پیشنهادهای دکتر محمد امین شیخ رشیدی (٢٦١)
چکاندن ماشه: کشیدن ماشه که موجب شلیک و خالی کردن تفنگ است
وابل: باران سخت
صیّب : بارانی که قطرات آن درشت است طلّ: بارانی که قطرات آن ریز است غیث : باران مفید و نافع مطر : مطلق باران ، باران مضر
خمپاره ، خم : خمره پاره : تکه است ، خم کوزه یا سبوی بود که درآن شراب و سرکه نگهداری می کردند
منتقل الیه : شخصی که مالی و یا حق مالی به او انتقال شده است ناقل : شخصی که مالی و یا حق مالی را به دیگری انتقال می دهد اصل بر این است که اموال و حقو ...
جلوه گری کردن : خودنمایی کردن، خود را به کسی نشان دادن
چاشت : ۱ - هنگام بالا آمدن خورشید تا نزدیک زوال ، یک چهارم روز ۲ - غذایی که در این هنگام می خورند
مشروعیت بخشیدن: وجاهت شرعی دادن ، اعتبار شرعی بخشیدن ، ارزش شرعی دادن ، به لحاظ شرعی معتبر دانستن
مشروع دارای دو معنی است: ۱ - هر چه که موافق شرع باشد ۲ - هرچه که مخالف شرع نباشد
انسان جائز الخطا است یعنی چه ۱ - ممکن است انسان خطا و اشتباه کند ۲ - انسان هیچ وقت از خطا و اشتباه مصون نیست ۳ - انسان همیشه در معرض خطا و اشتباه است
جایز شرعی: آنچه جواز شرعی دارد ، شارع آنرا اذن و اجازه داده است
جلو دار اسب : زمامدار اسب ، لگامدار اسب ، مهار کننده و کنترل کننده اسب است
جایگاه: ۱ - جای که برای کار و فعالیت خاصی ساخته شده است ۲ - موقعیّت اجتماعی ۳ - موقع ۴ - جا و محل
فرنگیز یا فرانگیز با زاءغلط است و در اصل فرنگیس یا فرانگیس ا است یعنی فراوان گیس و زنی که گیسوان فراوان دارد
ماهیت چالش: چالش در معنی مصدری : تلاش کردن و کوشش جدی و فراوان برای حل مسئله. چالش در معنی اسم مصدری: مسئله ای است که برای حل آن تلاش و کوشش جدی و ...
چالش: برخلاف تصور برخی از نویسندگان چالش ، مبارزه طلبی یعنی challenge نیست بلکه چالش از مصدر چالیدن است یعنی تلاش و کوشش جدی و پیگیر بویژه برای رد و ...
ایده آل : حد اعلی کمال ، منتهای کمال ، چیزی که در حد منتهای کمال و در حد اعلی است
موهن Muhen یعنی اهانت کننده ، اهانت آمیز ، اهانت بار تحقیر آمیز ، سست کننده شخصیت انسان کلمات موهن کلماتی که اهانت آمیز ، دارای اهانت و تحقیر شخص ا ...
توقیف: الف - منع حرکت ، ممانعت کردن از حرکت یک شئ متحرک ب - منع فعالیت اجازه فعالیت ندادن به چیزی که قبلاً فعالیت داشته است ج - منع تصرف مادی و فیز ...
از پیش سفارش دادن یعنی از قبل گفتن و درخواست دادن چیزی را
سفارش: سفارش کردن، سپاردن، توصیه ، وصیت ۱ - درخواست کردن به دیگر ی تا کاری را انجام دهد یا چیزی یا مالی را نگاه داری کند ۲ - امر کردن یا به دیگر ی ...
توده : ۱ - تل، پشته، کومه و هر چیزی که بصورت مخروطی روی هم جمع شده باشد ۲ - مقدار زیاد یا تعداد زیاد از هر چیز ۳ - عموم و اکثریت توده مردم: عامه مردم ...
توجیه یعنی موجه سازی ، آوردن دلیل بر موجه بودن ، منطقی بودن و درستی کاری، دلیل تراشی
توانستن: توانایی ۱ - داشتن توان، استعداد و مهارت لازم برای انجام کاری ۲ - داشتن اجازه و جواز لازم برای انجام کاری ۳ - داشتن امکان انجام کاری ۴ - داش ...
وضیع یعنی پایین قرار داده شده ، رفیع یعنی بلند افراشته شده منظور دون پایه و بلند پایه ، دانی و عالی است معمولاً وضیع در مقابل شریف بکار می رود نه رفی ...
تواضع: حالتی است که نسبت به کسی از ما پایین تر است خود را بالا و برتر ندانیم
تمدید کردن یعنی مهلت یا مدت اعتبار چیزی را قبل از انقضاء بیشتر و طولانی تر کردن مانند تمدید عقد اجاره ، بعد از انقضاء مدت مصداق تجدید قرارداد خواهد ب ...
