پیشنهادهای دکتر محمد امین شیخ رشیدی (٤٢٩)
مقامات حکومت
شرعاً : طبق اصول ، قواعد و مقررات شرعی ( شریعت اسلام ) رسماً: طبق اصول ، قواعد و مقررات وضعی
موضوع و مطلبی که در جلسه مورد بررسی قرار می گیرد، اعلام برنامه جلسه
عنصر ، جزءتشکیل دهنده و سازنده چیزی را گویند
مَحْیا: زندگی ، حیات مُحیّا:روی ، چهره
حالت و وضع ثابت که تغییر نکند
مقدر : آنچه مقدار آن معین شده و غیر مقدر :آڽچه مقدار آن مقین نشده است مانند دیه
تغییر ماهیت ، تحول اساسی
شرط تعلیق به محال
مشروط کردن چیزی به امر غیر ممکن، احاله به مَحال، تعیین شرط غیر ممکن
برسی امکان چیزی ، بررسی ممکن بودن یا ممکن نبودن چیزی
دنباله سخت، گردنه ، مسیر دشوار ، مرحله سخت
چرخه : تمام مراحل از اول تا آخر مانند چرخه زندگی
حمل بر چیزی کردن : ۱ - احتمال چیزی دادن ۲ - اسناد چیزی دادن ۳ - فرض چیزی کردن ۴ - نسبت چیزی دادن ۵ - تصور چیزی کردن
بوجود امدن ، رقم خوردن ، شکل گرفتن ، پدید آمدن
بنا بر این است ، مقرر است ، توافق یا تصمیم ابن است
دلالی غیر قانونی یا غیر اخلاقی
نقش و تاثیر داشتن، دخیل بودن
ناظر به چیزی بودن : به چیزی مربوط بودن، موضوع چیزی بودن مانند قوانین ناظر به مالکیت یعنی قوانینی که مربوط مالکیت است یا موضوع ان مالکیت است
به سبب، به جهت ، به دلیل
روابط، بیشتر در روابط سیاسی بکار می رود
تعمیم دادن
قطع رابطه کردن
تاثیر گذار
حالتی که دو یا چند چیز اجتماعاً تاثیر بهتر و بیشتری خواهند داشت
کارها و اعمالی که شخص حقیقی یا حقوقی برای دیگری انجام می دهد
پویا :وصف آنچه که دارای انرژی فراوان و دایم در تغییر و پیشرفت است منبع : فرهنگ فارسی موۻوعی، تالیف استاد بهروز صفر زاده
از ارزش و اعتبار افتادن، از ارج و رواج رفتادن
حرف اضافه است یعنی فقط برای
بودار : ۱ - دارنده بو، دارای رایحه ۲ - خطرناک یا مشکوک از لحاظ سیاسی منبع : فرهنگ موضوعی فارسی تالیف استاد بهروز صفر زاده
حالت و یا موقعیتی که خطر ویا آسیبی در آن وجود ندارد و به امن بودن اطمینان حاصل است
دولتی که از منافع دولت دیگر حفاظت و حمایت می کند
تحت مراقبت وحفاظت مامورین ، کسی که مامورین از او حفاظت و مراقبت می کنند ممکن است متهم، مجرم یا محکوم مالی باشد
محدوده تحت حفاظت، محدوده ای که از آن حفاظت می شود، محدوده ای که مورد حفاظت واقع می شود
غلط محسوب کردن
اوضاع و احوال نامناسب و غیر مطلوب است
حیّز: وضع ، حالت ، وضعیت و موقعیت حیزانتفاع: موقعیت و وضعیت نفع بردن یا نفع دادن ،
طیّ : از طریق ، برابر ، بموجب مانند: طی دوفقره چک: بموجب دو فقره چک
واردشدن ، دخالت کردن ، رسیدگی کردن
فراگیر : فراگیرنده که دارای معانی ذیل است: ۱ - شامل ، جامع ، دربردارنده ، دربرگیرنده مانند : وضع فراگیر : وضع شامل و جامع ۲ - تحت فراگیری ، تحت یادگ ...
جذابیت فوق العاده و منحصر به فرد که آثار اجتماعی دارد
سَبک:روش خاص با ویژگی های متمایز در بیان افکار و مطالب مانند سبک ادبی ، سبک حقوقی
استفاده غیر اخلاقی یا غیر قانونی
گاهگاهی
ادیان و مذاهب
بازنگری و تجدیدنظر کردن در سخن خود
مجموعه اندیشه ها ، اعتقادات و افکار یگ گروه مانند: مکتب اسلام که مجموعه ای از اعتقادات و افکار و اندیشه های دین اسلام است
سهل انگاری و بی خیالی
پر پایه، بر اساس ، بر شالوده ، مبتنی بر، مبیّن و بیان کننده امری بودن
راجع به ، مربوط به ، در مورد ، پیرامون