پیشنهادهای فرتاش (٢,٠٨٨)
برابرپارسیِ واژه یِ " بیت ( از سروده ) " و واژه یِ " Verszeile" ( آلمانی ) واژگانِ زیر می باشند: 1 - "اَفسم:afsm" ( برآمده از واژه یِ اوستاییِ "اَفسم ...
پیامِ شماره ی V1: در راستایِ "شگردهایِ سره سازیِ زبانِ پارسی" پیشنهاد می شود: ما می توانیم با افزودنِ " - آختن" به ریشه هایی از زبانِ اوستایی که به " ...
شکستهای بد پیش از " اسلواکی"؟! میخواهید دربرابر "اسلواکی" آبروداری کنید؟! خخخخ.
برابرپارسیِ واژگانِ زیر از زبانِ آلمانی، واژه ی " اُباشتن/اُبار - " می باشد: 1 - verschlingen : بلعیدن، فروبردن، غورت دادن 2 - anfuellen: پُرکردن، ان ...
برابرپارسیِ واژگانِ زیر از زبانِ آلمانی، واژه ی " اُباشتن/اُبار - " می باشد: 1 - verschlingen : بلعیدن، فروبردن، غورت دادن 2 - anfuellen: پُرکردن، ان ...
برابرپارسیِ واژگانِ زیر از زبانِ آلمانی، واژه ی " اُباشتن/اُبار - " می باشد: 1 - verschlingen : بلعیدن، فروبردن، غورت دادن 2 - anfuellen: پُرکردن، ان ...
برابرپارسیِ واژگانِ زیر از زبانِ آلمانی، واژه ی " اُباشتن/اُبار - " می باشد: 1 - verschlingen : بلعیدن، فروبردن، غورت دادن 2 - anfuellen: پُرکردن، ان ...
برابرپارسیِ واژگانِ زیر از زبانِ آلمانی، واژه ی " اُباشتن/اُبار - " می باشد: 1 - verschlingen : بلعیدن، فروبردن، غورت دادن 2 - anfuellen: پُرکردن، ان ...
برابرپارسیِ واژگانِ زیر از زبانِ آلمانی، واژه ی " اُباشتن/اُبار - " می باشد: 1 - verschlingen : بلعیدن، فروبردن، غورت دادن 2 - anfuellen: پُرکردن، ان ...
برابرپارسیِ واژگانِ زیر از زبانِ آلمانی، واژه ی " اُباشتن/اُبار - " می باشد: 1 - verschlingen : بلعیدن، فروبردن، غورت دادن 2 - anfuellen: پُرکردن، ان ...
برابرپارسیِ واژگانِ زیر از زبانِ آلمانی، واژه ی " اُباشتن/اُبار - " می باشد: 1 - verschlingen : بلعیدن، فروبردن، غورت دادن 2 - anfuellen: پُرکردن، ان ...
برابرپارسیِ واژگانِ زیر از زبانِ آلمانی، واژه ی " اُباشتن/اُبار - " می باشد: 1 - verschlingen : بلعیدن، فروبردن، غورت دادن 2 - anfuellen: پُرکردن، ان ...
برابرپارسیِ واژگانِ زیر از زبانِ آلمانی، واژه ی " اُباشتن/اُبار - " می باشد: 1 - verschlingen : بلعیدن، فروبردن، غورت دادن 2 - anfuellen: پُرکردن، ان ...
روشِ درستِ برخورد با پیشوندهایِ دوتایی/ - دوگانه در زبانِ پارسی: 1 - چنانچه هر دو پیشوند "جدایی پذیر" باشند، آنگاه پیشوندِ دوتایی "جدایی پذیر" خواهد ...
روشِ درستِ برخورد با پیشوندهایِ دوتایی/ - دوگانه در زبانِ پارسی: 1 - چنانچه هر دو پیشوند "جدایی پذیر" باشند، آنگاه پیشوندِ دوتایی "جدایی پذیر" خواهد ...
روشِ درستِ برخورد با پیشوندهایِ دوتایی/ - دوگانه در زبانِ پارسی: 1 - چنانچه هر دو پیشوند "جدایی پذیر" باشند، آنگاه پیشوندِ دوتایی "جدایی پذیر" خواهد ...
