صفت و ( adjective, adverb )
• : تعریف: somewhat or moderately late.
- The latish guests almost missed the cocktails.
[ترجمه گوگل] مهمانان لتیش تقریباً دلشان برای کوکتل ها تنگ شده بود
[ترجمه ترگمان] مهمانان latish نزدیک بود کوکتل را از دست بدهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] مهمانان latish نزدیک بود کوکتل را از دست بدهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- We arrived latish for the meeting.
[ترجمه گوگل] ما برای جلسه به لطیش رسیدیم
[ترجمه ترگمان] ما برای جلسه اومدیم اینجا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ما برای جلسه اومدیم اینجا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید