تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بین زمین و آسمان مانده است. به مویی بند است.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با حروف بزرگ مخفف Legal Entity Identifier است. یعنی کد شناسایی یکه ای که مثلاً روی اسکناس ها می زنند تا درصورت دزدی شناسایی شوند.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در نظام سیاسی آمریکا rule قانونی است که دولت و سازمان های دولتی می گذارند و statute مصوبات کنگره است. روند قانونگذاری برای این دو با هم متفاوت است و ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

If a plan or business agreement is above board, it is honest and not trying to deceive anyone از روی حسن نیت صادقانه

پیشنهاد
٠

اصل مسائل عمده اصلی جدید در نظام سیاسی آمریکا که سازمان های دولتی را از سیاستگذاری در مسائل عمده ی سیاسی یا اقتصادی بدون مصوبه ی مجلس منع می کند.

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همسویی چندجانبه همکاری و همسویی همزمان با چند قدرت خارجی

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

گوش به فرمان

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ساده بگویم. . . صاف و ساده اش می شود. . .

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

موقعیت برتر یا قویتر دست بالا

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با احتساب تورم

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سبیل مسواکی سبیل هیتلری

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

موهای پرپشت ?Why would a grown man and member of parliament wish to dye his fine head of dark hair platinum blond

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

منجی باوری فناورانه. منجی دانستن فناوری. اعتقاد به اینکه فناوری بشر را نجات می دهد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ممنون آقای نقطه که اطلاعات ویکیپدیایی تون رو در اختیار ما گذاشتین. کاش در مورد وقف و موقوفات هم همینقدر اطلاع می داشتین تا این قدر راحت ازش استفاده ن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

در مانورهای نظامی اصطلاحاً قیچی کردن یا قیچی شدن. از جناحین حمله کردن.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بازپس گیری مستعمرات استعمار دوباره

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

آماده ی انجام کاری یا چیزی بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

موقوفه اشاره به رابطه ی مشخصی در اسلام داره که برای کشورهای غربی کاربرد نداره. به نظرم نمی شه برای بنیاد کارنگی ازش استفاده کرد. بهتره بگیم �مؤسسه ی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

منبت کاری شده کنده کاری شده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

با حروف بزرگ مخفف White Anglo - Saxon Protestant است. مثال: A quintessential WASP, he registered as a Democrat the year earlier at the age of 21

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

در موقعیتی نامطلوب تر یا بدتر از آن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

یادآوری دوباره ظهور دوباره

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تجدیدحیات یافته میشه با یه نیم جمله گفت �که جانی دوباره می یابند�

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

متحد شدن یکی شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مبهوت کننده، حیرت آور mind - boggling: چیزی که باعث می شود آدم شاخ دربیاورد یا کله اش سوت بکشد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فعل: خرفت کردن - گیج کردن - منگ کردن - مات ومبهوت کردن صفت: ۱ - حیرت انگیز - مبهوت کننده ۲ - ملال آور - کسالت بار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

دلگیر خفه خفقان آور تنگ و تاریک [فضا] گرفته ترس از فضای بسته

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نسخه ی شبیه سازی شده ی انسان ها یا چیزهای دیگر در فضای دیجیتال که خودشان موجودیتی مستقل هستند. چیزی مثل وست وُرلد

٢