تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

to meet people socially to be friendly with someone, especially if you have been ordered not to be friendly with them کلمه خاصی نداره مثل دوستی مردم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

چقدر بده که. . . ، چقدر خجالت آوره که. . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٣

سواد تحلیل رفته در طول زمان، سواد نم کشیده در اصطلاح

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

to join together to support ( someone or something ) in a difficult time or situation. We rallied around our neighbors when their house burned down.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

not having enough to do or to engage one's attention There are staff everywhere, edgily underoccupied.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شلغم روغنی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

گل زدن توی فوتبال، گل تماشایی و تاثیرگزار زدن در فوتبال

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

( a ) having no money available; out of funds; ( b ) having lost money by a transaction

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

the series of stages in owning a house or flat, starting with a small place and buying bigger and more expensive homes as you can afford more

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

تبدیل به احسن کردن خونه، نردبان ترقی تو زمینه خونه و مایملک

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

دغدغه فکری، فکر را مشغول کردن، فکر کردن، ذهن را درگیر کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

something that is unacceptable or forbidden از چیزی تنفر داشتن غیر قابل قبول بودن چیزی برای کسی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بدتر شدن رو به زوال گذاشتن افتضاح کامل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

به روی خود نیاوردن مخفی کردن احساسات ناخوشایند و نشان ندادن آن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

hard physical work that makes you want to have a drink کار فیزیکی خیلی سنگین که عرق طرف رو دربیاره یا تشنه اش کنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مشروب فروشی بدون پروانه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تلاش برای بهترین نتیجه سعی خود را برای بهترین بودن کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تحت کنترل تحت تاثیر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

ایام تعطیلات ، مثل کریسمس یا تعطیلات مختلف

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تعداد زیادی بیرون دادن ( آهنگ، فیلم، نوشته و . . . تکثیر کردن به وفور

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ادامه دار بودن، محبوب ماندن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

نمایشگاه غرور جایی که اخلاقیات و باورها جایی ندارند و پول و مدروز حرف اول را میزند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

a situation that has been comprehensively mismanaged, characterized by a string of blunders and miscalculations. بی نظمی کامل، هرکی هرکی، عدم مدیریت ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نازک نارنجی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

Right in the middle or most central part دقیقا وسطی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

درگیر شدن پوشیده شدن مثل Investigators say they found over 2. 5kg of the unusual stuffing, wrapped up in tin foil, بازرسان مقدار 2. 5 کیلو از یک ما ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بیرون کردن از شر چیزی خلاص شدن، بیشتر نیروی کار و . . . تو روزنامه ها و تیتر اخبار رایج هست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

آغشته کردن، کاملا با چیزی پوشاندن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

انجام کارهای پاره وقت، پاره وقت کار کردن،

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

to stop caring for a person, to leave them to take care of themselves.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

a person who speaks honestly and simply کسی که رک و راست حرف میزنه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قانونی کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

صاحب منصب

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

رشد کردن، موثر شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

unusual, especially in an interesting way

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تو در تو

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

دررفتن از کار

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

To take time off work pretending that you are ill

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

to support something, or hold up the weight

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

To complete something very quickly and without much effort