specification

/ˌspesəfɪˈkeɪʃn̩//ˌspesɪfɪˈkeɪʃn̩/

معنی: تصریح، تشخیص، مشخصات، تعیین، ذکر خصوصیات
معانی دیگر: (جمع) مشخصات، جزئیات، ویچاردگان، ویژه، اختصاصی، خاص، روشن، مشخص، دقیق

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of specifying.

(2) تعریف: (pl.) a detailed list of the materials, dimensions, and plans needed to build or make something.

(3) تعریف: the process of itemizing or making specific.

جمله های نمونه

1. module specification
(کامپیوتر) مشخصات فنی پیمانه

2. Never mind the exact technical specification; just give us a free translation of what the machine can do.
[ترجمه گوگل]به مشخصات فنی دقیق توجه نکنید فقط یک ترجمه رایگان از آنچه دستگاه می تواند انجام دهد به ما بدهید
[ترجمه ترگمان]هرگز مشخصات فنی دقیق را فراموش نکنید؛ فقط ترجمه رایگان آنچه که ماشین می تواند انجام دهد را به ما می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The obscure charges against him lacked specification.
[ترجمه گوگل]اتهامات مبهم علیه او فاقد مشخصات بود
[ترجمه ترگمان]اتهامات مبهم علیه او فاقد مشخصات بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The office was furnished to a high specification.
[ترجمه گوگل]دفتر با مشخصات بالا مبله شد
[ترجمه ترگمان]این دفتر با مشخصات عالی تزیین شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A specification has been drawn up for the new military aircraft.
[ترجمه گوگل]مشخصاتی برای هواپیمای نظامی جدید تهیه شده است
[ترجمه ترگمان]مشخصات یک هواپیمای نظامی جدید مشخص شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The survey briefing had included only a verbal specification.
[ترجمه گوگل]جلسه توجیهی نظرسنجی فقط شامل مشخصات شفاهی بود
[ترجمه ترگمان]جلسه توجیهی تنها شامل یک ویژگی شفاهی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. When this has been satisfactorily completed a specification for the new product can be drafted.
[ترجمه گوگل]هنگامی که این به طور رضایت بخش تکمیل شد، می توان مشخصاتی برای محصول جدید تهیه کرد
[ترجمه ترگمان]زمانی که این کار به صورت رضایت بخشی تکمیل شده است، مشخصات محصول جدید را می توان تهیه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Specification T11/49 had been issued for a dual control trainer but this was not due to enter service until mid-195
[ترجمه گوگل]مشخصات T11/49 برای یک مربی کنترل دوگانه صادر شده بود، اما قرار بود تا اواسط سال 195 وارد خدمت شود
[ترجمه ترگمان]استاندارد ویژگی T۱۱ \/ ۴۹ برای یک مربی کنترل دوگانه صادر شده بود، اما این امر به دلیل ورود به خدمات تا اواسط سال ۱۹۵ مورد نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Minor changes in specification can alter the implications of the model significantly.
[ترجمه گوگل]تغییرات جزئی در مشخصات می تواند پیامدهای مدل را به طور قابل توجهی تغییر دهد
[ترجمه ترگمان]تغییرات کوچک در استاندارد ویژگی می تواند پیامدهای مدل را به طور قابل توجهی تغییر دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Two running Tornado prototypes in final road-going specification will lead parades of classic racing Benellis on June 5 and
[ترجمه گوگل]دو نمونه اولیه تورنادو در حال اجرا در مشخصات نهایی جاده‌ای، رژه‌های مسابقه کلاسیک Benellis را در 5 ژوئن رهبری می‌کنند و
[ترجمه ترگمان]دو نمونه اولیه گردباد در جاده نهایی منجر به رژه رفتن رژه سنتی Benellis در ۵ ژوئن خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Bunns helps by using materials with a similar specification to prepare all Mr Middleditch's fertilisers.
[ترجمه گوگل]Bunns با استفاده از موادی با مشخصات مشابه به تهیه همه کودهای آقای Middleditch کمک می کند
[ترجمه ترگمان]Bunns با استفاده از مواد با مشخصات مشابه برای آماده سازی کودهای شیمیایی آقای Middleditch کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. One cause for this ambiguity is the specification of the particles that put can occur with to form phrasal verbs.
[ترجمه گوگل]یکی از دلایل این ابهام، مشخص شدن ذراتی است که قرار دادن می تواند برای تشکیل افعال عبارتی رخ دهد
[ترجمه ترگمان]یک دلیل برای این ابهام ویژگی ذراتی است که می توانند با ایجاد فعل phrasal رخ دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Legislation will require UK petrol companies to meet an EU specification for petrol.
[ترجمه گوگل]قانون، شرکت‌های بنزین بریتانیا را ملزم می‌کند که از مشخصات اتحادیه اروپا برای بنزین پیروی کنند
[ترجمه ترگمان]قانون به شرکت های نفتی بریتانیا نیاز خواهد داشت تا مشخصات اتحادیه اروپا برای بنزین را برآورده کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Michelle will also spin a customer's wool fleece to specification at a cost of $ 25 an ounce.
[ترجمه گوگل]میشل همچنین پشم‌های پشمی مشتری را با قیمت 25 دلار در هر اونس می‌چرخاند
[ترجمه ترگمان]میشل نیز یک fleece پشم مشتری را به قیمت ۲۵ دلار قیمت خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. They struggled to limit the cost by enforcing a low-tech specification.
[ترجمه گوگل]آنها برای محدود کردن هزینه با اعمال یک مشخصات با تکنولوژی پایین تلاش کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها تلاش کردند تا هزینه را با اجرای یک استاندارد پایین از تکنولوژی محدود کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تصریح (اسم)
affirmation, explanation, specification, stipulation, clarification, reiteration, gloss, definitude

