پیشنهاد‌های سارا تکلو (٣٥٧)

بازدید
١,٧٩١
تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

به ندرت

تاریخ
١ روز پیش
پیشنهاد
٠

Perpetually املای درستش اینه

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

### ۱. اسم جمع ( Plural Noun ) **"Caves"** شکل جمع کلمه ی **"Cave"** است که به فارسی به معنی **"غارها"** می باشد. * **معنی:** حفره های طبیعی بزرگی ...

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

1. **در معنی معمولی و حیوانی یا انسانی:** �Snort� یعنی با صدای بلند از بینی نفس کشیدن یا بیرون دادن هوا — معمولاً وقتی کسی عصبانی یا ناراحت یا حتی ...

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

"Maxed out" یعنی به نهایت ظرفیت، حد نهایی یا حداکثر توان رسیدن. مثلاً: * **Credit card maxed out:** کارت اعتباری به نهایت سقف اعتبارش رسیده و دیگر ...

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

درستش اینه associate

تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

dorm = کوتاه شده ی dormitory یعنی خوابگاه 🏫

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

عبارت **“The Backwards Law”** ( قانونِ وارونه یا قانونِ برعکس ) یه مفهوم فلسفی و روانشناختیِ جالب از عرفان شرق و اندیشمند بریتانیایی **آلن واتس ( Ala ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

کلمه ی **"unpretzel"** از اون واژه هایی یه که به صورت خلاقانه ساخته می شن و معنی رسمی توی دیکشنری نداره، ولی مفهومش رو از ترکیب خودش میشه فهمید. 🍿 ...

تاریخ
٥ روز پیش
پیشنهاد
٠

آدامس بادکنکی

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

Mu ( یا Lemuria ) : این نام توسط نویسنده ای به نام جیمز چمبرز ( James Churchward ) در اوایل قرن بیستم برای توصیف یک قاره بزرگ فرضی در اقیانوس آرام اب ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

گاهی اوقات “mu” به عنوان مخفف یا صدایی در زبان های دیگر استفاده می شود: صدای حیوانات: در برخی زبان ها، تقلید صدای گاو ( Moo ) ممکن است به صورت “mu” ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

عبارت **"lease end"** یعنی **پایان قرارداد اجاره**. برای مثال: - اگر ماشین یا خانه ای را اجاره کرده باشی، وقتی تاریخ **lease end** فرا برسد یعنی ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

**"Gym gear"** یک اصطلاح انگلیسی است که به **تجهیزات، لوازم و پوشاکی گفته می شود که برای تمرینات ورزشی، به خصوص در باشگاه ( Gym ) ، استفاده می شوند. ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

عبارت **"crap out"** یک اصطلاح عامیانه ( Slang ) در انگلیسی است که عمدتاً به معنای **از کار افتادن، متوقف شدن، یا شکست خوردن ناگهانی و غیرمنتظره** به ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

"Efficiency" ( اِفیشِنسی ) در انگلیسی به معنای **کارایی** یا **بازدهی** است. این کلمه معمولاً به توانایی انجام یک کار با **کمترین اتلاف زمان، انرژی ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

**Broadway Musical** ( برادوی موزیکال ) به یک ژانر خاص از تئاتر موزیکال گفته می شود که به طور سنتی در منطقهٔ **برادوی در شهر نیویورک** اجرا می شود. ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اشانتیون

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یا dark kitchen رستوران ها و آشپزخانه هایی که فقط غذای بیرون بر دارند

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Relaxathon” یک کلمه ابداعی ( neologism ) است که از ترکیب دو کلمه “Relax” ( آرامش ) و “Marathon” ( ماراتن ) ساخته شده است. به طور کلی، معنی آن به یک ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به آرامی و بدون جلب توجه وارد بحث، کاری یا جایی شدن

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خیلی مدرن و به روز و جدید a state - of - the - art computer system

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

سخنرانی کوتاه در مراسم خاصی مثل عروسی یا عقد به افتخار کسی و بعدش همگی یه مقداری نوشیدنی می خورند

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

صمیمی

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
١

فرقش با let me اینه که وقتی با do بیاد میتونه نشان دهنده یک مقدار اجبار یا تاکید باشه و ممکنه اگه در موقعیت نا مناسب استفاده بشه یکم بی ادبانه به نظر ...

