پیشنهادهای میثم نبی پور (٧٥٧)
noun phrase رسمی: فردی بدون عیوب اخلاقی a person who has no moral faults someone who is perfect or is extremely brave, good etc – often used humorou ...
دراومدن/آزاد شدن از زندادن یا یک موقعیت خطرناک to get free from a dangerous or confining situation Getting out of prison
مراجعه شود به: on its merits
همچنین judge/consider etc something on its ( own ) merits on its ( own ) merits بدون در نظر گرفتن دیگر جوانب با درنظر گرفتن موارد مستقیم، مشهود و مل ...
همچنین judge/consider etc something on its ( own ) merits on its ( own ) merits بدون در نظر گرفتن دیگر جوانب با درنظر گرفتن موارد مستقیم، مشهود و م ...
همچنین judge/consider etc something on its ( own ) merits on its ( own ) merits بدون در نظر گرفتن دیگر جوانب با درنظر گرفتن موارد مستقیم، مشهود و م ...
انگلیسی بریتانیایی: /əsˈtɑːnə/ انگلیسی آمریکایی /�sˈtɑːnə/
معادل انگلیسی آمریکایی American English: to make a profit
informal rustle something up ( for somebody ) ( بدون تدارک از قبل ) آماده کردن فوری خوراک و یا غذا با چیزهایی که دم دست هست یک جورایی شبیه "حاضری" ...
British English همچنین lodge a complaint/protest/appeal etc به صورت رسمی و قانونی شکایت/اعتراض/درخواست کردن to make a formal or official complaint, p ...
British English همچنین lodge a complaint/protest/appeal etc به صورت رسمی و قانونی شکایت/اعتراض/درخواست کردن to make a formal or official complaint, p ...
همچنین: make ( somebody ) an offer ( for/on something ) پیشنهاد قیمت دادن برای چیزی ( مخصوصا خرید خانه ) offer a particular amount of money for som ...
همچنین make the acquaintance of somebody رسمی to meet somebody for the first time When you make someone's acquaintance, you meet them for the first ...
به make someone's acquaintance مراجعه شود
idiom موفق به فرار شدن to succeed in escaping مثال: He made his escape before dawn ترجمه اینجانب: موفق شد که قبل از طلوع آفتاب فرار کند ( خیلی خودمون ...
معادل های انگلیسی: make a proposal make an offer
فائق آمدن بر مشکلات/احساسات غلبه کردن بر مشکلات/احساسات to successfully control a feeling or problem that prevents you from achieving something to s ...
به باد ناسزا گرفتن to strongly criticize something or someone ( formal ) to criticize somebody/something strongly
ظاهرنما، زرق و برق دار، پر جلوه excessively showy something that is ostentatious looks very expensive and is designed to make people think that its ...
از نظر اینجانب به معنی امور/اقدامات جنایی It's a program that enforces the nation's laws by investigating cases, collecting evidence, conducting for ...
به ثبات رسیدن a period during which there are no large changes To reach a point where gradual progress is no longer possible and stagnation is likely
دوست گرامی جناب "بهمن" با درورد خدمت شما. تلفظ این واژه به انگلیسی"سایکالوُجی" می باشد: /saɪˈkɒlədʒi/ /saɪˈkɑːlədʒi/ که از گذشته به اشتباه "پسیکولو ...
با درورد. تلفظ این واژه به انگلیسی"سایکالوُجی" می باشد: /saɪˈkɒlədʒi/ /saɪˈkɑːlədʒi/ که از گذشته به اشتباه "پسیکولوژی" هم نوشته و تلفظ شده ( غلط مصط ...
( UK gynaecologist ) متخصص زنان و زایمان a doctor who studies and treats the medical conditions and diseases of women, especially those connected wi ...
( North American English gynecologist ) متخصص زنان و زایمان a doctor who studies and treats the medical conditions and diseases of women, especially ...
همچنین poof [British, informal, taboo, offensive] Poofter is an insulting word for a gay man a very offensive word for a homosexual man an extremely ...
a fair shake get/give somebody a fair shake give somebody/get ) a fair go ) خودمانی/غیر رسمی: با کسی عادلانه رفتار کردن رفتار منصفانه کردن to get o ...
قرص/کپسول انرژی زا
1. ( بریتانیا ) مسئول پارلمان اسکاتلند و یا مجلس ولز 2. ( ایلالت متحده ) مسئول حوزه رای گیری 3. ( ایلالت متحده ) ریاست یکی از دو مجلس
play havoc with sth/wreak havoc on sth باعث هرج و مرج شدن و یا مشکلاتی را به وجود آوردن خرابی به بار آوردن To play havoc is to cause chaos or destru ...
بنا به درخواست تجدید نظر بر اساس درخواست تجدید نظر
گفته می شود که . . . ادعا می شود که . . . بنا به گفته ی . . .
تاحدودی بر اساس . . . to develop ( something, such as a play or novel ) from something else ( such as a story or a person's life ) in a way that man ...
کاملا واضح، باوقاحت اشکار ( در مواردی به کار می رود که گمان می شود چیزهایی بد و ناخوشایند می باشد ) مثال: It was blatantly obvious that she was tell ...
مدرک قاطع/غیر قابل انکار
. . . قتل غیرعمد به سبب غفلت
حکم حبس تعزیری Custodial sentences are reserved for the most serious offences and are imposed when the offence committed is “so serious that neither ...
محکوم به انجام خدمات اجتماعی رایگان نوعی از محکومیت که فرد مجرم باید به عنوان مجازات و به صورت مجانی، نوعی خدمت اجتماعی را انجام دهد. این محکومیت مم ...
همچنین hit the rocks To encounter an especially difficult, troubled, or low point, as in a relationship or some pursuit We'd been great friends for n ...
عبارت صحیح تر این می باشد: jump/leap to the conclusion that همچنین jump/leap to conclusions نیز استفاده می شود زود قضاوت کردن پیش داوری کردن
عصبانی، خشمگین هم معنی: furious angry mad ( informal ) raging boiling fuming infuriated incensed enraged maddened pissed off ( taboo, slang ...
با خطر مواجه شدن همچنین: run into difficulties/problems/trouble/debt به مشکل برخوردن دچار مشکل/گرفتاری/دردسر شدن دچار قرض و بدهی شدن، قرض و بدهی بالا ...
همچنین: run into difficulties/problems/trouble/debt/danger به مشکل برخوردن دچار مشکل/گرفتاری شدن
موضوع های مهم و جدی
موضوع های مهم و جدی
weighty tome کتاب سنگین از نظر موضوع و محتوا کتاب با بار محتوایی سنگین
رهبری یک پژوهش/طرح تیمی را بر عهده داشتن
informal پول دادن خرج را دادن هزینه را دادن to be responsible for paying the cost of something to pay for something, especially something expensive ...
face ( up the ) facts to admit that something is true If you face the truth or face the facts, you accept that something is true To accept or confr ...
to exhibit a rash/spots در آوردن جوش جوش زدن/درآوردن بیرون ریختن دانه از بدن ( معمولا در اثر بیماری یا حساسیت )