روشِ درستِ برخورد با پیشوندهایِ دوتایی/ - دوگانه در زبانِ پارسی: 1 - چنانچه هر دو پیشوند "جدایی پذیر" باشند، آنگاه پیشوندِ دوتایی "جدایی پذیر" خواهد ...
کسی میداند که پولهایِ ایران در بانکهایِ لندن چه می کند؟! مگر " انگلیس" استکبارِ جهانی نبود؟! پرده ها دارد کنار می رود. ای ایرانی بدان که "انگلیس در ...
کسی میداند که پولهایِ ایران در بانکهایِ لندن چه می کند؟! مگر " انگلیس" استکبارِ جهانی نبود؟! پرده ها دارد کنار می رود. ای ایرانی بدان که "انگلیس در ...
در پیِ مهرورزی هایِ یکی از کاربرانِ سایبری در این تارنما به پیامهایم، ناچارم پَسگشتی ( =مرجعی ) از " Mitteliranische Studien III " ( کریستین بارتولوم ...
برابرپارسیِ واژه یِ آلمانیِ " zusammenziehen " ، واژه یِ " تَنجیدن/تَنج - " است. همچنین است : ( zusammenziehung" : تَنجِش ) . . . . . پَسگشت: برگ ...
برابرپارسیِ واژه یِ آلمانیِ " zusammenziehen " ، واژه یِ " تَنجیدن/تَنج - " است. همچنین است : ( Zusammenziehung" : تَنجِش ) . . . . . پَسگشت: برگ ...
برابرپارسیِ واژه یِ " entity " ، واژگانِ " 1 - هستومندی 2 - باشیدگی" است. ( بویژه در فلسفه )
برابرپارسیِ واژه یِ " symmetry : تقارن" ، واژه یِ " هَمآلِگی" است. برابرپارسیِ واژه یِ " asymmetry: عدم تقارن " ، واژه یِ " ناهَمآلِگی" است.
برابرپارسیِ واژه یِ " symmetry : تقارن" ، واژه یِ " هَمآلِگی" است. برابرپارسیِ واژه یِ " asymmetry: عدم تقارن " ، واژه یِ " ناهَمآلِگی" است.
برابرپارسیِ واژه یِ " symmetry : تقارن" ، واژه یِ " هَمآلِگی" است. برابرپارسیِ واژه یِ " asymmetry: عدم تقارن " ، واژه یِ " ناهَمآلِگی" است.
برابرپارسیِ واژه یِ " symmetry : تقارن" ، واژه یِ " هَمآلِگی" است. برابرپارسیِ واژه یِ " asymmetry: عدم تقارن " ، واژه یِ " ناهَمآلِگی" است.
برابرپارسیِ واژه یِ " symmetry : تقارن" ، واژه یِ " هَمآلِگی" است. برابرپارسیِ واژه یِ " asymmetry: عدم تقارن " ، واژه یِ " ناهَمآلِگی" است.
برابرپارسیِ واژه یِ " symmetry : تقارن" ، واژه یِ " هَمآلِگی" است. برابرپارسیِ واژه یِ " asymmetry: عدم تقارن " ، واژه یِ " ناهَمآلِگی" است.
درباره یِ واژگانِ " فَنگ، فنج، فنجیدن، فَختن، الفَنگ، الفنج، الفنجیدن، الفَختن و. . . ": ما در زبانِ پارسیِ واژگانِ " اَلفَنجیدن/اَلفَنج" را داریم که ...
درباره یِ واژگانِ " فَنگ، فنج، فنجیدن، فَختن، الفَنگ، الفنج، الفنجیدن، الفَختن و. . . ": ما در زبانِ پارسیِ واژگانِ " اَلفَنجیدن/اَلفَنج" را داریم که ...
درباره یِ واژگانِ " فَنگ، فنج، فنجیدن، فَختن، الفَنگ، الفنج، الفنجیدن، الفَختن و. . . ": ما در زبانِ پارسیِ واژگانِ " اَلفَنجیدن/اَلفَنج" را داریم که ...