تکذیب کردن : دروغ شمردن یا دروغگو شمردن است یعنی نسبت دروغ دادن به موضوع یا نسبت دروغگو دادن به شخص است ، دروغ شمردن ، دروغ پنداشتن ، دروغ انگاشتن ، ...
تکثیر : بوجود آوردن تعداد زیادی از یک چیز که دقیقاً مثل آن است مانند تکثیر عکس ، تکثیر چاپ
التزام : به گردن گرفتن، برخود لازم و بایسته دانستن کاری را ، انجام کاری را بر خود لازم کردن، خود را گردن گیر کردن، تکلیف قانونی یا قراردادی را پذیرفت ...
تفاهم: فهم مشترک داشتن در اندیشه ها ، احساسات و عواطف ، فهم متقابل در امور داشتن است چنانچه در موضوعی یا مری فهم مشترک و مشابه نداشته باشیم سؤتفاهم ب ...
فَوْت: از دست دادن چیزی که دسترسی دوباره به آن غیر ممکن است وقتی کسی فوت می کند آنرا از دست می دهیم دیگر برای ما قابل دسترسی نیست وقتی فوت وقت می شود ...
حمیت یعنی حمایت ، طرفداری و جانبداری منطقی، عاقلانه و عالمانه از چیزی یا از کسی است گاهی به معنی عصبیت که همان طرفداری جاهلانه و غیرمنطقی است نیز آمد ...
اوصاف جمع وصف است و می تواند جمع صفت هم باشد زیرا اصل کلمه صفت همان وصف است از قواعد زبان عربی این است که در ناقص واوی با حذف واو و اضافه تاء به آخر ...
توصیف یعنی وصف کردن ، وصف نیز بیان صفت است بنابراین توصیف بیان صفات و ویژگی های یک چیز است
واردشونده : آنکه وارد می شود ، آنکه وارد خواهد شد ، آنکه قابلیت وارد شدن را دارد، آنکه می تواند وارد شود وارد شده: آنکه وارد شده است
پایندانی : تعهد ، ضمانت ، کفالت پایبندی: مواظبت و محافظت بر ایفای تعهد
تصویب قانون: وضع قانون ، رای موافق دادن به لایحه دولت یا طرح مجلس شورای اسلامی
صحه گذاشتن یا صحه نهادن: در گذشته �صحیح است� با علامت اختصاری ص که بر نوشته ها صحیح گذارده و نهاده می شد به معنی تایید و تصدیق و تصویب بود نوشته های ...
تشکیلات: مجموعه ای از افراد انسانی هدفمند با مقرارت و تجهیزات لازم ، تشکیلات حزب : مجموعه ای است از افراد با قوانین و مقررات و تجهیزات
تشریفات : کارهایی که منشأ آنها قانون یا عرف یا اخلاق یا قرارداد است که با نظم و ترتیب خاص انجام می شود
تسلیت دادن: ابراز همدردی با کسی و دلداری دادن او
تسلط کامل به چیز یا بر چیزی داشتن: ۱ - داشتن علم و آگاهی و مهارت کامل به یا بر چیزی ۲ - داشتن توانایی و غلبه کامل به یا بر چیزی
آموزنده: ۱ - از مصدر آموزاندن بمعنی آنکه به دیگری می آموزد ۲ - از مصدر آموزیدن بمعنی آنکه از دیگری می آموزد
نیروی فراگیر : نیروی آموزشی ، نیروی تحت تعلیم
ترک کردن: ترک کردن جایی: خارج شدن از جایی و دور شدن از آنجا ترک کردن کسی: جدا شدن از او ، متارکه ازهم جدا شدن است ترک عادت کردن : ادامه ندادن عادت ...
ترتیب کسی را دادن: آزار جسمی یا جنسی دادن کسی بمنظور تنبیه کردن او
ترتیب دادن : ۱ - نظم دادن ، نظم بخشیدن ، سامان دادن ۲ - برپا کردن ، برگزار کردن ۳ - برنامه ریزی کردن
ترتیب اثر : اثرگذاری ، اثربخشی ، موثر واقع شدن ، پیدایش اثر ، پدیدآوردن اثر ، پدیدار شدن اثر ترتیب اثر: حدوث و وجود و کون و ثبوت و ظهور اثر است ترت ...
مقرر کردن: مقرر داشتن ، مقرر فرمودن ۱ - گفتن و بیان کردن ۲ - برقرار کردن ۳ - قرارداد کردن , توافق کردن ۴ - قرار دادن ۵ - معلوم و معین کردن ۶ - تایبد ...