دوستیم ازم فقط نصف قیمت رو گرفت. ( به خاطر دوستیمون باهام نصف قیمت حساب کرد. )

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
The antidote may not work and could cause harm, but we'll have to chance it.
دیدگاه
٢

شاید پادزهر عمل نکند و حتّی باعث آسیب شود، امّا مجبوریم ریسک کنیم ( خطر کنیم ) .

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
I like their way of doing business.
دیدگاه
١

شیوه کسب و کارشان را می پسندم.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
Be careful. She's just playing you.
دیدگاه
١

۱ - حواست باشه! فقط داره بازیت می ده. ۲ - مراقب باش! فقط داره تو رو بازی می ده.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
The disgraced mayor became the town jest.
دیدگاه
١

شهردار بی آبرو ( بدنام ) ، مضحکه ی شهر ( شان ) شد.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
I've disgraced myself by the actions I've taken.
دیدگاه
١

۱ - با کارهایی که من کرده ام، آبرویی برای خودم نگذاشته ام. ۲ - با کارهایی که من کرده ام، آبروی خودم را برده ام.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
She disgraced herself by drinking too much at the banquet.
دیدگاه
١

او با میگساری ( افراط در نوشیدن ) رسوایی به بار آورد.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
Students are required to have a physical exam every two years.
دیدگاه
١

دانش آموزان باید هر دو سال یکبار معاینه ( چک آپ ) شوند.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
She is the soul of the organization.
دیدگاه
٢

او ستون سازمان است. ( با توجّه به تعریف 3 : بخش حیاتی و مرکزی چیزی )

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
He is the soul of forgiveness.
دیدگاه
١

او مظهر بخشش است.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
She is a kind soul.
دیدگاه
١

او انسانی مهربان است. ( با توجّه به تعریف 5 )

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
I sympathize with you in your bereavement.
دیدگاه
١

۱ - من در غم شما شریک هستم. ۲ - من در این مصیبت با شما همدردی می کنم.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
We all sympathize with you in your bereavement.
دیدگاه
١

در فارسی در مراسم عزا می گوییم: ما را در غم خود شریک بدانید.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
I sympathize, but I don't know how to help.
دیدگاه
١

۱ - دلم می سوزه امّا نمی دونم چه طوری کمک کنم. ۲ - دلم می سوزه ولی نمی دونم چه کمکی از دستم برمی آد. ۳ - . . . امّا نمی دونم چه طوری می تونم کمک کنم. ...

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
I do sympathize with her missing home, but the sooner she gets used to it here the better.
دیدگاه
١

من او را درک می کنم که دلتنگ خانه اش شده، امّا هرچه زودتر به این جا عادت کند، بهتر است.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
I simply feel that he is not the right person for the job.
دیدگاه
١

در این جا feel به معنی believe است: من واقعا بر این باورم ( باور دارم ) که او فرد مناسبی برای این کار نیست.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
The dog gave me a playful bite.
دیدگاه
١

سگ از روی بازیگوشی گازی به گوشم زد.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
The dog gave me a playful bite.
دیدگاه
٠

یک از روی بازیگوشی گازی به گوشم زد.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
To care for wisdom and truth and the improvement of the soul is far better than to seek money and honour and reputation.
دیدگاه
٠

پرداختن به خرد، صداقت و تهذیب نفس، برتر از طلب ثروت، آوازه و افتخار است.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
Seek and ye shall find.
دیدگاه
٠

عاقبت جوینده یابنده بُوَد.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
Peace comes from within. Do not seek it without. Buddha
دیدگاه
٠

آرامش از درون خیزد. آن را در بیرون مجوی. بودا

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
The dog was seeking in the bushes for its lost bone.
دیدگاه
٠

سگ لابه لای بوته ها دنبال استخوان گمشده اش می گشت.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
I know you seek to help me, but it's useless now.
دیدگاه
٠

می دونم می خواهی به من کمک کنی ولی الان دیگه فایده ای نداره.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
True wisdom is know what is best worth knowing, and to do what is best worth doing.
دیدگاه
٠

دانش واقعی آن است که ارزشمندترین دانسته ها را بشناسی و ارزشمندترین عمل را به کاربندی: ( علم و عمل توأمان )

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
I think you've made a happy choice of a husband.
دیدگاه
١

به نظر من شما شوهر مناسبی انتخاب کرده اید. محاوره ای: به نظرم ( فکر کنم ) شوهر مناسبی انتخاب کردی.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
Shouting is impolite with them.
دیدگاه
٠

فریاد زدن از نظر آن ها بی ادبانه است.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
I've been agog all afternoon, waiting for the next part of your story.
دیدگاه
٠

تمام بعد از ظهر مشتاقانه منتظر قسمت بعدی داستان شما بودم.

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
So the priest would listen, ears agog, eyes agape.
دیدگاه
٠

بنابراین کشیش، با گوش های تیز و چشمان باز، به صحبت ها گوش می داد.