پیشنهادهای میترا مولایی (١٣٠)
eventual trial محاکمه نهایی
کند - بی حال - گشاد - تن آسا - رخوت زده - تنبل مثال: the slow - moving occupants ساکنان کند ساکنان بی حال ساکنان رخوت زده معادل sluggardly, dila ...
به قلب ( ماجرا - داستان ) پرداختن مثال: takes her time getting to the heart of her tale. . .
بازسازی ( یک واقعه گذشته ) اجرای دوباره ( یک قانون ) به نمایش در آوردن ( یک واقعه گذشته ) مثال reenacting scenes
لولوخورخوره - مظهر ترس موجودی خیالی که بچه ها را با آن می ترسانند تا کارهای خوب انجام بدهند. bogyman، bogy ، bogey, in North American English, b ...
نگاهی سریع انداختن به. . . نگاهی کوتاه انداختن به. . . have a peek= take a peek =get a peek=to get a peek = a quick look at
plotting ways ترسیم مسیرها پیدا کردن راهی برای. . .
events beyond their understanding وقایعی فراتر از ادراک ( فرد ) حوادثی فراتر از فهم ( فرد ) عبارت: find themselves caught up in events beyond the ...
اختلال درد دخول لگنی تناسلی ( سکسولوژی - روانشناسی ) GPPPD - Genito pelvic penetration pain disorder
دخول در دخول واژینال ( سکسولوژی - روانشناسی ) penetration phobia فوبیا ( ترس ) از دخول
barely penetrated the children's consciousness رسوخ کردن در مثال زیر: بشدت در وجدان بچه ها رسوخ کرد.
barely penetrated به شدت رسوخ کردن مثال: barely penetrated the children's consciousness به شدت در وجدان بچه ها رسوخ کرد.
جنبه زشت ( ماجرا یا پدیده ) مثال: the town exhibits its ugly side
plenty of counterbalance تعادل زیاد - مقدار زیادی موازنه - مقدار متنابهی از موازنه
plenty of counterbalance تعادل زیاد یا مقدار زیادی از موازنه
پایمردی کردن در عبارت standing up for what he knows is right برای آنچه درست می دانست پایمردی کرد.
به نوبه خود به نوبه خود. . . . . است. در توصیف یک متن یا اثر مثال در عبارت : By turns funny, wise, and heartbreaking
بازخوانی مثال: در عبارت deserves to be reread شایسته بازخوانی است
دردهای بزرگ شدن
دل دادن - دل نهادن - دل از کف دادن
جذبه. . . بندهای ( رابطه )
( عبارت ) جذبه عشق - کشش عشق
مرثیه وار قصیده وار شعر گونه
بی پیرایگی دلنواز - بی شیله بودن روح افزا
بی شیلگی دل انگیز - بی پیرایگی دل نواز - صداقتی دل انگیز
refreshing honesty بی شیلگی دل انگیز - بی پیرایگی دل نواز - صداقتی دل انگیز
مشام نواز ( دیوان حافظ ) خوش کننده مشام هم مشام دلم از زلف سمن سای تو خوش ( حافظ )
cruel whims هوس های بی رحمانه - وسوسه های بی رحمانه
همیشه تازه - کهنه نشدنی - مانا - ماندگار as timely as it is timeless به موقع و در عین حال کهنه نشدنی
as timely as it is timeless به موقع و در عین حال کهنه نشدنی
مرثیه وار - مرثیه گونه - گاهی به معنی شاعرانه یا شعرگونه
پرداختن - نقب زدن - کندوکاو کردن - کاویدن - کاوش - به دل چیزی زدن مثال: دل به دریای فلسفه زد.
متفکرانه - خیال انگیز - همراه با ژرف اندیشی - عمیق meditative debut نخستین ( اثر ) عمیق - ژرف اندیشانه برای توصیف یک اثر هنری یا متن می تواند بکار ...
آغازیدن - شروع کردن - در آمدن ( پدید آوردن برای نخستین بار )
Through the eyes of در برابر چشمان. . . در برابر دیدگان. . .
آغازین - نخستین - مَطلَع_ - درآمدن ( به معنی پدید آمدن ) debut novel نخستین رمان
debut novel نخستین رمان
stellar debut novel نحستین رمان درخشان
stellar debut novel نحستین رمان درخشان
نورس - تازه بالغ - a young girl’s coming of age دختری نورس - دختری در حال بلوغ - دختری در حال بالیدن بلوغ - بالیدن پا گرفتن coming - of - age s ...
جانکاه، آزارنده، دلخراش مانند عبارتharrowing experience تجربه دلخراش، تجربه جانکاه
a polished gem نگینی جلا داده شده - جواهری آراسته . . . برای تعریف از یک متن؛ کار خوب و یا اثر می تواند بکار برود مانند این عبارت در توصیف یک کتاب ...
I am thrilled that من خرسندم که. . . من مشعوفم که. . . من ذوق دارم که. . .
I am thrilled that من خرسندم که. . . من مشعوفم. من ذوق زده ام که. . .
سزد شایسته است سزدم چو ابر بهمن که بر این چمن بگریم ( حافظ )
به طرب آمدن
Orgasm latency زمان نهفتگی ارگاسمی
IELT - intra vaginal latency time زمان نهفتگی درون واژنی به مدت زمانی اطلاق می شود که طول می کشد تا انزال، در طی دخول واژینال رخ دهد.
زمان نهفتگی
heart misses a beat, one's یا one's heart skips a beat or stands still. ایستادن قلب از هیجان و ترس - توصیفی برای یک حس بدنی مانند مبهوت شدن، ترس ...