پیشنهاد‌های احمد رضا مردان نسب (٥١٤)

بازدید
٨٦١
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

روز اور مزد است شاها شاذ زی بر کت شاهی نشین و باذه خور ابوشکور

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بلند کیوان با اورمزد و با بهرام ز ماه برتر خورشیذ و تیر با ناهیذ ابوشکور

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هرزه و مفلاک بی نیاز از تو با تو برابر که راز بگشاید؟ ابوشکور بلخی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فلک زده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از قنینه برفت چون مه نو در پیاله مه چهارده شذ ابوشکور گه قنینه بسجود اوفتد از بهر دعا گه ز غم بر فگند یک دهن از دل خونا فیروز مشرقی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ساقیا مر مرا از آن می ده که غم من بدو گسارده شذ از قنینه برفت چون مه نو در پیاله مه چهارده شذ ابور شکور بلخی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دزدی و طرار ببردت ز راه بریه بر آن خائن طرار کن ظاهرا مراد برائت و بیزاری است فرهنگ لغات و ترکیبات و تعبیرات دیوان ناصر خسرو. مهدی محقق؛ کبری بستان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

منسوب به درغان:شهری است در حوالی سمرقند. ( از برهان )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در اشعار پراکنده ژیلبر لازار منسوب به ابوالعباس ربنجی نیز آمده است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رشوه دهنده :راشی رشوه گیر :مرتشی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بُلکفد، بلکفته. بلکفده : بلحرب یار تو بْوَد از مرو تا نشابور سوگند خور که در ره بلکفد او نخوردی. ابوالعباس ربنجی ( از لغت فرس )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بُلکفد، بلکفته. بلکفده : بلحرب یار تو بْوَد از مرو تا نشابور سوگند خور که در ره بلکفد او نخوردی. ابوالعباس ربنجی ( از لغت فرس )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ای خواجه ی معبّر خور سیرت مفسر خواجه دوشش ستاند دو یک دهد بخردی ابوالعباس ربنجی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رفتم به ماه روزه بازار مرسمنده تا گوسپند آرم و فربه کنم به رنده ابوالعباس ربنجی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سُک=نیسو

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کشته یا مجروح بر زمین کشیده را گویند او می خورد به شادی و کام دل دشمن نزار گشته و فرخسته. ابوالعباس ربنجی اشعار پراکنده به کوشش ژیلبر لازار به ه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

یک فرسنگی گرانتر جویهای خشک و غفج پیش آمد و راهبران متحیر گشتند که پنداشتند که آنجا آب است که بهیچ روزگار آن جویها را کسی بی آب یاد نداشت تاریخ بیهقی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

پشته ی هیزم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیمانه ای برای کشیدن گندم و جو و غلات ای میر ترا گندم دشتی است بسنده با نغنغکی چند ترا من انبازم ابو العباس ربنجی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ای میر شاعرانت همه راژ اند من ژاژ نی ولیکن فرغستم ربنجی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

میوه ترش و کال

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کرکس

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مشک به پشک نفروختن کنایه از چیز گرانبهای مثل جان را به نعمات زودگذر دنیا ندادن مشک تبتی به پشک مفروش مستان بدل شکر تبرزین مشک وپشک یکی بودن یعنی فرق ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آب انگور شراب

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تخم انگور : تکژ نیست گویی در انگور او همه شیره دیدیم یکسر رزش ابوالعباس ربنجی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

چو پوست روبه بینی به تیم واتگران بدان که تهمت از دنبه ٔبسرکار است. رودکی. نهاده روی به حضرت چنانکه روبه پیر به تیم واتگران آید از در تیماس. ابوالع ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کاروانسرای بزرگ نهاده روی به حضرت چنانکه روبه پیر به تیم واتگران آید از در تیماس. ابوالعباس

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ظ:در شعر ربنجی چیزی در حدود معنایی کارکشته باید باشد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در لهجه لری ما به این چوب گیره و به شئی آهنی که بین شکاف چوب میگذاشتن و ضربه میزدن قلم میگویند . گیره برای نگه داری شکاف چوب بود و قلم هم برای نگهدار ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نوشتن، بریدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بیهوده گویی کنایتا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ژاژ میخایم و ژاژم شذه خشک خار دارذ همه چون نوک پغاز ابوالعباس ربنجی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زیغبافان را با وشی بافان ننهند طبل زن را ننشانند بر رودنواز. ابوالعباس ( از لغت فرس اسدی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زیغبافان را با وشی بافان ننهند طبل زن را ننشانند بر رودنواز. ابوالعباس ( از لغت فرس اسدی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نادان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اکنون که همینت باز دارد خاتوله کنی و چند گون شر منسوب به ابوالعباس ربنجی و سوزنی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ابوالعباس ربنجی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ظ:نام شخصی بت پرست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بی توجهی کردن ، اهمیت ندادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جیب خالی و پز عالی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نه در وی آدمی را راه رفتن نه در وی آبها را جوی و فرکند در اشعار پراکنده ژیلبر لازار در ذیل اشعار ابو العباس ربنجی آورده است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دم سلامت گرفته خاموش پیچیذه بر عافیت چو فژغند ربنجی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دم سلامت گرفته خاموش پیچیذه بر عافیت چو فژغند ربنجی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به معنی نوعی حلوا در شعر ربنجی آمده است کار من خوب کرد بی صلتی هرکه او طَمْع مالکانه کند. ابوالعباس

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مرگ جنین قبل از زادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پاذشاهی گذشت خوب نژاد پاذشاهی نشست فرخ زاد ربنجی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مسجد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به بومش چنان تاخت شاهین بیم که سیمرغ قدرش غلیواج شد چنان باز ادبارش بر باشه راند که طاوس اقبالش دراج شد صفایی جندقی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به بومش چنان تاخت شاهین بیم که سیمرغ قدرش غلیواج شد چنان باز ادبارش بر باشه راند که طاوس اقبالش دراج شد صفایی جندقی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ذقن: نه غلیواج تو را صید تذرو آرد و کبگ نه سپیدار تو را بار بهی آرد و سیب ( ناصر )