پیشنهادهای احمد رضا مردان نسب (٤٠٢)
این کلمه دو معنای تقریبا متضاد داره در تراجم کهن مانند قدس و ترجمه تفسیر طبری معادل استکبر آمده است
تراجم کهن قرآن :کارساز، کار ران
ره برداران ( قران قدس ) ره یابندگان ( قرآن دهم هجری )
تراجم کهن :راسخون فی علم بجا رسیدگان اندر علم ( شنقشی ) دور درشدگان در علم ( میبدی ) به دانش فرو رفتگان ( معزی ) پایداران در دانش ( ماهان ) بیفر ...
تراجم کهن :راسخون فی علم بجا رسیدگان اندر علم ( شنقشی ) دور درشدگان در علم ( میبدی ) به دانش فرو رفتگان ( معزی ) پایداران در دانش ( ماهان ) بیفر ...
تراجم کهن :راسخون فی علم بجا رسیدگان اندر علم ( شنقشی ) دور درشدگان در علم ( میبدی ) به دانش فرو رفتگان ( معزی ) پایداران در دانش ( ماهان ) بیفر ...
سرگشتگان
راسخون فی علم بیک، آن بیخاوران در علم ازیشان و آن برویدگان برویده مى باشند بدانچه فرو فرستادند بتو و بدانچه پیش فرستادند از پیش تو[یعنى توریت]و آن ب ...
راسخون فی علم بیک، آن بیخاوران در علم ازیشان و آن برویدگان برویده مى باشند بدانچه فرو فرستادند بتو و بدانچه پیش فرستادند از پیش تو[یعنى توریت]و آن ب ...
راسخون فی علم بیک، آن بیخاوران در علم ازیشان و آن برویدگان برویده مى باشند بدانچه فرو فرستادند بتو و بدانچه پیش فرستادند از پیش تو[یعنى توریت]و آن ب ...
راسخون فی علم بیک، آن بیخاوران در علم ازیشان و آن برویدگان برویده مى باشند بدانچه فرو فرستادند بتو و بدانچه پیش فرستادند از پیش تو[یعنى توریت]و آن ب ...
اى شما که اینهااید دوست مى دارید ایشان را و ایشان دوست ندارند شما را و برویده مى باشید بکتابها همه. چون فرا رسند فا شما گویند ببرویدیم؛و چون تنها مان ...
در تراجم کهن معادل این واژه ره یافتن آمده است
لَآ إِکۡرَاهَ فِی ٱلدِّینِۖ نیست دشخوارى اندر دین ( ترجمه تفسیر طبری )
در تراجم کهن معادل :سِنَةࣱ ٱللَّهُ لَآ إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ ٱلۡحَیُّ ٱلۡقَیُّومُۚ لَا تَأۡخُذُهُۥ سِنَةࣱ وَلَا نَوۡمࣱۚ خداى، هیچ نیست خداى مگر او، زن ...
در تراجم کهن در برابر این واژه نامه و نبشته آمده است آنانى که دادیم ایشان را نامه مى شناسند او را چنانچه مى شناسند پسران خویش را و به درستى که گروهى ...
در تراجم کهن معادل آن روی گاه آمده است و اگر تو بیارى بدانها که بدادند ایشان را نبشته بهر نشانى که ایشان خواهند ایشان پس روى نکنند روى گاه ترا و تو ...
بدرستى که مى بینیم گردیدن روى تو در آسمان[منتظر جبریل تا فرمان آرد باستقبال کعبه]. بدرستى و راستى که فرا گردانیم ترا فاروى گاهى که تو بپسندى آن را، ف ...
مزکت شکوهمند
نیک همى بینیم گشت روى. . . اندر آسمان. روى بگردانیم ترا سوى قبله کى پسندى مر آن را بگردان روى خویش را سوى مزکت حرام و هرکجا باشید، گردانید روى خویش ر ...
و گفتند هرگز در نیاید به بهشت مگرآنکه باشد جهودان یا ترسایان آنت بیوسهاى ایشان بگوى آرید سخن روشن خود را اگر هستید راست گویان ترجمه های کهن قرآنی در ...
