holding

/ˈhoʊldɪŋ//ˈhəʊldɪŋ/

معنی: دارایی، موجودی، مایملک، ملک متصرفی
معانی دیگر: (معمولا جمع) دارایی (به ویژه سهام و اوراق قرضه)، زمین اجاره ای، مزرعه ی اجاره ای

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of one that holds.
مشابه: tenure

(2) تعریف: (often pl.) one's property, esp. stocks or other securities.

جمله های نمونه

1. pillars holding the roof
ستون هایی که سقف را نگهمیدارند

2. he was holding my wrist and his handgrip was painful
مچ دستم را گرفته بود و فشار دست او دردناک بود.

3. i am holding you to your word !
باید به قول خود وفا کنی !

4. she was holding a book
او کتابی در دست داشت.

5. she was holding the baby in her arms
نوزاد را در آغوش گرفته بود.

6. be left holding the bag
(عامیانه) تقصیر کار شناخته شدن (در حالی که دیگران سودش را می برند)،دلال مظلمه شدن

7. she was pictured holding a flag
در حالی که پرچم به دست گرفته بود از او عکس گرفتند.

8. the police are holding two men
پلیس دو نفر را تحت بازداشت دارد.

9. to be left holding the baby
(عامیانه) مجبور به انجام کاری شدن (به خاطر شانه خالی کردن دیگران)،(کارها) روی دست کسی افتادن

10. a fireplace crane for holding a kettle
بازویی (فلزی) شومینه برای نگه داشتن کتری (روی آتش)

11. our (defensive) line is holding
خط دفاعی ما پایداری می کند.

12. the two lovers were holding hands
دو دلداده دست همدیگر را گرفته بودند.

13. ali swung around to pari, holding a cup of tea
علی در حالی که فنجان چای در دست داشت به طرف پری چرخید.

14. they all went to the picnic and i was left holding the baby
آنها همه به پیک نیک رفتند و همه ی کارها را به عهده ی من گذاشتند.

15. Her 13-year-old daughter is holding the family together.
[ترجمه گوگل]دختر 13 ساله او خانواده را کنار هم نگه می دارد
[ترجمه ترگمان]دختر ۱۳ ساله او خانواده را با هم نگه داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. They're holding a press briefing tomorrow.
[ترجمه گوگل]فردا یک نشست خبری برگزار می کنند
[ترجمه ترگمان]فردا جلسه مطبوعاتی برگزار می کنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Life consists not in holding good cards, but in playing well those you hold.
[ترجمه گوگل]زندگی شامل در دست گرفتن کارت های خوب نیست، بلکه این است که با کارت هایی که در دست دارید خوب بازی کنید
[ترجمه ترگمان]زندگی شامل نگه داشتن کارت های خوب نیست، بلکه در بازی کردن به خوبی آن هایی است که در دست دارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. You're holding the camera the wrong way up!
[ترجمه گوگل]شما دوربین را اشتباه گرفته اید!
[ترجمه ترگمان]تو داری دوربین رو راه اشتباه می گیری!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. I'm giving/having/holding a party next Saturday night.
[ترجمه گوگل]شنبه شب آینده دارم می دهم/دارم/میهمانی برگزار می کنم
[ترجمه ترگمان]من شب شنبه آینده یک مهمانی دارم \/ دارم \/ می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. The girl was holding her father's hand.
[ترجمه گوگل]دختر دست پدرش را گرفته بود
[ترجمه ترگمان]دختر دست پدرش را گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دارایی (اسم)
wealth, thing, possession, belonging, asset, property, finance, estate, weal, holding, fortune, purse

موجودی (اسم)
stock, supply, cash, holding

مایملک (اسم)
holding

ملک متصرفی (اسم)
holding

تخصصی

[برق و الکترونیک] نگه دارنده
[حقوق] نظر، تصمیم، رأی، استنتاج اصل حقوقی از رأی دادگاه، دارایی، مایملک (به صورت مستغلات و اوراق بهادار)، زمین استیجاری برای کشاورزی، سهام

انگلیسی به انگلیسی

• grasping, gripping; possessing; land, property; stocks, bonds
if you have a holding in a company, you own shares in it.
a holding is also an area of farm land rented or owned by the person who cultivates it.
you use holding to describe a temporary action which is intended to prevent a situation from becoming worse.
see also hold.

پیشنهاد کاربران

holding company, parent company
"شرکت نگهدار"
فرهنگستانِ زبان مصوَب
حوزه: عمومی
تعریف: شرکتی که مقدار معینی از سهامِ شرکتِ [ یا شرکت هایِ] دیگری را می خرد تا در مدیریت و سیاست گذاری و تصمیم گیریِ آن شرکت داشته باشد.
برپا کردن، برگزار کردن
نگهداری
holding facility:
مرکز نگهداری
پایبندی
مساعد و مطلوب ( در متون روانکاوی )
بر پا کردن
در حال انتظار
معنی corporation یا همان ( شرکت ) را هم میدهد.
منظور شرکت های تجاری و کمپانی ها و . . .
قرار دادن
گروه سرمایه گذاری
ایستایی
اجرا کردن ، برگزار کردن
Repulican leaders are holding closed door meeting to question ، Trump's power over the party
رهبران جمهوری خواه جلسه ایی رو پشت درهای بسته برگزار کردند تا قدرت ترامپ بر حزب زیر سوال ببرند
holding in:
The government has decided to sell its 21% holding in the firm.
دولت تصمیم گرفته است 21 درصد از سهام خود را در این شرکت بفروشد.
holding ( حمل‏ونقل هوایی )
واژه مصوب: انتظار فرود
تعریف: ← الگوی انتظار فرود
در متون روانکاوی به معنای مساعد و مطلوب هست
مستقلات
گاهی به معنای :
پنهان نگه داشتن
پشتیبان، حفاظت کننده، حمایت کننده، حمایت گر، حامی، حافظ، محافظ، محافظتی، حمایتی
رای دادگاه. حکم دادگاه. بیانیه. اظهار
باز کردن
بغل کردن
پر بودن
ملزم بودن
بازداشتن
پایدار نگه داشتن - تداوم بخشیدن
حفظ کردن ، نگه داشتن
اندوخته
Holding hands
If two people are holding hands, they are holding each other's nearest hand, usually while they are walking or sitting together. People often do this to show their affection for each other
جذب کردن
بازداشتگاه
برگزار کردن
بغل کردن . . . . . اغوش
مدیریت کردن شرکت
در اختیار داشتن
نگه دارنده
Keep
برگزاری
رأی دادگاه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٨)

بپرس