پیشنهاد‌های میثم نبی پور (٧٥٧)

بازدید
١,٢٣٧
تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٨

بر اساس فرهنگ هزاره: ( قانون ) فاقد قدرت اجرایی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

بر اساس فرهنگ هزاره: زندگی شلوغ، زندگی پر سر و صدا، زندگی خبرساز

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

زودرنج

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

Break Left or Right Means "turn" left or right Applies to aircraft in flight, usually on the drop run, and when given as a command to the pilot, im ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٥

تازه تاسیس نوظهور نوپا

پیشنهاد
٠

دقیق تر نگاه کن نقشه ظاهر خواهد شد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

صحیح و سالم

پیشنهاد
٠

آدم ترسو باید از شرافتش دست بکشد.

پیشنهاد
٠

اما تغییر به این معنی نیست که ما از اصول اخلاقی خودمان دست بکشیم

پیشنهاد
٠

یادت هست که گفتی هیچوقت دوستانت را ترک نخواهی کرد؟

پیشنهاد
٠

میخواهی پادشاهت را در زمان احتیاجش ترک کنی؟

پیشنهاد
١

هیچوقت ترکت نمی کنم

پیشنهاد
٠

نمی توانم بروم. نمی توانم از این رفقا دست بکشم.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

می توانی کشتی را ترک کنی.

پیشنهاد
١

قصدم ناراحت کردنت نیست.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

بی اثر کردن with an absorbing agent that denatures the poison ترجمه ی اینجانب: . . . با یک عامل جاذب که سم را بی اثر می کند.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

چشم پوشی کردن In your abundant compassion, blot out my offense ترجمه اینجانب: با مهربانی فراوانت از گناه من چشم پوشی کن.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

سوالی: اینطور نیست؟یا به معنی "نه؟" That's your verdict, is it? ترجمه اینجانب: این قضاوت تو هست، اینطور نیست؟ این قضاوت تو هست، نه؟

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

جشنواره برداشت محصول

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

بر اساس فرهنگ هزاره: دیوانه ی زنجیری

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

محتویات Can I combine these ingredients in the same exact quantity آیا می توانم این محتویات را به همان میزان دقیق ترکیب کنم؟

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

جماعت مردم spent half his life on the run avoiding folks like you. . . . . . نیمی از زندگی اش از دست شما جماعت ( پلیس جماعت ) فرار کرده. ترجمه خود ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

I'm here in a strictly journalistic capacity ترجمه ی اینجانب: من منحصرا در مقام روزنامه نگاری در اینجا حضور دارم.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

با حداکثر ظرفیت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

بر اساس فرهنگ هزاره: اعتبار قابلیت اعتماد قابلیت اعتماد

پیشنهاد
٣

exceed ( someone’s ) expectations فراتر از پیش بینی ها/انتظارت و . . . عمل کردن/ظاهر شدن to be much bigger or better than expected

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

slender reed idiomatic: A person, fact, or resource on which one can rely only to a limited extent چیزی به حساب نیامدن. مثال: Oh no, you're a slen ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

دامنه ی لغات دامنه ی واژگان در زبانشناسی: lexicon

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

درویشی در حال سماع یک درویش در حال رقص سماع با حالتی محبت آمیز: شخص پر انرژی و خیلی سرحال A term of endearment for an energetic, bouncy person

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

مشابه

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

And rumors persist that Monarch may be hiding ترجمه اینجانب: و شایعه شده بود که ممکن است حاکم پنهان شده باشد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

کشتی فضایی سفینه ی فضایی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١١

گاهی ممکن است معنی "خوشم اومد" یا "حال کردم" را بدهد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

این هم از این

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

اتفاق جدیدی نیفتاده؟ خبر تازه ای نیست؟

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

مدرک مستدل

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

بر اساس فرهنگ هزاره: هیچ مدرکی، کوچکترین دلیلی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

تنها به دوش کشیدن فقط به دوش خودت تنها خودت به دوش بکش مثال: But my burden is of the bear - it - alone variety ترجمه اینجانب: اما مسئولیت من از نوع ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

چیزی شده؟ طوری شده؟ ?Is something wrong ?what happened ?Is something the matter

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٢

denounce to بر اساس دیکشنری هزاره: معرفی کردن، لو دادن مثال: If you denounce me to the police ترجمه اینجانب: اگر مرا به پلیس معرف کنی/لو بدهی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

عارضه نارسایی heart defect = عارضه/نارسایی قلبی مثال: Because our first child, Caleb, had a heart defect ترجمه اینجانب: چون فرزند اول ما کالب عارض ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

از بحث دور شدن یا پرت شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٣

گاهی به معنی "تشکیل دادن" به مثال زیر توجه کنید: We're gonna have to assemble a rescue team ترجمه اینجانب: ما باید یک گروه نجات تشکیل بدهیم.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

در حال پس روی The vast majority of glaciers in the world are retreating ترجمه اینجانب: اکثر قریب به اتفاق یخچال های طبیعی در جهان در حال پس روی هست ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

off campus: outside or away from a campus I expect you off campus by tomorrow ترجمه های اینجانب: انتظار دارم که تا فردا از خوابگاه/دانشگاه بروی. ان ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

غافل شدن

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

حراست Does campus security know you're here? ترجمه اینجانب: آیا حراست ( مدرسه، دانشکده، دانشگاه ) می داند که تو اینجایی؟

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

to smell odd/unusual/strange بوی عجیب یا غیرعادی داشتن مثال: It smells funny in here = Something smells strange or bad

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

تنگراه یا گلوگاه استراتژیک وبستر: a strategic narrow route providing passage through or to another region

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

ویکی پدیا: به معنی"ستاره فشان" یا "انفجار ستاره ای"