تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

در جریان ، در حینه Mrs. Watson—Anna—mentioned you to us during the course of our enquiries about Megan Hipwell. خانم واتسون - آنا - در جریان پرس و ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بعضی از دوستان نوشتند صاحب یا مستأجر که جفتش خیلی اشتباه هست معنی این کلمه فقط �ساکنه� می باشد که نه به معنای اجاره دادن می باشد نه خونه ای که صاحبش ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

I would also maintain, with Peter, that من هم چنین با پیتر هم عقیده هستم که . . .

پیشنهاد
٠

با هر دقیقه ای که می گذشت . . .

پیشنهاد
٠

برداشت کردن ( از لحاظ ذهنی ) مثلاً Perhaps, but I was under the misguided impression that you were incapable of transatlantic travel. شاید، اما من ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در جستجوی یا برای بدست آوردن . . . ( عمومأ چیز های خوب و آرزو ها ) They worked late hours in pursuit of success. یا مثلا He moved to a new city in ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

locales مناطق

پیشنهاد
٠

جدی نگرفتن حرفی یا شایعه ای ( بی توجهی کردن ) He took the feedback with a grain of salt. او به فیدبک ها توجهی نکرد ( جدی نگرفت ) . I take rumo ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

I'm a little bit short on cash یکم دست و بالم خالیه

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چند تا معنی دارد یکی از معنی های آن سر به سر گذاشتن و یک معنی دیگر اصطلاحاً در فارسی می گویم شوخی های دستی یعنی شوخی های عملی He decided play a pra ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خیلی خسته

پیشنهاد
٠

It's your decision or responsibility to do something next I've done all I can, now the ball is in your court

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

معادل است با Things happen به معنای پیش میاد دیگه ، اتفاقه میفته

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سفتش کن ( مثلا بند کفشت رو )

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
١

My suspicions gave way to immeasurable shame when I realized what I had done. وقتی فهمیدم چه کار کرده ام، سوء ظن من جای خود را به شرم بی اندازه داد.

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گذشته ی 'pee'

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سر رسیدن ، سر و کله ی کسی پیدا شدن but he’s careful not to tell me these details anymore after I showed up that time and humiliated him اما او مواظب ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثلا وقتی کسی دارد حرفی میزند و ما می خواهیم حرف هایش را تایید کنیم از این عبارت استفاده می کنیم Just so, just so درسته ، همین طوره

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تحت تاثیر قرار گرفتن بر اثر چیزی I heard my pastor say this at a sermon and I was so moved by the message and beauty of this phrase. شنیدم که کشیشم ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٣

Make sure your daily actions align with your morals and belief system. مطمئن شوید که اعمال روزانه شما با اخلاق و سیستم اعتقادی شما هماهنگ است.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

مسئولیتش را قبول کن when you’ve done something wrong, even if it was an accident. Just apologize, own it, move on, and free yourself. وقتی کار اشتب ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

In a world that is full of challenges and unknowns, the simplest rule of thumb for me is to do what makes me happy

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سرزنش کردن ( در بعضی موارد به معنای نقد کردن و یا حتی سرکوب کردن نیز ب کار میرود ) After the game, the coach got down on the team for not playing t ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اشتباه گرفتن Sometimes we confuse strength with other words like aggression and even violence. گاهی اوقات ما قدرت را با کلماتی مثل پرخاشگری و حتی ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آسفالت کردن ( خیابان، جاده، . . . ) هموار کردن ( یک مسیری یا راهی را ) But those people paved the way for where we are today. اما آن مردم راه را ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

صمیمانه صحبت کردن ( و یک جورایی رک و راست ) Is there anyone in your life who has been making you feel bad about yourself? If there is, it might be ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گرفته ( به حس های بد و تاریک ) My head gets clouded with all kinds of fears when I get in a car to this day.

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

It’s so easy to walk by people and make judgments about who they are based on some small passing detail or flaw that you’ve observed. راه رفتن در کن ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

درد و عذاب روحی، قلب درد

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

اکثر معنی ها درست است ولی یک معنی دیگه اش هم خوشبخت است Appreciate the life you are living right now and how blessed you are to still be alive tod ...

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وسایلم را جمع می کنم ( وقت می خواهیم بریم بیرون و آنها رو با خودمون ببریم )

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سریع خوردن و با عجله خوردن I realize that I'm going to be late for work, so I scarf down my breakfast متوجه شدم که تا داره دیرم میشه برای کار، بنابر ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

همرنگ شدن ( با دیگران ) I used to get overwhelmed and frustrated when I didn’t feel like I could get on the same page with someone. زمانی که احساس ...

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تحقیر کرد

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

معمولا به صورت پایین می آید Not just . . . But . . . ( A ) So we talked about why his childlessness should cause not just grief but severe dysfuncti ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به بهانه ی furthered your own career at the expense of his peace of mind and future happiness. به بهای آرامش خاطر و خوشبختی آینده او، حرفه خود را پ ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از آنجاییکه ، طبق چیزی که From the fact I haven't heard anything I'm assuming that . . . از آنجایی که من چیزی نشنیدم فکر میکنم که . . .

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

judging not just from the way his skin had darkened, but also . . . نه فقط از روی جوری که پوستش سیاه شده بود بلکه . . .

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برگه ی ترخیص

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٣

به قصد ، به هدف ، برای I study hard in order to pass my exams من سخت درس میخونم با هدف پاس کردن امتحان هام

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

Drifting about ول چرخیدن ، گذراندن وقت بدون هیچ گونه هدفی

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

In its place به جاش ، در عوضه ش Her usual scarf in the wash and its place an ugly scarf chosen by her mother

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

همه با هم همکاری کردن برای انجام کاری All hands on deck! we gotta take these monster down همه با ه! میریم که این هیولا را نابود کنیم

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Enclosed in English

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

انجام دادن با . . . Elsa quietly admitted that it now seems a little irresponsible to have done all this with seven years old in middle of the night ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عمل کردن And it means something is not quite functioning as it supposed to. و این به این معناست که چیزی آنطور که باید عمل نمیکند

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

It's often used to tell someone to back away or stop.

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به کار های مهم تری که در آینده هست فکر کردن تا مسائل کوچک تر و جزئی This company need to play forward and focus on sustainability, rather than just ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مرتبط ، ربط داشتن با

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

as if you were taking stock of your life, judging it. انگار داشتی زندگیت را دوباره ارزیابی می کردی، قضاوتش میکردی

١