too close for comfort

پیشنهاد کاربران

دوتا معنی داره
⭐خیلی نزدیک ، نزدیک تر از چیزی که تصور میکنی
⭐ خیلی شبیه در مقدار و اختلاف مویی داشتن
1. the bus came too close for comfort
اتوبوس خیلی خیلی نزدیک امد ( در فاصله خیلی کمی ایستاد )
...
[مشاهده متن کامل]

2. my mark was too close for comfort. i'm so happy i've passed.
نمره من خیلی مویی بود ( که امتحان رو بیفتم ) و الان خیلی خوشحالم که قبول شدم
3. the time was too close to comfort , but i managed to hand in my paper at the last seconds
زمان خیلی نزدیک بود ( که به پایان برسه ) ولی موفق شدم که برگه م رو توی اخرین ثانیه ها تحویل بدم

خطری بیخ گوش بودن
به یک تار مو بند بودن
Our success was too / rather close for comfort
موفقیت ما به یک تار مو بند بود
یا اینکه ( موفق نشدن از بیخ گوشمان رد شد )
آنقدر نزدیک که می ترسی یا مضطرب می شوی
به طور خطرناک یا ناراحت کننده نزدیک است
آنقدر نزدیک که به دلیل خطرناک بودن یا ناخواسته بودن به نوعی باعث نگرانی شود
حاشیه بسیار باریک برای خطا یا انحراف
برای یک بدبختی یا تهدید به طور خطرناکی نزدیک بودن
نگران از وابستگی و دلبستگی و راحتی و دوست داشتن زیاد با چیزی یا با کسی.
مثلا من انقد به طرف دلبستم که میترسم یه روزی بره و منو داغون کنه. در واقع نگرانی از اون وابستگی زیاد دارم.

بپرس