پیشنهاد‌های میثم نبی پور (٧٥٧)

بازدید
١,٢٣٣
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رجوع شود به draw criticism

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

رجوع شود به draw criticism

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

برانگیختن انتقاد موجب انتقاد شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تبلی/آگهی تلویزیونی Television advertisement an advertisement on television

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

این واژ ه در معنی "برگزاری/برپا کردن/ترتیب دادن یک رویداد"، با واژه های زیر استفاده می شود stage a strike/protest/rally/stoppage/demonstration/sit - ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

واژه "بست نشینی خیابانی" مهجور و دورافتاده است. معادل و واژه ی که امروز استفاده می شود "تحصن" می باشد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

It's time you ( did something ) ( دیگه ) وقتش شده/رسیده You say "It's time you ___" when you're telling someone to do something that you think they ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

از روی وسوسه/هوس عمل کردن وسوسه شدن و عملی را انجام دادن وسوسه شدن و عملی کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

از روی غریزه عمل کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

وزیر دادگستری

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خبر ( معمولا ناخوشایند، بد و ناراحت کننده ) را به کسی دادن توجه: با breaking news فرق دارد چهار معنی دارد ( theidioms. com ) که معمولا در دو حالت بی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

معنی دقیق: سرقت از منزل ( و یا ساختمان تجاری ) SYNONYM: housebreaking

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سرقت از منزل burglary

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

واژه مودبانه به معنی "از دنیا رفتن" بجای استفاده از واژه "مردن die" pass on حُسن تعبیر و یا نیک واژه ای است بجای استفاده از واژه "مردن die" euphemis ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

ادعا/اظهار/ابراز بی اطلاعی یا بی خبری کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

protest/maintain your innocence اصرار بر بی گناهی داشتن ( بارها و بارها ) تاکید بر بی گناهی کردن ( به صورت مکرر ) say repeatedly that you are not ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

انتقال دانش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

به صورت رسمی مرگ کسی را اعلام کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

phrase: همچنین get across ( to somebody ) | get something across ( to somebody ) یه جورایی "شیرفهم کردن" موفق به فهماندن و یا انتقال یک مطلب/ایده/پ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

collocation شرح دادن If you give an account of something that has happened, you describe it گزارش/شرح دادن ( کتبی و یا شفاهی ) a written or spoken ...

پیشنهاد
٠

کودکان کمتربرخوردار کودکان محروم

پیشنهاد
٠

همچنین tell your fortune طالع کسی را دیدن فال کسی را گرفتن to tell someone what will happen to them in the future by looking at their hands, using ca ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مراجعه شود به tell someones’s fortune

پیشنهاد
٠

مراجعه شود به tell someones’s fortune

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مراجعه شود به tell someones’s fortune

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

چرت و پرت گفتن بی معنی/منطق حرف زدن حرف های نامشخص زدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

همون "مِن مِن کردن" هست در زبان عامیانه

پیشنهاد
١

همچنین hear ( something ) through/on the grapevine دهن به دهن شدن یک خبر The grapevine has it that . . . گفته ها/شنیده ها از این حکایت دارند که . . ...

پیشنهاد
٠

همچنین hear ( something ) through/on the grapevine دهن به دهن شدن یک خبر The grapevine has it that . . . گفته ها/شنیده ها از این حکایت دارند که . . ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

همچنین hear ( something ) through/on the grapevine دهن به دهن شدن یک خبر The grapevine has it that . . . گفته ها/شنیده ها از این حکایت دارند که . . ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

The grapevine has it that . . . گفته ها/شنیده ها از این حکایت دارند که . . . اینطور شایعه شده که . . . داره دهن به دهن میشه که . . . همچنین hear ...

پیشنهاد
٠

گفته ها/شنیده ها از این حکایت دارند که . . . اینطور شایعه شده که . . . داره دهن به دهن میشه که . . .

پیشنهاد
٠

همچنین hurl abuse/insults/accusations etc ( at somebody ) کسی را با پرخاش و عصبانیت ( مورد ) آماج اتهام قرار دادن کسی را با داد و بیداد مورد اتهام ق ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

همچنین hurl abuse/insults/accusations etc ( at somebody ) کسی را با پرخاش و عصبانیت ( مورد ) آماج توهین و فحاشی قرار دادن کسی را با داد و بیداد مورد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

قبایل کوچ نشین/بادیه نشین/کوچ گرد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

بادیه نشینان قبایل کوچ نشین قبایل کوچ گرد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

همچنین damnit و dammit not polite, very informal old - fashioned dammit

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

old - fashioned not polite, very informal همچنین damnit و damn it "a way of spelling "damn it

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به I can tell you مراجعه شود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به i can tell you مراجعه شود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

همون" ببین" خودمون هست. ( ببین: میخوام بهت بگم ) I tell you, this burger might be the best I've ever had ترجمه اینجانب: ببین، شاید این بهترین همبرگر ...

پیشنهاد
٠

به to be in the interests of someone مراجعه شود

پیشنهاد
٠

به نفع کسی بودن British English to be to the advantage of somebody This compromise would be in the interests of the fishing industry ترجمه اینجانب: ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تمایلی ندارم

پیشنهاد
٠

اهل ازدواج نبودن ( شخص ) که قصد ازدواج نداشتن ازدواجی نبودن ( فلانی ازدواجی نیست، دوست نداره ازدواج کنه ) not the type of person who wants to get ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اهل ازدواج نبودن ( شخص ) که قصد ازدواج نداشتن ازدواجی نبودن ( فلانی ازدواجی نیست، دوست نداره ازدواج کنه ) not the type of person who wants to get ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اهل ازدواج ازدواجی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

سواستفاده ی پلیس از قدرت و اختیاراتش In most cases, the police do what they have been hired to do – to protect and serve the public. But sometimes p ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

همچنین a nomadic life زندگی آواره، زندگی خانه بدوشی، زندگی بی سر و سامان هم معنی: nomadic lifestyle, nomadic way of life, itinerant lifestyle

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

همچنین a nomadic existence زندگی آواره، زندگی خانه بدوشی، زندگی بی سر و سامان هم معنی: nomadic lifestyle, nomadic way of life, itinerant lifestyle