تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

مصوبه، مصوبات به تصمیماتی گفته می شود که ضمانت اجرایی دارند، یا تصمیماتی که مدیران بلندپایه اتخاذ می کند در این صورت می توان از مصوبه استفاده کرد

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

استقرائی، استنتاجی، بصورت قیاسی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مشرک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تنظیم کننده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

وسواس

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

یادمانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سرنوشت، تقدیر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

استدلال ها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

استنتاج

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ناتمام، ناقص

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

منسوخ

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تخصصی کردن، تخصصی سازی، مشخص کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تعبیر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

ثروت بهترین معادل برای این کلمه فقط ثروت است چراکه wealth در اصل به معنای داشتن بیش از حد و رضایت بخش از چیزهای مطلوب است مثلا: سلامتی یک ثروته، ث ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

از پیش ذکر شده پیشتر ذکر شده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قریب الوقوع

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جهانشمول، جهانشمولیت، عامیّت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تصدیق

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

اِبا، تردید، احتیاط مثلا:I have no reservation هیچ اِبایی ندارم هیچ تردیدی ندارم هیچ احتیاطی ندارم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

معناشناختی، معنایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قابل ردیابی، قابل رصد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بیناگفتمانی، میان گفتمانیت، میان گفتمانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

میان گفتمانیت، میان گفتمانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اظهارات

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خود ساخته - خود خلاقیتی در واقع به نوعی فعالیت خود جوش نیز گفته می شود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تصمیم گرفتم، ترجیح دادم، انتخاب کردم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

همانطور که پیش تر ذکر شد / اشاره شد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تناقض زدایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

به محضِ، بی درنگ، بلافاصله

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کلمه broadsheet اغلب به معنای broadsheet newpapers است. به معنی روزنامه های کثیرالانتشار که معمولا در بزرگترین سایز کاغذ منتشر می شود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کنار گذاشتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نامتناهی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ظرفیت اثرپذیری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تمرکز کردن در برخی موارد بع معنای تمرک کردن هم می باشد. برای مثال: We might, for example, fasten upon something artistic ترجمه: برای مثال می توانیم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

متمم در مباحث حقوقی، سیاسی، اقتصادی و بعضاً فلسفی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تخاصم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بانوان مفرد: Lady بانو جمع: ladies بانوان واژۀ Lady در برابر واژۀ ​woman بسیار محترمانه تر و زیباتر است. پس بنابراین نباید واژۀ ladies را زن ها یا خا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سرگردان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

گفتمانی در ادبیات ساختارگرایانه و پساساختارگرایانۀ اندیشمندانی چون فوکو، لاکلاو، و. . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سلطه political overrule سلطه سیاسی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تباه، فاسد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تا اَبَد، برای همیشه، no longer possible to discover and annex new land ad infinitum دیگر امکان کشف و الحاق سرزمین های جدید تا ابَد وجود ندارد. * ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بیگانه ها؛ غریبه ها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ارزیابی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شایستگی های شخصی، صلاحیت های شخصی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کشمکش، کشمکش ها

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

کثرت، کثیر، تکثر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

خلاصه، مجمل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پیروی کردن در برخی موارد این معنا رو هم میده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

برعهده گرفتن

١