و گفتند، درنشود در بهشت مگر آن کس که جهود بود یا ترسا. آن پیوسهاى ایشانست. گو[یا محمد]بیارید حجّت خویش اگر هستید شما راست گویان
در تراجم کهن به معنی ایمان آوردن است
عقلست به سوی صواب رهبر با راه برت چون به خار خاری؟ ناصر خسرو
بر مثال یکی پلیته شدی چند گردی به سایه و مهتاب ناصر خسرو
حواشی و ملاحظات دهخدا صفحه ۶۲۷
پست منشین که ترا روزی از این قافله گاه گرچه دیرست ، همان آخر بر باید خواست ناصر خسرو
مثل است در لری ( بالاگریوه ) :گوشت و ناخو دِ یک نَوُ
آبادان :عبادان ضرب المثلی است به این مضمون: لیس وراء عبّادان قریة نظامی در هفت پیکر گوید : بختم از دور گفت کای نادان لیسَ قریه وراء عبّادان و ک ...
آبادان :عبادان ضرب المثلی است به این مضمون: لیس وراء عبّادان قریة نظامی در هفت پیکر گوید : بختم از دور گفت کای نادان لیسَ قریه وراء عبّادان و ک ...
با دهر مدارا کن و با خلق مواسا ( ناصر خسرو )
در این بیت منوچهری ظاهرا شتری که به آواز خو کرده باشد ( دبیر سیاقی )
کنایه از استوار و مقاوم در سوار کاری ( دبیر سیاقی ) کثیر الثواب و قلیل العتابی ثقیل الرکاب و خیفیف العنانی منوچهری دامغانی
کثیر الثواب و قلیل العتابی ثقیل الرکاب و خفیف العنانی منوچهری دامغانی
بساز چنگ و بیاور دوبیتی و رجزی که بانگ چنگ فروداشت عندلیب رزی منوچهری دامغانی
در:دره ، فاصله مابین دو کوه خداوتدا یکی بنگر به باغ و راغ و دشت و در که گشته از خوشی و نیکویی و پاکی و خوبی منوچهری دامغانی ( دبیر سیاقی )
چون طوبی گشت شاخ بید و شاخ سرو و نوژ و گل نشسته ارغوانسازان به زیر سایه ی طوبی منوچهری دامغانی
گل زرد و گل دورو گل سرخ و گل نسرین ز درد و داغ دادستند ما را خط استغنی رخ گلنار، چونانچون شکن بر روی بت رویان گل دورویه ، چونانچون قمرها در دوپیکرها ...
رخ گلنار، چونانچون شکن بر روی بت رویان گل دورویه ، چونانچون قمرها در دوپیکرها منوچهری دامغانی
گل زرد و گل دورو گل سرخ و گل نسرین ز درد و داغ دادستند ما را خط استغنی منوچهری دامغانی
زبان و ارغوان و اقحوان و ضیمران نو جهان گشته است از خوشی بسان لات و العزی. همان
املی کردن. [ اِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) املا کردن : گهی بلبل زند بر زیر و گه صلصل زند بر بم گهی قمری کند از بر گهی ساری کند املی. منوچهری
با دزدان چون زیم که نه دزدم با کشخان چون بوم نه کشخانم ملک الشعرای بهار
ماهر، آشنا به رموز بدان خانه باستانی شدم به هنجار چون آزمایشگری منوچهری دامغانی
کلمه ای که در هنگام تاسف گویند تو آفرین خسرو گویی دروغ باشد ویحک دلیر مردی کاین لفظ گفت یاری _ یا باش دشمن من یا دوست باش ویحک نه دوستی نه دشمن ا ...
آنکه پایی چون پای پیل دارد گورسم و گاو پشت و گرگ ساق و کرگ روی ببر گوش و رنگ چشم و شیر دست و پیل پای منوچهری دامغانی
گورسم و گاو پشت و گرگ ساق و کرگ روی ببر گوش و رنگ چشم و شیر دست و پیل پای منوچهری دامغانی
:آنکه چشمانی چون رنگ دارد گورسم و گاو پشت و گرگ ساق و کرگ روی ببر گوش و رنگ چشم و شیر دست و پیل پای منوچهری دامغانی
گورسم و گاو پشت و گرگ ساق و کرگ روی ببر� گوش و رنگ چشم و شیر دست و پیل پای منوچهری دامغانی ۱_نسخه بدل :تیز گوش در همه ی تشبیهات ابتدا نام حیوان ...
گورسم و گاو پشت و گرگ ساق و کرگ روی ببر گوش و رنگ چشم و شیر دست و پیل پای منوچهری دامغانی