پیشنهادهای سلطانی (١٤٠)
to meet people socially to be friendly with someone, especially if you have been ordered not to be friendly with them کلمه خاصی نداره مثل دوستی مردم ...
چقدر بده که. . . ، چقدر خجالت آوره که. . .
سواد تحلیل رفته در طول زمان، سواد نم کشیده در اصطلاح
to join together to support ( someone or something ) in a difficult time or situation. We rallied around our neighbors when their house burned down.
not having enough to do or to engage one's attention There are staff everywhere, edgily underoccupied.
شلغم روغنی
گل زدن توی فوتبال، گل تماشایی و تاثیرگزار زدن در فوتبال
( a ) having no money available; out of funds; ( b ) having lost money by a transaction
the series of stages in owning a house or flat, starting with a small place and buying bigger and more expensive homes as you can afford more
تبدیل به احسن کردن خونه، نردبان ترقی تو زمینه خونه و مایملک
دغدغه فکری، فکر را مشغول کردن، فکر کردن، ذهن را درگیر کردن
something that is unacceptable or forbidden از چیزی تنفر داشتن غیر قابل قبول بودن چیزی برای کسی
بدتر شدن رو به زوال گذاشتن افتضاح کامل
به روی خود نیاوردن مخفی کردن احساسات ناخوشایند و نشان ندادن آن
hard physical work that makes you want to have a drink کار فیزیکی خیلی سنگین که عرق طرف رو دربیاره یا تشنه اش کنه
مشروب فروشی بدون پروانه
تلاش برای بهترین نتیجه سعی خود را برای بهترین بودن کردن
تحت کنترل تحت تاثیر
ایام تعطیلات ، مثل کریسمس یا تعطیلات مختلف
تعداد زیادی بیرون دادن ( آهنگ، فیلم، نوشته و . . . تکثیر کردن به وفور
ادامه دار بودن، محبوب ماندن
نمایشگاه غرور جایی که اخلاقیات و باورها جایی ندارند و پول و مدروز حرف اول را میزند
a situation that has been comprehensively mismanaged, characterized by a string of blunders and miscalculations. بی نظمی کامل، هرکی هرکی، عدم مدیریت ...
نازک نارنجی
Right in the middle or most central part دقیقا وسطی
درگیر شدن پوشیده شدن مثل Investigators say they found over 2. 5kg of the unusual stuffing, wrapped up in tin foil, بازرسان مقدار 2. 5 کیلو از یک ما ...
بیرون کردن از شر چیزی خلاص شدن، بیشتر نیروی کار و . . . تو روزنامه ها و تیتر اخبار رایج هست
آغشته کردن، کاملا با چیزی پوشاندن
انجام کارهای پاره وقت، پاره وقت کار کردن،
to stop caring for a person, to leave them to take care of themselves.
a person who speaks honestly and simply کسی که رک و راست حرف میزنه
قانونی کردن
صاحب منصب
رشد کردن، موثر شدن
unusual, especially in an interesting way
تو در تو
دررفتن از کار
To take time off work pretending that you are ill
to support something, or hold up the weight
To complete something very quickly and without much effort