پیشنهاد‌های میترا مولایی (١٣٠)

بازدید
٣٠٩
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

eventual trial محاکمه نهایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کند - بی حال - گشاد - تن آسا - رخوت زده - تنبل مثال: the slow - moving occupants ساکنان کند ساکنان بی حال ساکنان رخوت زده معادل sluggardly, dila ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به قلب ( ماجرا - داستان ) پرداختن مثال: takes her time getting to the heart of her tale. . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بازسازی ( یک واقعه گذشته ) اجرای دوباره ( یک قانون ) به نمایش در آوردن ( یک واقعه گذشته ) مثال reenacting scenes

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

لولوخورخوره - مظهر ترس موجودی خیالی که بچه ها را با آن می ترسانند تا کارهای خوب انجام بدهند. bogyman، bogy ، bogey, in North American English, b ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

نگاهی سریع انداختن به. . . نگاهی کوتاه انداختن به. . . have a peek= take a peek =get a peek=to get a peek = a quick look at

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

plotting ways ترسیم مسیرها پیدا کردن راهی برای. . .

پیشنهاد
٠

events beyond their understanding وقایعی فراتر از ادراک ( فرد ) حوادثی فراتر از فهم ( فرد ) عبارت: find themselves caught up in events beyond the ...

پیشنهاد
٠

اختلال درد دخول لگنی تناسلی ( سکسولوژی - روانشناسی ) GPPPD - Genito pelvic penetration pain disorder

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دخول در دخول واژینال ( سکسولوژی - روانشناسی ) penetration phobia فوبیا ( ترس ) از دخول

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

barely penetrated the children's consciousness رسوخ کردن در مثال زیر: بشدت در وجدان بچه ها رسوخ کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

barely penetrated به شدت رسوخ کردن مثال: barely penetrated the children's consciousness به شدت در وجدان بچه ها رسوخ کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جنبه زشت ( ماجرا یا پدیده ) مثال: the town exhibits its ugly side

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

plenty of counterbalance تعادل زیاد - مقدار زیادی موازنه - مقدار متنابهی از موازنه

پیشنهاد
٠

plenty of counterbalance تعادل زیاد یا مقدار زیادی از موازنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پایمردی کردن در عبارت standing up for what he knows is right برای آنچه درست می دانست پایمردی کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به نوبه خود به نوبه خود. . . . . است. در توصیف یک متن یا اثر مثال در عبارت : By turns funny, wise, and heartbreaking

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بازخوانی مثال: در عبارت deserves to be reread شایسته بازخوانی است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دردهای بزرگ شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دل دادن - دل نهادن - دل از کف دادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

جذبه. . . بندهای ( رابطه )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( عبارت ) جذبه عشق - کشش عشق

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مرثیه وار قصیده وار شعر گونه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بی پیرایگی دلنواز - بی شیله بودن روح افزا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بی شیلگی دل انگیز - بی پیرایگی دل نواز - صداقتی دل انگیز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

refreshing honesty بی شیلگی دل انگیز - بی پیرایگی دل نواز - صداقتی دل انگیز

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مشام نواز ( دیوان حافظ ) خوش کننده مشام هم مشام دلم از زلف سمن سای تو خوش ( حافظ )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

cruel whims هوس های بی رحمانه - وسوسه های بی رحمانه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

همیشه تازه - کهنه نشدنی - مانا - ماندگار as timely as it is timeless به موقع و در عین حال کهنه نشدنی

پیشنهاد
٠

as timely as it is timeless به موقع و در عین حال کهنه نشدنی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مرثیه وار - مرثیه گونه - گاهی به معنی شاعرانه یا شعرگونه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پرداختن - نقب زدن - کندوکاو کردن - کاویدن - کاوش - به دل چیزی زدن مثال: دل به دریای فلسفه زد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

متفکرانه - خیال انگیز - همراه با ژرف اندیشی - عمیق meditative debut نخستین ( اثر ) عمیق - ژرف اندیشانه برای توصیف یک اثر هنری یا متن می تواند بکار ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

آغازیدن - شروع کردن - در آمدن ( پدید آوردن برای نخستین بار )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Through the eyes of در برابر چشمان. . . در برابر دیدگان. . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

آغازین - نخستین - مَطلَع_ - درآمدن ( به معنی پدید آمدن ) debut novel نخستین رمان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

debut novel نخستین رمان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

stellar debut novel نحستین رمان درخشان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

stellar debut novel نحستین رمان درخشان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نورس - تازه بالغ - a young girl’s coming of age دختری نورس - دختری در حال بلوغ - دختری در حال بالیدن بلوغ - بالیدن پا گرفتن coming - of - age s ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

جانکاه، آزارنده، دلخراش مانند عبارتharrowing experience تجربه دلخراش، تجربه جانکاه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

a polished gem نگینی جلا داده شده - جواهری آراسته . . . برای تعریف از یک متن؛ کار خوب و یا اثر می تواند بکار برود مانند این عبارت در توصیف یک کتاب ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

I am thrilled that من خرسندم که. . . من مشعوفم که. . . من ذوق دارم که. . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

I am thrilled that من خرسندم که. . . من مشعوفم. من ذوق زده ام که. . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سزد شایسته است سزدم چو ابر بهمن که بر این چمن بگریم ( حافظ )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به طرب آمدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Orgasm latency زمان نهفتگی ارگاسمی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

IELT - intra vaginal latency time زمان نهفتگی درون واژنی به مدت زمانی اطلاق می شود که طول می کشد تا انزال، در طی دخول واژینال رخ دهد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زمان نهفتگی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

heart misses a beat, one's یا one's heart skips a beat or stands still. ایستادن قلب از هیجان و ترس - توصیفی برای یک حس بدنی مانند مبهوت شدن، ترس ...