پیشنهاد‌های متین دهقان زاده جزی (٣٢٥)

بازدید
٧٩٠
تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

Duty = responsibility = blame = something you have to do. =

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

Duty = responsibility = blame = something you have to do. = trust = task = function = obligation = role = work

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

Severe تلفظ آمریکایی: سی ویرْ تلفظ بریتانیایی: سی وی یِ Severe = violent= very serious = very bad = harsh = dangerous

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

pocket /ˈpɑːkət/ /ˈpɒkɪt/ معنی: جیب همهٔ معانی:کیسه هوایی، تشکیل کیسه در بدن، جیب، پاکت، پولی، نقدی، کوچک، جیبی، جیبدار، به جیب زدن، در جیب گذاردن، د ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

noun: تاک، درخت مو، تاکستان verb: تاکستان ایجاد کردن

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

courage /ˈkɜːrədʒ/ /ˈkʌrɪdʒ/ معنی: یارایی، مروت، چیرگی، شجاعت، دلیری، جرات، رشادت، دلاوری معانی دیگر: گردی، پر دلی، یلی، تهور، ( مهجور ) تصمیم، اراده ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

wisdom /ˈwɪzdəm/ /ˈwɪzdəm/ معنی: معرفت، خرد، حکمت، فضیلت، عقل، دانش، دانایی، فرزانگی معانی دیگر: خردمندی، درایت، بخردی، عاقلانه بودن، خردمندانه بودن، ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

dare /ˈder/ /deə/ معنی: شهامت، بمبارزه طلبیدن، جرات کردن، یارا بودن، مبادرت بکار دلیرانه کردن معانی دیگر: شهامت داشتن، به خود اجازه دادن، به چالش طلب ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

معنی: شالوده، پایه ستون، بلند کردن، ترفیع دادن، روی پایه قرار دادن معانی دیگر: ( چراغ رومیزی و گلدان و مجسمه و غیره ) پایه، پاپیکره، پا تندیس، ( بخش ...

تاریخ
٦ روز پیش
پیشنهاد
٠

معنی: محصور، محاط تلفظ: سورَوْنْدِدْ

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سوگیری الگوریتمی

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

patient /ˈpeɪʃənt/ /ˈpeɪʃnt/ معنی: مریض، بیمار، شکیبا، بردبار، صبور، از روی بردباری معانی دیگر: شکیب، ناشتاب، خوددار، پرتحمل، پر حوصله، با گذشت، حاکی ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

suggest = offer = advice تلفظ: آمریکایی: /səgˈdʒest/ سِگْجَسْتْ، سِجَسْتْ بریتانیایی: /səˈdʒest/ سِجَسْتْ معنی: پیشنهاد کردن، اظهار کردن، تلقین کردن ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

student /ˈstuːdənt/ آمریکایی /ˈstjuːdnt/بریتانیایی معنی: شاگرد، دانشجو، دانش اموز، عضو دانشکده یا دانشگاه، اهل تحقیق معانی دیگر: دانش آموز، محصل، پژ ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کنار صخره _ دامنهٔ پرتگاه

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

ایالات متحده ی امریکا ( مخفف :. u. s. a - پایتخت :شهر واشنگتن - 9376614 کیلومتر مربع - the united states هم می گویند )

پیشنهاد
٠

ایالات متحدهٔ آمریکا

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

severe /səˈvɪr/ /sɪˈvɪə/ معنی: خشک، سخت، سخت گیر، شاق، شدید، عنیف معانی دیگر: ستهم، دشوار، مشکل، جانفرسا، سور، جدی، عبوس، تندخو، ساده، بی آذین، بی زی ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

= violent

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
١

= harsh = dangerous

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

= harsh

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

= severe

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

= dangerous

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

violent /ˈvaɪələnt/ /ˈvaɪələnt/ معنی: تند، سخت، قوی، شدید، قاهرانه، جابر، قاهر معانی دیگر: ( بسیار ) شدید، ستهم، خشونت آمیز، خشن، آشوب آمیز، پر خشونت ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

harsh /ˈhɑːrʃ/ /hɑːʃ/ معنی: تند، درشت، زننده، لاغر، خشن، ناگوار، عنیف، ناملایم، خشن وضعیف معانی دیگر: ( صدا ) گوشخراش، ناهنجار، ( نور ) زننده ( در بر ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تلفظ: اگر کلمهٔ بعد از آن، اولش، صدای حروف صدا دار داد یا صدای یکی از این حروف صدا دار a, e, i, o, u را داد، تلفظ آن، به صورت /ə/ ( ذا ) است؛ اما اگر ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( استرس روی بخش دوم ) تلفظ: آمریکایی: ساپُرْد ( ی ) نْ بریتانیایی: ساپُوت ( ی ) نْ معنی: معین، متحمل معانی دیگر: ( فیلم و تئاتر و غیره ) دارای نقش ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سینما رو ها

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

این چیزا اتفاق میوفته!؛ اتفاقه دیگه!

