پیشنهادهای Aidin Rashidi (٨٤)
لجبازی، سرسختی، تندی، لحن مصرانه [صدا] تیزی، گوشخراشی
[مطلب] جنجالی، احساسات برانگیز [شخص] جنجال طلب، هوچی
خوانندگان زن مشهور اپرا
بدون تعلل و تأمل عجولانه
دریچه ی غذا: دریچه ی مستطیلی روی در سلول زندان که از آن به زندانیان غذا می دهند
ثبت احوال
عذاب وجدان دهنده القاکننده ی احساس گناه
- مثل رمان نویس ها - به شیوه ای رمان نویسانه - گویی دارد رمان می نویسد
شکم را تو دادن ( برای لاغرتر به نظر آمدن )
آب در هاون کوبیدن انجام کاری که امید موفقیتی ندارد.
قانون دیوان عدالت اداری �بر اساس چیزی که در ایران معروف است� نهادی که مسئول رسیدگی به شکایات از تصمیم ادارات دولتی است.
۱ - بدبینانه، با بدگمانی ۲ - با خودخواهی، نفع طلبانه، با بی تفاوتی
اغراق شده و ساده سازی شده، غیرواقعی، کارتونی
چیز لازم جزء مهم جدانشدنی a complex martial arts sequence is de rigeur in this type of movie سکانس های هنرهای رزمی ترکیبی جزء مهم جدانشدنی این نوع فی ...
یک موضوع دیگر هنگامی استفاده می شود که یک طرف گفتگو می خواهد موضوع گفتگو را عوض کند.
طنازانه، با شوخی، با خوشمزگی، با حاضرجوابی
optical art هنری تصویری که با اشکال هندسی در چشم بیننده تصویری وهم گونه ایجاد می کند.
قابل پیش بینی، قابل انتظار
تولید انبوه شده کلیشه ای
[بازی] همه چیز یا هیچ چیز
مداقه کردن، تأمل، سبک سنگین کردن to carefully think about something in order to make a decision about what to do next
بی حوصلگی بی علاقگی کهنگی بوگرفتگی بیات شدگی
پرزرق وبرق، فریبنده، فریبا، افسون گر، پرجذبه، مسحورکننده، دلربا
نگرش دلقک وار و غیرجدی [به زندگی]
هنر تکلف گرایانه
جرج بَلِنشین - عکاس گرجستانی الاصل آمریکایی ( ۱۹۰۴ - ۱۹۸۳ )
پیوستن به طرف پیروز یا طرفی که به نظر برنده خواهد شد.
ترجیع بند لایت موتیف
تنهایی بزرگ کردن بچه تک والدی
به گل نشستن
در برخی جاها: بی خیال، بی دغدغه مثال: We had blithe, unguarded childhoods that we find hard to explain to our children کودکی شاد و بی دغدغه ای داشتیم ...
صف آرایی کردن آماده شدن برای نبرد مصاف
اروپاییان متولد الجزایر در دورانی که این کشور مستعمره ی فرانسه بود.
وجداناً
حرف خاله پیرزنا اعتقادات خرافی
به غیر از معانی فوق، به معنی به پیشواز یا استقبال چیزی رفتن هم هست. مثلاً به پیشواز خطر رفتن: court danger
تا ابدالاباد تا همیشه ی همیشه
روزنامه باطله
کوتاه شده ی get on with it یعنی ادامه بده، از سر شروع کن
یعنی چیزی در اختیار ما باشه، در دسترس ما باشه، هر وقت بخوایم بتونیم داشته باشیم اش
پای کسی رو لگد کردن پا رو دم کسی گذاشتن کنایه از انجام کاری ناراحت کننده یا توهین آمیز
فقط مال منه
بچه دزد ممکن است در جایی بچه باز هم معنی بدهد.
سوسو زدن و خاموش شدن. سوختن و خاکستر شدن.
اشاره ای به ضرب المثل Dead men tell no tales یعنی مرده ها بهترین رازدارهان
با صدای بلند میان جمع حرف زدن
حتماً همینطوره که تو می گی. حالتی طعنه آمیز که نشان دهنده ی عدم موافقت گوینده با طرف مقابل است. اما مؤدبانه.
