پیشنهادهای NiMA (٢١٨)
جلوی چشم
گریزناپذیر، هوس انگیز، دلربا، فریبنده، وسوسه گر
آسباد
[تجارت] مشارکتی، قرابتی، وابسته
در بعضی بافت ها به معنای "نظرسنجی" هم هست. مثال: Celent took the temperature of eight leading executives in digital insurance.
با لحن/صدای یکنواخت
کهنه، قدیمی، زهواردررفته
پشت سر گذاشتن [مشکلات]
گل از گلش شکفت
خوراندن [داده در سیستم]
[هوش مصنوعی] تولید تقویت شده با بازیابی
سکه روی سکه گذاشتن، به سختی پول جمع کردن
فکل مو
صحت سنجی
بیمه پذیری
سرشکن کردن
آروغ بچه را گرفتن
آنی، لحظه به لحظه
عرصه، ساحت، گستره، پهنه، بستر، مدار، حیطه، افق، میدان
[بیمه] گزینش نامساعد
بی سرانجام، نافرجام، بی نتیجه، بدفرجام، بی عاقبت
از سر/با عجز، ناتوانی، استیصال، درماندگی، بیچارگی، واماندگی، فقدان انتخاب، لاعلاجی، ناچاری، فروماندگی، بی نوایی، ناچاری
بال بال زدن
علی الحساب، تااطلاع ثانوی، علی العجاله، اینک، کنون، حال، هم اکنون، الساعه
دوستانی که اینجا رو با اینستاگرام اشتباه گرفتن و گدایی لایک میکنن بگن با لایکاشون چی کار میکنن؟ شبا بغلشون میکنن بخوابن یا وام میدن باهاش؟ : ) ) )
مبلغ بیمه
تغییر/به روزرسانی ( بیمه نامه )
ترکیب/ادغام [بیمه نامه]
هویت زدوده
[رفتار] ضدانتخابی، انتخاب مغایر
روی گردانیدن/روگردانی/دوری جستن/دوری کردن/فاصله گرفتن/برگشتن ( از کسی ) ، پشت کردن ( به کسی )
روی گردانیدن/روگردانی/دوری جستن/دوری کردن/فاصله گرفتن/برگشتن ( از کسی ) ، پشت کردن ( به کسی )
توافق شده، توافقی
حاشیه نشین به حاشیه رانده شده
حاشیه نشینان، به حاشیه رانده شدگان
زبان روشن و صریح
[صفت مفعولی] بازآموخته
هزینه تراشی
بداظهاری
بیمه ی عمر جامع فردی
give back to society: ادا کردن حق خود در قبال جامعه
[صفت] شناور، تغییرپذیر، بی ثبات، تبدل پذیر، تبدیل پذیر، متزلزل، متغیر، ناپایدار
بیمه ی عمر جامع
بیمه ی عمر جامع شناور
نسل منگنه شده: به کسانی اشاره دارد که هم زمان هم از کودکان و هم از سالخوردگان مراقبت می کنند.
[مو] ژولیده، به هم ریخته، پریشان، رها
عضو وابسته
خریدار واقعی
بی دلیل ( فعل معکوس ) بی دلیل نبود/نیست مثال: Those two girls were also going to the attic for a reason. آن دو دختر بی دلیل به اتاق زیرشیروانی نمی ...
معلوم نیست/نمی دانم چطور