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

معنی: روزنامه یومیه، خرجی، روزانه، یومیه، روزبروز، بطور یومیه معانی دیگر: هر روزه، روز به روز، برحسب روز، روزنامه، روزمره، دایم، هرروزی، ( فیلم و غیر ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سینمارو، کسی که اغلب به سینما می رود Moviegoers are those who go to the movies. Moviegoers = people who go to the movies

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زبانی، شفاها، به زبان تلفظ: اُرُلیْ

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

• female performer ( in plays, films, etc. ) an actress is a woman whose job is acting in plays or films.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

john /ˈdʒɑːn/ /dʒɒn/ معنی: مستراح معانی دیگر: ( خودمانی ) ، آدم ساده لوح و گول خور، اسم خاص مذکر ( مخفف آن: jack و johnny و johnie ) ، یوحنا، یحیی

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

The name of a actor

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

A family name ( A last name ) .

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دانشنامه عمومی پپسی ( در گذشته پپسی کولا ) نام یک نوع نوشابه کولای گازدار پرطرفدار است که تا سال ۱۹۶۵ توسط شرکت پپسی کولا تولید می شد. از سال ۱۹۶۵ در ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

سایت دیکشنری آبادیس: abadis. ir

پیشنهاد
٠

دانشنامه عمومی دونگی پریسیان ( به صربی: Donji Prisjan ) یک منطقهٔ مسکونی در صربستان است که در ولاسوتینتسه واقع شده است. [ ۱] دونگی پریسیان ۳۳۰ نفر جم ...

پیشنهاد
٠

The Iditarod Trail Sled Dog Race, more commonly known as The Iditarod ( /aɪˈdɪtərɒd/ ) , is an annual long - distance sled dog race held in Alaska in ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

snowmobile /ˈsnomoˌbil/ /ˈsnomoˌbil/ معنی: اتومبیل برفی، اتومبیل مخصوص حرکت روی برف معانی دیگر: ماشین برف پیما ( که معمولا به جای چرخ زنجیر دارد )

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

sled /sˈled/ /sled/ معنی: سورتمه، با سورتمه حمل کردن، سورتمه راندن معانی دیگر: سورتمه سواری کردن، با سورتمه بردن، سورتمه ( از sledge کوچک تر است )

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

sleigh /sˈleɪ/ /sleɪ/ معنی: سورتمه، سورتمه راندن معانی دیگر: کالسکه ی سورتمه ای ( که به جای چرخ بر دو اسکی سوار است ) ، سورتمه ی اسبی، درشکه سورتمه

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

sledge /sˈledʒ/ /sledʒ/ معنی: غلتک، سورتمه، چکش اهنگری، با کالسکه سفر کردن، سورتمه راندن معانی دیگر: رجوع شود به: sledgehammer، سورتمه ی بارکش، سورتم ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

iditarod تلفظ آمریکایی: آیْدیدِرادْ تلفظ بریتانیایی؛ آیْدیتِرادْ The Iditarod Trail Sled Dog Race, more commonly known as The Iditarod ( /aɪˈdɪtərɒd ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

داشتن، ( آبگونه ) گرد آمدن، انباشته شدن، به اعتبار خود باقی ماندن، معتبر بودن، به صورت نگاشته یا چاپی موجود بودن، ایستادگی کردن، مقاومت کردن، متوقف ش ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

though /ˈ�oʊ/ /�əʊ/ معنی: بهر حال، بهرجهت، باوجود اینکه، باوجود ان، ولو، هر چند با اینکه، ولی، اگر چه، گرچه معانی دیگر: با آنکه، با وجود آنکه، هرچند، ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد

although /ˌɒlˈ�oʊ/ /ɔːlˈ�əʊ/ معنی: اگر چه، هر چند، گرچه، بااینکه معانی دیگر: با وجود آنکه ( در امریکا altho هم می نویسند ) = even though

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد

even /ˈIː. vən/ /ˈiːvn/ معنی: زوج، عدد زوج، اعداد جفت، هموار، مسطح، صاف، درست، مساوی، متعادل، صاف کردن، هموار کردن، واریز کردن، مسطح کردن، حتی، هم، ب ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

even though /ˈivɪn �oʊ/ /ˈiːvən �əʊ/ هر چند، با آن که، ولواینکه = although