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حساب جاری

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

از �have got to� در جمله های اخباری و مثبت برای صحبت کردن در مورد اجبار یا نیاز به انجام کاری استفاده می کنیم. �have to� و �have got to� معنی یکسانی ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اصطلاحی برای تشویق فرد و یا تیم مورد علاقه

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قصدم این نبود عمدی نبود

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
١

مدام مریض شدن

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یک نوع مار بدون خطر و بدون سم که بیشتر در آمریکا یافت میشه

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چیزی که زمان بره یا طول میکشه It is going to be a while before dinner is ready, so can I get you something to drink? The kids are going to be a whi ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. مامانی/ مامان ۲. اصطلاحی عامیانه برای تمجید از اقتدار و شخصیت یک زن The way she handled the situation, she's a real mama ۳. نقش مراقب در یک گروه ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. افتخار ( اسم ) ۲. محترم شمردن/تجلیل کردن ( فعل ) ۳. محترم /شرافتمند ( اسم ) ۴. پاینبد /متعهد. . . در زمینه های حقوقی و قانونی استفاده میشه ( اس ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

۱. احساس گناه ( اسم ) ۲. شرم/شرم آور ( اسم ) ۳. شرمنده شدن یا شرمنده کردن ( فعل )

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

۱. شعله /زبانه ( اسم ) ۲. شعله کشیدن/ زبانه کشیدن ( فعل ) ۳. دوست دختر یا دوست پسر /معشوقه ( اسم ) ۴. احساسات و هیجانات قوی هم برای مثبت کاربرد دا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از خود راضی مغرور خودت رو بهتر از چیزی که هستی ببینی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پول خیلی زیاد یا شی خیلی نفیس

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

۱. تمام کردن کار ۲. جنس فیک و کپی ۳. دزدیدن ۴. قتل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

۱. بیهوش شدن با ضربه ی شدید ۲. خواب عمیق ۳. شکست خوردن ۴. تکمیل سریع یک کار ۵. از کار افتادن ناگهانی یک وسیله

پیشنهاد
٢

نمی دونه گریه کنه یا بخنده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

برای اشخاص یا اشیایی استفاده میشه که ظاهرا بی مصرفن و کارایی ندارن/توهین آمیزه He never contributes anything to the team, he's such a waste of space

پیشنهاد
١

۱. وضعیت مطلوبی که گزینه های خوب زیادی برای انتخاب هست و نمیدونی کدوم رو انتخاب کنی ۲. وضعیتی که از یک چیز خیلی زیاد وجود داره و نمیدونی باهاش چیکار ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

۱. به طور ناگهانی با کسی یا چیزی روبرو شدن . . . البته روبرو شدنی که همرا ه با اکتشاف باشه /در زمینه مثبت استفاده میشه In the novel, the hero comes u ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

۱. مشکلات مالی ۲. موقعیت سخت ۳. پنهان شدن ۴. در زندان بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

۱. شرایط و موقعیت سخت ۲. بودن در زندان ۳. از دنیا بریدن و منزوی بودن ۴. پنهان شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

۱. سریع لباس پوشیدن یا چیزهای جانبی دیگه ای مثل کفش، عینک یا گردنبند I'll pop on my glasses and see it better ۲. روشن کردن یک دستگاه یا وسیله Pop o ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

۱. به صورت ناگهانی عصبانی شدن و با صدای بلند حرف زدن ۲. ناگهانی و سریع جایی رو ترک کردن ۳. مردن و مرگ ( غیر رسمی ) ۴. وقتی یک چیزی ناگهانی یا غیر من ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

۱. قطار/اسم Catch a train Miss a train Train station ۲. تمرین کردن یا تعلیم دیدن/ فعل Train for a job Train hard Train someone ۳. هدف گیری/ فعل ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

۱. بیان الزامی در آینده/فعل کمکی مدال Tenants shall provide notice before vacating I shall finish my thesis by March ۲. پیشنهاد مودبانه/فعل مدال Sha ...