تا جایی که دیده ایم معلوم است چنان که از شواهد برمی آید از نشانه ها چنین برمی آید که
خود را به کوچه علی چپ زدن خود را به ندیدن زدن این ندیدن عملی آگاهانه است و با غفلت فرق دارد، وانمود کردن به ندیدن است.
کارگاه ، تعمیرگاه محلی که فعالیت هایی مثل جوشکاری، آهنگری، تراشکاری و غیره انجام می شود و به تعمیر و نگهداری وسایل و خودروها یا حتا قطارها مربوط می ش ...
مسالمت آمیز، دوستانه
محرک ساعت که می تواند موتوری یا مکانیکی باشد
سکه ی طلای ضرب دوران لویی سیزدهم
مسیر جدیدی را در پیش گرفتن گام جدیدی ( در مسیر پیشرفت ) برداشتن
کمترشناخته شده کم توجهی شده
چارچوب مقبول خط قرمزها محدوده ای که نظرات یا کنش های سیاسی درون آن از نظر اکثریت جامعه مقبول دانسته می شود.
بین زمین و آسمان مانده است. به مویی بند است.
با حروف بزرگ مخفف Legal Entity Identifier است. یعنی کد شناسایی یکه ای که مثلاً روی اسکناس ها می زنند تا درصورت دزدی شناسایی شوند.
در نظام سیاسی آمریکا rule قانونی است که دولت و سازمان های دولتی می گذارند و statute مصوبات کنگره است. روند قانونگذاری برای این دو با هم متفاوت است و ...
If a plan or business agreement is above board, it is honest and not trying to deceive anyone از روی حسن نیت صادقانه
اصل مسائل عمده اصلی جدید در نظام سیاسی آمریکا که سازمان های دولتی را از سیاستگذاری در مسائل عمده ی سیاسی یا اقتصادی بدون مصوبه ی مجلس منع می کند.
همسویی چندجانبه همکاری و همسویی همزمان با چند قدرت خارجی
گوش به فرمان
ساده بگویم. . . صاف و ساده اش می شود. . .
موقعیت برتر یا قویتر دست بالا
با احتساب تورم
سبیل مسواکی سبیل هیتلری
موهای پرپشت ?Why would a grown man and member of parliament wish to dye his fine head of dark hair platinum blond
منجی باوری فناورانه. منجی دانستن فناوری. اعتقاد به اینکه فناوری بشر را نجات می دهد.
ممنون آقای نقطه که اطلاعات ویکیپدیایی تون رو در اختیار ما گذاشتین. کاش در مورد وقف و موقوفات هم همینقدر اطلاع می داشتین تا این قدر راحت ازش استفاده ن ...
در مانورهای نظامی اصطلاحاً قیچی کردن یا قیچی شدن. از جناحین حمله کردن.
بازپس گیری مستعمرات استعمار دوباره
آماده ی انجام کاری یا چیزی بودن
موقوفه اشاره به رابطه ی مشخصی در اسلام داره که برای کشورهای غربی کاربرد نداره. به نظرم نمی شه برای بنیاد کارنگی ازش استفاده کرد. بهتره بگیم �مؤسسه ی ...
منبت کاری شده کنده کاری شده
با حروف بزرگ مخفف White Anglo - Saxon Protestant است. مثال: A quintessential WASP, he registered as a Democrat the year earlier at the age of 21
در موقعیتی نامطلوب تر یا بدتر از آن
یادآوری دوباره ظهور دوباره
تجدیدحیات یافته میشه با یه نیم جمله گفت �که جانی دوباره می یابند�
متحد شدن یکی شدن
مبهوت کننده، حیرت آور mind - boggling: چیزی که باعث می شود آدم شاخ دربیاورد یا کله اش سوت بکشد
فعل: خرفت کردن - گیج کردن - منگ کردن - مات ومبهوت کردن صفت: ۱ - حیرت انگیز - مبهوت کننده ۲ - ملال آور - کسالت بار
دلگیر خفه خفقان آور تنگ و تاریک [فضا] گرفته ترس از فضای بسته
نسخه ی شبیه سازی شده ی انسان ها یا چیزهای دیگر در فضای دیجیتال که خودشان موجودیتی مستقل هستند. چیزی مثل وست وُرلد