تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

In its place به جاش ، در عوضه ش Her usual scarf in the wash and its place an ugly scarf chosen by her mother

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

همه با هم همکاری کردن برای انجام کاری All hands on deck! we gotta take these monster down همه با ه! میریم که این هیولا را نابود کنیم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Enclosed in English

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

انجام دادن با . . . Elsa quietly admitted that it now seems a little irresponsible to have done all this with seven years old in middle of the night ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

عمل کردن And it means something is not quite functioning as it supposed to. و این به این معناست که چیزی آنطور که باید عمل نمیکند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

It's often used to tell someone to back away or stop.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به کار های مهم تری که در آینده هست فکر کردن تا مسائل کوچک تر و جزئی This company need to play forward and focus on sustainability, rather than just ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مرتبط ، ربط داشتن با

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

as if you were taking stock of your life, judging it. انگار داشتی زندگیت را دوباره ارزیابی می کردی، قضاوتش میکردی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

It's taken a lot out of me این خیلی از انرژیک رو گرفت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

عادت کار روزمره، راه و رسم همیشگی ( از دیکشنری بیاموز )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

I’ve worked my ass off for the last five years من برای پنج سال سخت کار کردم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

نمایش ، اکران

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اگر glean into درباره ی یک متنی باشد می تواند به معنای زیر رو رو کردن یا با دقت فراوان خواندن اون باشد تا معنی خاصی ازش دریابیم یا حداقل چیزی ازش بفه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بخش ، قسمتی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

I Felt my tears pool again احساس کردم دوباره اشک در چشمانم جمع شد ( تکه ای از کتاب the light we lost )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

سرخوش ، سرمست We all partied afterward, high on the rush of the adrenaline that comes from winning. بعد از اون ما مهمانی برگزار می کردیم، خوشحال و ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اعتراف کن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

برپا کردن، برگزار کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

هم صحبت شدن ، صحبت کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

You are full of shit داری چرت و پرت میگی ( و معمولا در زمانی که کسی حرف خیلی بد و ناراحت کننده گفته است )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

موافق نبودن ، اختلاف داشتن ( مثلا بین دو نفر )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

Get a bad rap اسمش بد در رفته

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

روز ها ، زمان ها ، دوران There is a tide that زمان هایی وجود دارد که . . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بد حرف زدن ، توهین کردن به کسی ، لاس زدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٢

انجام یک سری کار های دشوار برای رسیدن به هدف ، هفت خان رستم را طی کردن

پیشنهاد
١

بدون فکر میتونم بگم که . . . ( وقتی درباره ی چیزی که مطمئن باشی چه جوابش بله چی نه میتونی بگی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ولگردی ( گذراندن وقت با دوستان در بیرون )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

دوستمون جواب درست داده بود این جمله زمانی می آید که یک نفر از ما بپرسد چطوری و ما در جوابش می توانیم این عبارت را استفاده کنیم مثلاً How are you? Exc ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٣

مقاومت ( مثلاً در برابر چیزی )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به طور مصمم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

Shallow sleep خواب سطحی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سرکارگر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

شعار دادن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

He panned the phone around the villa او گوشی را در اطراف ویلا چرخاند