تشخیص (اسم)
specification, discernment, assessment, diagnosis, recognition, distinction, contradistinction, denotation

مشخصات (اسم)
specification, characteristic, specifications, characteristics, specs

تعیین (اسم)
signification, nomination, specification, designation, determination, definition, fixation

ذکر خصوصیات (اسم)
specification

تخصصی

[حسابداری] تشخیص و تبین
[سینما] تعیین مشخصات
[کامپیوتر] خصوصیات ،ویژگی
[برق و الکترونیک] شرح مشخصات 1. مدک فنی که مشخصه های قطعه، مدار، زیر مجموعه یا محصول خاصی را برای شناسایی آن از محصولات مشابه در همان دسته تعریف می کند . 2. مدک فنی منتشر دشه از سوز مرکز تامین کننده مانند وزارت دفاع ایالات متحده یا شکرت خصوصی، که نکات مهم مورد استفاده در تعین قابلیت پذیرش محصولات یا مواد را مطابق با شرح ضمیمه آن فهرست می کند . مثلاً شرح مشخصات نظامی مقاومتها، خازنها مدارهای مجتمع و دستورالعملهای تست را شامل می شود . - تعیین، مشخصه
[مهندسی گاز] مشخصات، تشخیص
[ریاضیات] تشخیص، تصریح، مشخصه، مشخصات، مشخصات فنی، ویژگی ها
[آمار] مشخص سازی

انگلیسی به انگلیسی

• act of specifying; item or detail included in a description of requirements or plans; detailed written description of an invention submitted in a patent request
a specification is a requirement which is clearly stated, for example about the necessary features in the design of something.

پیشنهاد کاربران

MEANING:
A specification often refers to a set of documented requirements to be satisfied by a material, design, product, or service. A specification is often a type of technical standard.
💠 The tests will then be carried out by the CONTRACTOR in accordance with the specification technical procedures and reported on the Test Sheets.
...
[مشاهده متن کامل]

معنای دوستان:
دستورالعمل - جزئیات طرح - گزارش فنی
💠 CONFIRMITY CHECKS
CHECK LISTS
The CONTRACTOR shall perform conformity checks of equipment items as per Check Lists available in this specification.
اختصاص دادن
تخصصی کردن، تخصصی سازی، مشخص کردن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : specify
✅️ اسم ( noun ) : specification / specificity / specifics
✅️ صفت ( adjective ) : specific / specifiable
✅️ قید ( adverb ) : specifically
در آمار و ریاضی عمل �مشخص سازی� هم گفته میشه.
جزئیات طرح، گزارش فنی
آن قسمتی از برنامه یا پروژه که دست مهندسا و مجری طرح میفته
کیفیت
توضیح
Hypothesis specification
توضیح فرضیه
مشخصات , جزئیات
# clear specification of objectives
# The technical specifications of the new car
# All products are made exactly to the customer's specifications
در مباحث مربوط به مهندسی عمران میتونه به معنای آیین نامه باشه.
به خصوص وقتی صحبت از طراحی هست یا به منبعی اشاره میشه که یک سری دستورات یا توضیحات رو راجع به نحوه ی اجرا یا محاسبه ی چیزی اعلام کنه.
دستورالعمل
یک منبعی که یک سری چیزای مربوط به یک حوزه ای رو ذکر کرده
مختصات
a statement of legal particulars as of charges or of contract terms
اظهارات و توضیحات قانونی در باره جرم و اتهام ( در دادگاه )
یا در مورد قراداد
به معنی ارائه جزئیات است و در مقابل برداشت کلی و بدون تمایز در انواع، گونه ها و سطوح به کار برده می شود.
در معنای اسمی به معنی جزئیات و در معنای فعلی به معنی جزئی سازی و یا افزودن جزئیات است.
تخصیص
مشخصات
مشخصه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس