Mr.Fox - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mount on: سوار کردن بر، قرار دادن ( بر فراز چ ...

جدید ١٢ ساعت پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flirt with: لاس زدن سرسری به چیزی فکر کردن به ...

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spoil for: به طور خاصی مشتاق بودن یا شور داشتن ...

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cut the mustard: کاری را به خوبی انجام دادن انتظارا ...

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

since then: معنی درست و کامل این، از آن موقع تا ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

call in: برنامه تلفنی ( رادیو و تلویزیون ) ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

the key to something: the secret of sth چیزی که باعث توان ...

٣ هفته پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

scumwad: کثافت

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go out of the window: ناپدید شدن به طور کامل

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

changing pad: یک پد غیر قابل نفوذ که نوزادان هنگا ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gas leak: نشتی گاز

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in power: بر سر کار

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

coincide with: مطابقت داشتن با منطبق شدن با همز ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have a field day: از انجام کاری لذت ببرید یا از چیزی ...

١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

medal stand: سکو مدال

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

build up: [فعل] تقویت کردن بهتر کردن زیاد ش ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pinch pennies: با خساست پول خرج کردن ذره ذره پول ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shake up: سازماندهی مجدد دگرگونی شدید و اساسی

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make a dent in: کاهشی در اندازه یا مقدار چیزی ایجاد ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

a sign of the times: چیزی که بیانگر وضعیت مشهود در زمان ...

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

jointly owned: مشاع دارای مالکیت مشترک

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chirk up: شاد شدن

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make a remark on: نظر دادن اظهار نظر کردن

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make a remark about: نظر دادن اظهار نظر کردن

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

butter fingers: سُردست دست و پاچلفتی، کسی که بیشتر ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get the lead out: کاری را با سرعت انجام دادن عجله کن ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pay someone a compliment: از کسی تعریف کردن

٢ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

microlending: the process of connecting a borrowe ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rushed off one's feet: بسیار سرشلوغ بودن بسیار کار داشتن ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

goof off: مسخره بازی درآوردن یللی تللی کردن

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

a monkey on one's back: مسئله بغرنج

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

as silly as it sound: هر چقدر هم که احمقانه به نظر برسد

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

leisure market: بخشی از کسب و کار که بر محصولات و خ ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

curriculum reform: اصلاح برنامه درسی

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

logistical: راهبردی لجستیک

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tearing at the seams: تکه تکه کردن خرد کردن

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

past paper: نمونه سوالات امتحانی ادوار گذشته

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

keep going: ادامه دادن به عملی

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

withdrawal slip: فیش برداشت

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make a point of doing: زحمت چیزی را به جان خریدن

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

magnetic wave: موج مغناطیسی

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

valid point: نکته ای یا مطلبی که اکثر مردم آن را ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rotavirus: روتاویروس یک ویروس بسیار مسری است ک ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

draw the short straw: بدبیاری آوردن�بدشانسی آوردن، بدشانس ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shit all over: به شدت انتقاد کردن �به هیکل ( کسی ) ...

٤ ماه پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

موسیقی ترپ، زیرشاخه‌ای از ژانر هیپ ...

٤ ماه پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

بازنویسی بیت سعدی با لحنی رسمی و ح ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hands down: به اتفاق آرا بدون شک�بدون استثنا

٤ ماه پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

کارگران خانه را نقاشی می‌کنند. ای ...

٥ ماه پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

در عکاسی، ریموت شاتر رلیز (Remote ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hoots of derision: با هو کردن و ایجاد غوغا به طور غیر ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

buzz about: moving around continuously from pla ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

honk: یه معنیش هم میشه فشردن در دست فشا ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

look at the big picture: در نظر گرفتن شرایط کلی یک موقیعت یا ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

swamped: غرق در ذله گرفتار

٥ ماه پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

dutch courage Liquid courage In ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have a ball: اوقات خوشی داشتن

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bring into force: become law

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have a go at: ( کسی را ) دعوا کردن کسی را به باد ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bored stiff: از بی حوصلگی دیوانه شدن از حوصله س ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

talk at cross purposes: در بحثی چیزی که دونفر هرکدوم دارن ح ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put it in a nutshell: به طور خلاصه به طور خلاصه بیان کرد ...

٥ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shot past: با سرعت حرکت کردن رد شدن

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make an attempt: تلاش کردن

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hayseed: آدم دهاتی آدم روستایی

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be getting at something: منظور داشتن

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

little understood: کمتر شناخته شده

٥ ماه پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

دادستان کل دادستان مدعی‌العموم

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bring in: بازداشت کردن ( برای بازجویی ) به اد ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cover up: در مورد لباس : روپوش

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

clippers: قیچی چپر قیچی باغبانی

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make an honest woman of: ازدواج کردن مرد با دوست دخترتش که ه ...

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

resource center: مرکز کاریابی

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get pissed: عصبانی شدن آزرده شدن دلخور شدن

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

thrash: شکست سنگین و تحقیر آمیز

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

assemblyperson: نماینده مجلس

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

slimming slip: گن لاغری

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

t string: شرت لامبادار نخ در بهشت نوعی شورت ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pour into: اختصاص دادن ( مبلغ زیادی پول ) به چ ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spread like wildfire: به سرعت پخش شدن یا انتشار یافتن

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

under investigation: تحت بازرسی

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fall guy: بلا کش گوشت قربانی

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

seat filler: پر فروش پر طرفدار

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

payday: روز دریافت حقوق

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bumpy ride: یک شرایط یا وضعیت با مشکلات فراوان

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pull a fast one: کسی را گول زدن کسی را فریب دادن

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

raft: یه سری یا یه مجموعه ای بزرگ از طرح ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

job safety: امنیت شغلی ایمنی کار

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

far ahead: بسیار جلو تر بسیار دور تر

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go the extra mile: ضروری است که تلاش بیشتر کردن یا بیش ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pre puber: قبل از بلوغ دوره ای که شامل سال ها ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

prepuberty: قبل از بلوغ دوره ای که شامل سال ها ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

prepuber: قبل از بلوغ دوره ای که شامل سال ها ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

snootful: به اندازه ای که می توان از چیزی مخص ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flutter: شرط کوچکی بستن بر روی چیزی

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make a fuss about: عصبانی شدن و شاکی شدن در مورد چیزی ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

blind as a bat: داشتن بینایی بسیار ضعیف

٧ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بوت کردن: راه اندازی کردن یا بوت کردن ( به ان ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

kombucha: کامبوجا یک نوشیدنی تخمیر شده، کمی ج ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dead in the water: نداشتن هیچ امکان از موفقیت احتمال ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

quite the reverse: کاملا برعکس

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

choke up: بغض کرده ناراحت از چیزی

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take easy: مدارا کردن سخت نگرفتن خودداری از خ ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tiramisu: تیرامیسو [دسر ایتالیایی]

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

indented audience: مخاطبین مورد نظر و هدف

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in the latter case: در مورد دوم

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lay one's hands on: پیدا کردن یا به دست آوردن چیزی به ت ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

odyssey: سفر طولانی ( و پر حادثه )

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hitman: آدم کش حرفه ای

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have one's back to the wall: در یک موقعیت بدی بودن که راحل آسانی ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

proposal: خواستگاری

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mantlet: حفاظ، جان پناه، رداء یا عبای کوتاه، ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mantelet: ترس ( نوعی جنگ افزار ) A mantlet ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rizzed up: to attract someone's attention and ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rizz up: to attract someone's attention and ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

diy: صطلاح DIY به معنای "خودت انجام بده" ...

٨ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

beach towel: زیر انداز ساحلی

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hang up: دغدغه ( احساسی و. . . ) �اختلال، مش ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

far too much: خیلی زیاد

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

like a bear with a sore head: به شدت عصبانی و بداخلاق مثل سگ عصب ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gore tex: برند تولید پارچه و لباس

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get a word in edgewise: یک کلمه حرف زدن چیزی گفتن مجال صحب ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

twist the knife: عمدا فردی ناراحت را ناراحت تر کردن ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

paper jam: گیرکردگی کاغذ [گیرکردن کاغذ در چاپگ ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

curiously: به طرز عجیب وغریبی به طرز عجیب به ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

explore every avenue: ● بررسی یا پیگیری هر وسیله ممکن برا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bark is worse than bite: هارت و پورت داره ولی اهل عمل نیست ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

accept the consequences of: عواقب چیزی را پذیرفتن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

damp: مرطوب به صورت ناخوشایند برعکس moist

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gravity dams: سدهای ثقلی سدی است که از بنایی بتنی ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gravity dam: سدهای ثقلی سدی است که از بنایی بتنی ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be sentenced: کسی را به چیزی محکوم کردن

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

employee id badge: کارت شناسایی کارمندی

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

permanent resident card: کارت اقامت دائم

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

proof of residence: تاییدیه آدرس به سندی اشاره دارد که ...

