worn out

/ˈwɔːrnˈaʊt//wɔːnaʊt/

(کاملا) کهنه، مندرس، از کار افتاده، فرسوده، خسته و کوفته، زهوار در رفته، کهنه

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: no longer usable because of wear.
مشابه: decrepit, old, threadbare

- worn-out shoes
[ترجمه گوگل] کفش های کهنه
[ترجمه ترگمان] کفش های فرسوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: exhausted.
متضاد: energetic, peppy, refreshed
مشابه: beat, dead, jaded, limp, prostrate, run-down, tired, worn

- She was worn-out after a difficult day at work.
[ترجمه Ngn] او بعد از یک روز سخت کاری بسیاار خسته شد
|
[ترجمه گوگل] او پس از یک روز سخت در محل کار فرسوده شده بود
[ترجمه ترگمان] او پس از یک روز سخت کار فرسوده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: lacking freshness or originality; trite.
مترادف: hackneyed, stale, tired
متضاد: fresh, original

- Your essay has too many worn-out phrases.
[ترجمه گوگل] مقاله شما عبارات فرسوده زیادی دارد
[ترجمه ترگمان] مقاله تو خیلی از جملات پوشیده شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the worn-out thread of an old screw
دندانه های ساییده شده ی یک پیچ قدیمی

2. He dropped into an armchair,utterly worn out.
[ترجمه گوگل]او روی صندلی راحتی افتاد که کاملاً فرسوده شده بود
[ترجمه ترگمان]روی یک صندلی راحت افتاد که کام لا فرسوده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Can we sit down? I'm worn out.
[ترجمه گوگل]میشه بشینیم؟ من کاملا خسته شدهام
[ترجمه ترگمان]میشه بشینیم؟ خسته شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Her patience had/was at last worn out.
[ترجمه گوگل]صبر او بالاخره فرسوده شده بود
[ترجمه ترگمان]سرانجام صبر و شکیبایی او به پایان رسیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. "You're worn out, Laura," he said. "Go home and get some rest. ".
[ترجمه گوگل]او گفت: "تو فرسوده شدی، لورا " "به خانه برو و کمی استراحت کن "
[ترجمه ترگمان]او گفت: \" تو خسته شدی، لورا، برو به خانه و کمی استراحت کن \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I am worn out with domestic worries.
[ترجمه گوگل]من از نگرانی های داخلی خسته شده ام
[ترجمه ترگمان]من از نگرانی های خانوادگی خسته شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. You must be absolutely worn out.
[ترجمه گوگل]شما باید کاملا فرسوده باشید
[ترجمه ترگمان]باید کاملا خسته باشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They were worn out after a long day spent working in the fields.
[ترجمه گوگل]آنها پس از یک روز طولانی کار در مزارع فرسوده شدند
[ترجمه ترگمان]آن ها پس از یک روز طولانی کار کردن در مزارع فرسوده شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. These phrases were worn out ten years ago.
[ترجمه گوگل]این عبارات ده سال پیش فرسوده شده بود
[ترجمه ترگمان]این phrases ده سال پیش فرسوده شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Your blanket is worn out.
[ترجمه گوگل]پتو شما فرسوده شده است
[ترجمه ترگمان] پتوی شما فرسوده شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She was worn out with work.
[ترجمه گوگل]او از کار خسته شده بود
[ترجمه ترگمان]با کار فرسوده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I was worn out after my clamber up the hillside.
[ترجمه گوگل]من پس از صعود از دامنه تپه خسته شده بودم
[ترجمه ترگمان]بعد از بالا رفتن از تپه، خسته شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Because, quite honestly, she was feeling absolutely worn out.
[ترجمه گوگل]زیرا، صادقانه بگویم، او کاملاً احساس فرسودگی می کرد
[ترجمه ترگمان]چون صادقانه احساس می کرد که کام لا خسته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Saturdays and she was tired and worn out with the cleaning, shopping, washing, ironing.
[ترجمه گوگل]شنبه ها و او با نظافت، خرید، شستشو، اتو خسته و فرسوده شده بود
[ترجمه ترگمان]روزه ای شنبه و او خسته و فرسوده از تمیز کردن، خرید، شستن، اتو کردن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She also felt worn out, oppressed by the cold scruffiness of the house, and the energy of her friends.
[ترجمه گوگل]او همچنین احساس فرسودگی می کرد، تحت ستم سردی خانه و انرژی دوستانش
[ترجمه ترگمان]همچنین احساس کرد که خسته و فرسوده از هوای سرد خانه و انرژی دوستان او را رنج می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• tattered, frayed, worn thin; exhausted, used up
worn-out things are too old, damaged, or out-of-date to be used any more.
if you are worn-out, you are extremely tired, and feel no enthusiasm for anything.
you can use worn-out to refer to opinions or attitudes that are out of date, or which you have heard many times before.

پیشنهاد کاربران

قدیمی
بدرد نخور
بی ارزش
دومعنی دارد
1. exhausted - برای فرد
2. کهنه و مندرس - برای لباس یا وسیله ای
از کت و کول افتادن
درب و داغون از لحاظ روحی.
I'm worn out
داغونم ( از لحاظ روحی )
از مد افتاده، از رده خارج شده
Get burned out = Get worn out
دچار فرسودگی شغلی شدن
Completely tired خسته وپوکیده
Fed up
تمام شده
لنت های ترمز ماشین تمام شده.
The brake shoes are worn out
خیلی خسته
Exhausted
Tired out
درمانده، خیلی خسته، لِه و لَوَرده ( عامیانه )
extremely tired , exhausted
از پا افتادن
زدوده شدن
خسته
داغون
پارو پوره
قدیمی ، زوار در رفته
کهنه، از ریخت و قیافه افتاده
از دست رفته
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس