پیشنهاد‌های میثم نبی پور (٧٥٧)

بازدید
١,٢٣٣
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پشت سر گذاشتن یک اتفاق مهم در زندگی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

به شرط موفقیت آمیز بودن نتایج

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

در انتهای در پایان the end or final part of something the end of a meeting, a speech, a performance, etc the last part of something

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

ساخت/تولید و یا فروش غیرقانونی made or sold illegally

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فرشته ی شانش و اقبال به کسی روی کردن/آوردن شانش و اقبال در خانه کسی را زدن روی کردن اقبال به کسی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

موجی از حجمی از

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ماشین ضدگلوله

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زورمند، قوی، نیرومند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

خرده اطلاعات اندک اطلاعات اطلاعات اندک ( اما به درد بخور و جالب ) خبر جزیی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سطل زباله/آشغال

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

از روی خوش شانسی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

گفتگوی تلویزیونی با چهره های مشهور و معروف

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خشمگین/عصبانی کردن mainly US informal to make someone angry – often used humorously to become or to cause someone to become annoyed or angry

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خشمگین/عصبانی کردن mainly US informal to make someone angry – often used humorously to become or to cause someone to become annoyed or angry

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

شخص: غیر قابل تحمل غیر منطقی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

حل کردن یک پرونده یا یک راز یا معما پی بردن به چیزی to solve a criminal case to solve a mystery or figure something out

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

توجه: extinction صحیح می باشد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قابل قبول نبودن to be not acceptable

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فارسی را پاس بداریم: دوم اینکه دومین مورد ( اینکه ) در مورد دوم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

کوفتی، لعنتی توجه:اصطلاح عامیانه، محاوره ای، ناخوشایند - در استفاده از این واژه دقت نمایید مثال: Get your bleeding hands off my car ترجمه اینجانب: د ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

می خواستم . . . قصد داشتم . . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اجازه صحبت کردن دادن به کسی در یک مکان عمومی یا در یک جمع مجال صحبت کردن دادن به کسی در یک مکان عمومی یا در یک جمع فرصت صحبت کردن دادن به کسی در یک م ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

فارسی را پاس بداریم: سوم اینکه سومین مورد ( اینکه ) در مورد سوم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مطبوعات/روزنامه دست اول یا تازه چاپ شده hot off the press brand new newspaper newly printed or published

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

در تیتر روزنامه یا اخبار: اعلان جنگ

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حرکتی از روی استیصال اقدامی از روی ناامیدی تعریف کیمبریج: the feeling that you have when you are in such a bad situation that you are willing to tak ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

خانوم شیدا و آقای Ali t، واژه صحیح obliterate می باشد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

رسم و رسوم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بیکرانی فضا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

وصیت نامه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

به نتیجه نرسیدن به هیچ جایی نرسیدن موفقیت آمیز نبودن نقش بر آب شدن All our efforts have come to naught ترجمه اینجانب: تمام تلاش هایمان نقش بر آب شد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تا سرحد چیزی The team performed to the limit of its capabilities ترجمه اینجانب: گروه سر حد توانش را به اجرا گذاشت ( تا سرحد توانش بازی کرد )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

برخلاف against or despite the wishes, rules, or laws of ( someone or something ) The group is acting in defiance of a government order ترجمه اینجان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

محاکمه نظامی شدن ( در دادگاه نظامی محاکمه شدن ) If a member of the armed forces is court martialled, he or she is tried in a military court

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بیدار بودن ( زود هنگام ) To be awake

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سیاره/دنیای مادری ( معمولا در داستان ها و یا فیلم های علمی - تخیلی ) homeworld ( plural homeworlds ) ( science fiction ) The world on which a person ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

( به صورت خودمانی ) یه جورایی مثال: In a way it was one of our biggest mistakes ترجمه اینجانب: یه جورایی از بزرگترین اشتباهاتمون بود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

توجه: به جای واژه snow pea، در انگلیسی بریتانیایی از واژه mangetout استفاده می شود.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در انگلیسی بریتانیایی: لوبیا سبز معادل آمریکایی این واژه: snow pea a long flat green vegetable whose outer part is eaten as well as the seeds the sw ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در انگلیسی بریتانیایی: نخود، نخود فرنگی، نخود سبز در انگلیسی آمریکایی: pea گفته می شود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

a US name for seaplane a seaplane supported on the water by one or more floats هواپیمای آب نشین

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

idiom peculiar ( to somebody/something ) مختص فردی یا کسی یا چیزی هم معنی: unique to, characteristic of, typical of, representative of معانی: of, re ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

شماره تلفنی که اگر به آن تماس گرفته شود، برای شخص تماس گیرنده هزینه ای نخواهد داشت if you telephone a particular number toll - free, you do not have ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

شماره تلفنی که اگر به آن تماس گرفته شود، برای شخص تماس گیرنده هزینه ای نخواهد داشت if you telephone a particular number toll - free, you do not have ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

خلاصه مطلب قبل: waistcoat ( BrE ) :جلیقه vest ( AmE ) undershirt ( AmE ) :زیرپیراهنی رکابی vest ( BrE )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

هم به معنی" جلیقه" و هم به معنی "زیرپیراهنی رکابی" نکته: معادل انگلیسی بریتانیاییِ این واژه، waistcoat و به معنی "جلیقه" می باشد و خود این واژه در ان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اگر برای آقایان مد نظر باشد: undershorts/underpants به معنی شورت ( مردانه ) که همچنین و short به معنی شلوارک ( مردانه ) نکته: undershorts ( North ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

همچنین به صورت someone will be right with you​/​right there/right up استفاده می شودکه به معنی الان/سریع/ فورا یکی میاد ( برای انجام کاری ) used for ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

لحظه مساعد/مناسب زمان مناسب

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

احساس راحتی و آرامش کردن ( در یک موقعیت یا مکان ) When you are at home in a place or situation, you are comfortable and relaxed there If you feel a ...