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make the laws: قوانین را وضع کردن

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

explains the laws: قوانین را تفسیر کردن

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

supreme court building: ساختمان دادگاه عالی

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

supreme court justice: قاضی دیوان عالی

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

student id card: کارت دانشجویی

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have an operation: عمل جراحی کردن

٩ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

irrigation system: سیستم آبیاری

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

green: دوستدار محیط زیست هر کاری یا هر چی ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

no spring chicken: شخصی که دیگر جوان نیست کسی که سن و ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

cutback: تعدیل ( نیرو، بودجه و. . . ) کاهش، ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

holdup: وقفه، توقیف، سرقت مسلحانه، گیر، گیر ...

٩ ماه پیش

انتخاب عکس پروفایل

-

همه

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

nicotine patch: چسب ترک سیگار

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

turn to: پناه بردن کمک خواستن کشیده شدن ( ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pull up: Pull up توقف کردن برای مدت کوتاهی ( ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

curiously enough: برای نشان دادن چیزی است عجیب شگفت ا ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

make cutbacks: کاهش دادن کم کردن تقلیل دادن کم ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get your ass over here: تن لشت را بیاور اینجا!

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

march: لشکر کشی کردن

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get there: به هدف رسیدن

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

surefire way to do something: راهی که قطعا پیامد و نتیجه حتمی و ق ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

no fucks given: هیچ اهمیتی نداره

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

light a fire: روشن کردن اتش برای یک هدفی

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fly in the ointment: ایراد اشکال یک چیز یا شخصی که موق ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

straightforward: روراست بی پرده رک وراست

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

summon up: باعث به یاد آوردن یا فکر کردن یا تص ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

do somebody a favor: به کسی لطف کردن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stacks of: یک عالمه خیلی زیاد

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

forewarned is forearmed: داشتن اطلاعات قبلی از چیزی که اتفاق ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hitch: بالا بردن بالا زدن ( لباس ) رایگان ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

leave someone to the tender mercies of someone: سپردن کسی یا چیزی جهت مراقبت یا رسی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dtf: down to fuck اینکه شخصی مایل است در ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gaze at something: خیره شدن به چیزی به دلیل علاقه به آ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

throat lozenge: قرص مکیدنی برای رفع گلودرد

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bide time: منتظر ماندن ( برای مدت طولانی ) در ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

moist: مرطوب به صورت خوشایند و مفید برعکس ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

a beauty: نمونه خوب و واضح از یک چیزی

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

crush into: فشردن، چپاندن

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the end of an era: پایان یک دوره پابان یک عصر

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

catchup: اطلاعات تازه به دست آوردن ( از اتف ...

١٠ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wander about: سرگردان بودن سردرگم بودن پرسه زدن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make the point: بیان یا نشان دادن چیزی با اهمیت خاص

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

faceplate: فیس پلیت به صفحه ی پریز توکار شبکه ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

that's about it: همین ! دیگر حرفی ندارم ! درست است !

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

under the microscope: با دقت دیدین و بررسی کردن ( عامیا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vp: معاون رییس معاون رییس جمهور

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

temporary basis: به صورت موقت

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

please find enclosed: لطفا توجه کنید به چیز قرارداده شده ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

patronize: تحقیر کردن احمق فرض کردن خوار کرد ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shed crocodile tears: اشک تمساح ریختن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the best laid plan: ضرب المثل: حتی دقیق ترین و بهترین ط ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the best laid schemes: ضرب المثل: حتی دقیق ترین و بهترین ط ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

best laid schemes: ضرب المثل: حتی دقیق ترین و بهترین ط ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

draw the line at something: محدوده تعیین کردن حد مشخص کردن دو ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

son and heir: پسر نوزاد بچه

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

apply for asylum: درخواست پناهندگی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give it your all: با جان و دل تلاش کردن تمام تلاش خو ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

give it your all: با جان و دل تلاش کردن تمام تلاش خو ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in top form: در شرایط فیزیکی بسیار خوب در فرم ب ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

on top form: در شرایط فیزیکی بسیار خوب در فرم ب ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

health's sake: جهت سلامتی فیزیکی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

couch turkey: روانپزشک

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

head shrinker: روانپزشک

١١ ماه پیش

مدال‌های Mr.Fox