تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غرابه، ظرف شیشه ای نسبتاً بزرگ برای حمل مشروبات.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٢

جشن تکلیف ( برای مسیحیان و . . . )

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شاید بشود�خط مقدم نبرد� هم به آن گفت. در ترانه ای مشهور با عنوان�الو، مرکز، خط مقدم رو برام بگیر!� "Hello, Central, Give Me No Man's Land. "

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد

بد منظره!

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بچه زبل، کلک!

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد

( در مورد زن و دختر ) هرزه و نانجیب!

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پر آب و تاب، پر شور

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( در هنرهای نمایشی ) گروه یا جمعی که در شهر خود نمایش یا تئاتر اجرا می کنند.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تعلل کردن.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

معنای خاص کلمهٔ Slug ( در صنعت چاپ ) به حروف سربی گفته می شد که روی میله های مکعبی حک شده بود و مجموعهٔ آنها در جعبه ای مقابل حروفچین قرار داشت که ای ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

متقاعد شدن

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

"clappy" is a slang term referring to someone who has a sexually transmitted infection ( STI ) , specifically gonorrhea کلمه ای که در قدیم مصطلح بوده ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از رو بردن.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عذر کسی را خواستن ( اخراج کردن )

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فینقیلی، فینگیلی!

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قوز، خمیدگی پشت

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سرایت کردن

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

فاخر ( در مورد لباس )

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

تلویحا به معنی استعداد داشتن نیز هست. I've taken all this time with you because I honestly believe that you have promise.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٢

بی قواره

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ترمیم

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

هوسباز

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اصطلاحاً: گاف دادن

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پسر بچه طور!

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بواسیر، Mama had . warned him that he'd get piles from sitting on a hot stove

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با دلبری ( در مورد خانم ها! )

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با چرب زبانی

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تبرک شدن، دعا خواندن برای تبرک چیزی

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد

پکر شدن، دمغ شدن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد

بیست و پنج سنت، یک چهارم دلار

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

محو کردن، زایل کردن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

این معادل را من به خطا و اشتباهاً گذاشتم و دقایقی بعد از ادمین محترم درخواست کردم آن را حذف کنند اما متاسفانه تایید شده . �حاضرین� معادل درستی برای a ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اصطلاحاُ ( دوزاری، صناری ) ) . ارزان قیمت.

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رد شدن، گذشتن

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رنگ و رو رفته ( در مورد لباس )

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

نوچه

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

نوچه ها

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تیر و تخته ( یک از کاربردهای اصطلاحی و ضمنی )

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

حضَار. حاضرین در یک جمع

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

رفو شده

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

آدم رذل

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

اعصاب خرد کن!

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

خرچنگ قورباغه ( در اشاره به دستخط )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

محوطه، حیاط. مثلاٌ حیاط مدرسه

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

فرسوده ( در مورد ساختمان و سازه ها )

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

تلویحاً� خاطر خواهی� هم می توان گفت.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

ناآرامی، دلواپسی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تلویحا �بنیه� هم می تواند معنی بدهد. . He had a naturally strong constitution او بنیهٔ سالمی داشت.

١