پیشنهادهای Aidin Rashidi (٦٧)
قابل پیش بینی، قابل انتظار
تولید انبوه شده کلیشه ای
[بازی] همه چیز یا هیچ چیز
مداقه کردن، تأمل، سبک سنگین کردن to carefully think about something in order to make a decision about what to do next
بی حوصلگی بی علاقگی کهنگی بوگرفتگی بیات شدگی
پرزرق وبرق، فریبنده، فریبا، افسون گر، پرجذبه، مسحورکننده، دلربا
نگرش دلقک وار و غیرجدی [به زندگی]
هنر تکلف گرایانه
جرج بَلِنشین - عکاس گرجستانی الاصل آمریکایی ( ۱۹۰۴ - ۱۹۸۳ )
پیوستن به طرف پیروز یا طرفی که به نظر برنده خواهد شد.
ترجیع بند لایت موتیف
تنهایی بزرگ کردن بچه تک والدی
به گل نشستن
در برخی جاها: بی خیال، بی دغدغه مثال: We had blithe, unguarded childhoods that we find hard to explain to our children کودکی شاد و بی دغدغه ای داشتیم ...
صف آرایی کردن آماده شدن برای نبرد مصاف
اروپاییان متولد الجزایر در دورانی که این کشور مستعمره ی فرانسه بود.
وجداناً
حرف خاله پیرزنا اعتقادات خرافی
به غیر از معانی فوق، به معنی به پیشواز یا استقبال چیزی رفتن هم هست. مثلاً به پیشواز خطر رفتن: court danger
تا ابدالاباد تا همیشه ی همیشه
روزنامه باطله
کوتاه شده ی get on with it یعنی ادامه بده، از سر شروع کن
یعنی چیزی در اختیار ما باشه، در دسترس ما باشه، هر وقت بخوایم بتونیم داشته باشیم اش
پای کسی رو لگد کردن پا رو دم کسی گذاشتن کنایه از انجام کاری ناراحت کننده یا توهین آمیز
فقط مال منه
بچه دزد ممکن است در جایی بچه باز هم معنی بدهد.
سوسو زدن و خاموش شدن. سوختن و خاکستر شدن.
اشاره ای به ضرب المثل Dead men tell no tales یعنی مرده ها بهترین رازدارهان
با صدای بلند میان جمع حرف زدن
حتماً همینطوره که تو می گی. حالتی طعنه آمیز که نشان دهنده ی عدم موافقت گوینده با طرف مقابل است. اما مؤدبانه.
تا جایی که دیده ایم معلوم است چنان که از شواهد برمی آید از نشانه ها چنین برمی آید که
خود را به کوچه علی چپ زدن خود را به ندیدن زدن این ندیدن عملی آگاهانه است و با غفلت فرق دارد، وانمود کردن به ندیدن است.
کارگاه ، تعمیرگاه محلی که فعالیت هایی مثل جوشکاری، آهنگری، تراشکاری و غیره انجام می شود و به تعمیر و نگهداری وسایل و خودروها یا حتا قطارها مربوط می ش ...
مسالمت آمیز، دوستانه
محرک ساعت که می تواند موتوری یا مکانیکی باشد
سکه ی طلای ضرب دوران لویی سیزدهم
مسیر جدیدی را در پیش گرفتن گام جدیدی ( در مسیر پیشرفت ) برداشتن
کمترشناخته شده کم توجهی شده
چارچوب مقبول خط قرمزها محدوده ای که نظرات یا کنش های سیاسی درون آن از نظر اکثریت جامعه مقبول دانسته می شود.
بین زمین و آسمان مانده است. به مویی بند است.
با حروف بزرگ مخفف Legal Entity Identifier است. یعنی کد شناسایی یکه ای که مثلاً روی اسکناس ها می زنند تا درصورت دزدی شناسایی شوند.
در نظام سیاسی آمریکا rule قانونی است که دولت و سازمان های دولتی می گذارند و statute مصوبات کنگره است. روند قانونگذاری برای این دو با هم متفاوت است و ...
If a plan or business agreement is above board, it is honest and not trying to deceive anyone از روی حسن نیت صادقانه
اصل مسائل عمده اصلی جدید در نظام سیاسی آمریکا که سازمان های دولتی را از سیاستگذاری در مسائل عمده ی سیاسی یا اقتصادی بدون مصوبه ی مجلس منع می کند.
همسویی چندجانبه همکاری و همسویی همزمان با چند قدرت خارجی
گوش به فرمان
ساده بگویم. . . صاف و ساده اش می شود. . .
موقعیت برتر یا قویتر دست بالا
با احتساب تورم
سبیل مسواکی سبیل هیتلری