درباره یِ واژگانِ " فَنگ، فنج، فنجیدن، فَختن، الفَنگ، الفنج، الفنجیدن، الفَختن و. . . ": ما در زبانِ پارسیِ واژگانِ " اَلفَنجیدن/اَلفَنج" را داریم که ...
درباره یِ واژگانِ " فَنگ، فنج، فنجیدن، فَختن، الفَنگ، الفنج، الفنجیدن، الفَختن و. . . ": ما در زبانِ پارسیِ واژگانِ " اَلفَنجیدن/اَلفَنج" را داریم که ...
درباره یِ واژگانِ " فَنگ، فنج، فنجیدن، فَختن، الفَنگ، الفنج، الفنجیدن، الفَختن و. . . ": ما در زبانِ پارسیِ واژگانِ " اَلفَنجیدن/اَلفَنج" را داریم که ...
درباره یِ واژگانِ " فَنگ، فنج، فنجیدن، فَختن، الفَنگ، الفنج، الفنجیدن، الفَختن و. . . ": ما در زبانِ پارسیِ واژگانِ " اَلفَنجیدن/اَلفَنج" را داریم که ...
پیامِ شماره 8 : این پیام در آینده نوشته می شود.
پیشنهادِ واژه : برابرپارسیِ واژه یِ " complex " ، واژگانِ " پیچیدار، همتافتار " می باشد. ( بسنجید با واژه یِ " ساختار" ) .
پیشنهادِ واژه : برابرپارسیِ واژه یِ " complex " ، واژگانِ " پیچیدار، همتافتار " می باشد. ( بسنجید با واژه یِ " ساختار" ) .
پیشنهادِ واژه : برابرپارسیِ واژه یِ " complex " ، واژگانِ " پیچیدار، همتافتار " می باشد. ( بسنجید با واژه یِ " ساختار" ) .
پیشنهادِ واژه : برابرپارسیِ واژه یِ " immaterial " ، واژه یِ " نامایه ور " است. پی نوشت: ادیب سلطانی در ترگویه هایِ خود، واژه یِ " مایه وری " را به ...
پیشنهادِ واژه : برابرپارسیِ واژه یِ " immaterial " ، واژه یِ " نامایه ور " است. پی نوشت: ادیب سلطانی در ترگویه هایِ خود، واژه یِ " مایه وری " را به ...
پیشنهادِ واژه : برابرپارسیِ واژه یِ " immaterial " ، واژه یِ " نامایه ور " است. پی نوشت: ادیب سلطانی در ترگویه هایِ خود، واژه یِ " مایه وری " را به ...
پیشنهادِ واژه: برابرپارسیِ واژه یِ " reformulate " ( اروپایی ) ، " wiederformulieren " ( آلمانی ) واژگانِ زیر است: 1 - ( بازدیسیدن/بازدیس - ) ( =بازد ...
پیشنهادِ واژه: برابرپارسیِ واژه یِ " reformulate " ( اروپایی ) ، " wiederformulieren " ( آلمانی ) واژگانِ زیر است: 1 - ( بازدیسیدن/بازدیس - ) ( =بازد ...
تا بوده همین بوده. درست نمیگویم "فرهنگستان"؟!
برابر پارسیِ واژگانِ بیگانه " commentary، explanation "، واژه یِ " اُزوارِش" است. برابرپارسیِ واژگانِ بیگانه " commentate، expound، explain، explica ...
برابر پارسیِ واژگانِ بیگانه " commentary، explanation "، واژه یِ " اُزوارِش" است. برابرپارسیِ واژگانِ بیگانه " commentate، expound، explain، explica ...
برابر پارسیِ واژگانِ بیگانه " commentary، explanation "، واژه یِ " اُزوارِش" است. برابرپارسیِ واژگانِ بیگانه " commentate، expound، explain، explica ...
برابر پارسیِ واژگانِ بیگانه " commentary، explanation "، واژه یِ " اُزوارِش" است. برابرپارسیِ واژگانِ بیگانه " commentate، expound، explain، explica ...