پیشنهادهای محمدشفیعی (١٤٦)
شبه جزیره قطب جنوب
صفحه قطب جنوب
The werewolf had undergne significant changes
Overlook از قلم انداختن
سنجیدنی
درخت کاج پاندروسا
Ponder definitely not to keep your positive manners buried
Evaluate _deliberate _consider
Efficiency
صفحه بیرونی
بیرونی هدایت شده
الکترون لایه بیرونی
Dictatorship must be removed from every where
ما لرهای بهبهان و کهگیلویه میگیم ترتلیس میشی
شیب زیرین کناره
بخش زیرین
قیمتهایی که زیر قیمت بازار ارائه می شوند به قصد شکستن بازار . همون که میگن آتیش زدم به مالم
بعضیا داغشو می پسندن
یک شخصی یا دیگری
مقداری کم
برخی مواقع
In good and healthy form
Terminator نابودگر
بعد از کلمهwhetherبایدto می نوشتم که جا افتاد
Conformity تصدیق تطابق
Something that causes delay or resistance
I'm in a dilemma whether study my lessons or write my essay. معضل و دوراهی
Difficulty مشکل سخت . دوراهی
A man s belly is his enemy
It doesn't make sense باعقل جور در نمی آید
Meaningless چرت و بی معنی مثلا میگن یارو شعر میگه چرت میگه
جای من پشت میز کجاست
کی میپزه؟
کی هزینه آن را میپردازه؟
What to me?
کی اومد؟یا کیا اومدن؟
تو درحال اشاره کردن به چه کسانی هستی
چه کسانی مرجع شما هستند
Avoid fleeing your responsibility دوری کن از فرار از مسولیتت
که اینطور نیست
که به نمایش در می آید
What a pleasure
سوسوزن_درخشنده
به طور درخشان
از شادی برق زد
A gleam of hope shone in our hearts درخشش بارقه امید
Get rid of strangers who have a gleam in their eyes دوری کن از غریبه هایی که چشمانشان درخشش دارند
Glint درخشش
Mullah
Reduce to the poverty فقیر کردن بی خاصیت کردن
Misrepresent بد نشان دادن
مالک اشیای رهاشده
اعلام رهاکردن چیزی
No pain. no gain نابرده رنج گنج میسر نشود
Reduce unpleasantness تسکین دادن راحت کردن کاستن ناخوشایندی ها
Assess ارزیابی کردن
Evaluateارزیابی کردن
On the verge of worker's day. We went to visit the exemplary worker'
Audience حضار
هرگاه شرایط ایجاب میکند
وقتی او داشت در ایران تور برگزار میکرد
عبادت تو
لباست را ستایش میکنم
Went in person and resolved the issue حضوری رفتم مورد را حل کردم
بزن به چاک
او از حرفهای شما رنجید
مال شما بخوبی مال او نیست
دایره لغت شما محدود است
ظرفیت خازنی بدن
حالت خم شدن بدن
حمایت بدنی
من در باره. . . .
It's absurd to underestimate the importance of raising children کم اهمیت شمردن تربیت کودکان نامعقول است
Loser بازنده
Dowry is on demand مهریه عندالمطالبه است
من مریضتم
همینی ام که میبینید
I'm baffled
حالم ازت بهم میخوره
من فولم از غذا
من ورشکست شدم
من فقط تو را اذیت میکنم
Recline by this fireplace and make sure you are doing well
The corpse was found lying on its side جسد به پهلو درازکشیده یافت شد
Quran is a miracle for sure
Spinning چرخیدن
Divert your landline number to your mobile phone تلفن ثابت را به موبایل دایورت کردن تغییر دادن
Convert my account to a savings account تغییر حساب به پس انداز
A promise made. Is a debt to be paid قولی که داده میشه قرضیه که باید ادا بشه
بسرعت درس راقاپیدنBright pupils seized the le ssons quickly.
Your reputation preceded you آوازه ات پیچیده ( یعنی زودتر از خودت اومد )
He inherited poverty from his parents that they had inherited from their own parents وارث فقر
Give _grant_donate
My daughter is competent to choose a field in the entrance exam. مجاز به انتخاب رشته
We continue to stand for our blue teamاینجا معنی طرفدار بودن U. N stands for united Nations اینجا معنی نشانه بودن میدهد
Stunning picture تصویر مدهوش کننده
Cross out the circle of deceitful friends حلقه دوستان دغل را خط بزن ( ول کن )
Unfortunately
OH signifies surprise اه دلالت دارد بر تعجب
Signify معنی دادن
Beckon اشاره کردن
Take serious steps to carry out the ongoing works قدمهای جدی بردارید برای انجام دادن کارهای جاری
Bring together =مونتاژ کردن Gather together =جمع آوری کردن
Assemble جمع آوری
Calling ghost احضار روح
In accordance to the powers that granted to me as a representative of municipality. I declare you husband and wife
Confirm تاییدکردن
Your exemplary page encourages everyone to follow through the web
Not allowing راه ندادن به
Worthy of imitation سزاوار تقلید
From this date onward ازین تاریخ به بعد
The two bullies always pick on the smaller and weaker kids دوتا قلدرخان همیشه بچه های کوچکتر و ضعیفتر را اذیت میکنن
کله خر
Prior to پیش ازاینکه
قرضی
No entreaty التماس نکن!
Exhaust تمام کردن
Impose تحمیل کردن وادارکردن
Do sustain your optimism during this crisis. This is the last thing I can say about. آخرین چیزی که میتونم درباره اش بگم اینه که در طول بحران خوش بینی ...
در سریال ومپایر دایریز دیمن به استفان پیام میدهElina is AWOL. need help
My nonchalant behavior toward his retirement caused my family made another decision رفتار سهل انگارانه من نسبت به بازنشستگی او باعث شد خانواده ام تصم ...
فوق دیپلم associate
Some objects contract when cold and expand when warmبعض اجسام با سرما منقبض وبا گرما منبسط میشن
The contract between you and your Afghan workers must be implemented before their departure to their country قرارداد بین تو و کارگران افغانت باید قبل ...
Peter was reluctant to speak about his uncle who had long since departed پیتر بی میل بود برای صحبت درباره عمویش که مدتها پیش رهسپار ( خانه ابدی ) شده ...
The messengers came to redeem nations from the sins پیامبران برای نجات ملت ها از گناهان آمدند. اینجا معنی کلمه نجات دادن میشه. I try to redeem the m ...
Thrifty اقتصادی
Go and bring رفتن و آوردن همچنین کلمه دیگری میشه گفت retrieve
Fetch رفتن و آوردن
سو استفاده misuse
اabandonment the only way to solve the problems. . . . . . my friend said دوستم گفت رها کردن تنها راه حل مشکلاته
My new Buick was sent to the factory because of steering defect. بیوک تازه من به دلیل نقص فرمان به کارخانه عودت داده شد
Launch a website راه اندازی یه وبسایت
My son was sent to compulsory military service this June پسرم همین ماه ژوئن به خدمت سربازی اجباری اعزام شد
Give up تسلیم شدن
Attempt تلاش و کوشش
Commit means appropriate اختصاص دادن Commit a crimeمرتکب جرمی شدن
Commit means appoint اختصاص دادن Commit a crime مرتکب جرمی شدن
Fulfilling needs برآورده کردن احتیاجات
Economical اقتصادی
Be able to purchase something توانایی خریدن چیزی
Continue doing sth ادامه دادن به انجام عملی
Demanded مطلوب خواسته شده
Desired subscriber is not reachable مشترک مورد نظر در دسترس نیست