پیشنهادهای Hossein Eghbali (٥٦)
غرابه، ظرف شیشه ای نسبتاً بزرگ برای حمل مشروبات.
جشن تکلیف ( برای مسیحیان و . . . )
شاید بشود�خط مقدم نبرد� هم به آن گفت. در ترانه ای مشهور با عنوان�الو، مرکز، خط مقدم رو برام بگیر!� "Hello, Central, Give Me No Man's Land. "
بد منظره!
بچه زبل، کلک!
( در مورد زن و دختر ) هرزه و نانجیب!
پر آب و تاب، پر شور
( در هنرهای نمایشی ) گروه یا جمعی که در شهر خود نمایش یا تئاتر اجرا می کنند.
تعلل کردن.
معنای خاص کلمهٔ Slug ( در صنعت چاپ ) به حروف سربی گفته می شد که روی میله های مکعبی حک شده بود و مجموعهٔ آنها در جعبه ای مقابل حروفچین قرار داشت که ای ...
متقاعد شدن
"clappy" is a slang term referring to someone who has a sexually transmitted infection ( STI ) , specifically gonorrhea کلمه ای که در قدیم مصطلح بوده ...
از رو بردن.
عذر کسی را خواستن ( اخراج کردن )
فینقیلی، فینگیلی!
قوز، خمیدگی پشت
سرایت کردن
فاخر ( در مورد لباس )
تلویحا به معنی استعداد داشتن نیز هست. I've taken all this time with you because I honestly believe that you have promise.
بی قواره
ترمیم
هوسباز
اصطلاحاً: گاف دادن
پسر بچه طور!
بواسیر، Mama had . warned him that he'd get piles from sitting on a hot stove
با دلبری ( در مورد خانم ها! )
با چرب زبانی
تبرک شدن، دعا خواندن برای تبرک چیزی
پکر شدن، دمغ شدن
بیست و پنج سنت، یک چهارم دلار
محو کردن، زایل کردن
این معادل را من به خطا و اشتباهاً گذاشتم و دقایقی بعد از ادمین محترم درخواست کردم آن را حذف کنند اما متاسفانه تایید شده . �حاضرین� معادل درستی برای a ...
اصطلاحاُ ( دوزاری، صناری ) ) . ارزان قیمت.
رد شدن، گذشتن
رنگ و رو رفته ( در مورد لباس )
نوچه
نوچه ها
تیر و تخته ( یک از کاربردهای اصطلاحی و ضمنی )
حضَار. حاضرین در یک جمع
رفو شده
آدم رذل
اعصاب خرد کن!
خرچنگ قورباغه ( در اشاره به دستخط )
محوطه، حیاط. مثلاٌ حیاط مدرسه
فرسوده ( در مورد ساختمان و سازه ها )
تلویحاً� خاطر خواهی� هم می توان گفت.
ناآرامی، دلواپسی
تلویحا �بنیه� هم می تواند معنی بدهد. . He had a naturally strong constitution او بنیهٔ سالمی داشت.