مهدی صباغ - جزئیات مدال‌ها

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

امروزه در انگلیسی روزمره، وقتی برا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

as a whole: به طور کلی در مجموع مجموعا

١ سال پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

۱-تیراندازی دقیق و با دقت بالا ۲- ...

١ سال پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

اینجوری بودند اینگونه بودند اینط ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

itchy feet: Phrase : اشتیاق و علاقه زیاد داشتن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

subconscious: غیر ارادی ناخودآگاه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on point: Slang : عالی Awesome Perfect

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

Read در اینجا مصدر ه ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

۱- stuck شکل گذشته ی ف ...

١ سال پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

Collect call یعنی شخص دریافت کننده ...

١ سال پیش

هر ٢٠ پاسخ صحیح

-

بپرس

١ سال پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

Dose جمله رو سوالی کرده Do ...

١ سال پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

امروز با مشتری هام تماس میگیرم ، د ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hustle bustle: Noun - uncountable : شلوغی و سر و ص ...

١ سال پیش

پاسخ با حداقل ٥ رای

-

بپرس

-

پر رنگ پر رنگ تر تیره تر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

baby formula: Noun - countable : شیرخشک پودر شیر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

live with yourself: Phrase - usually in negatives or qu ...

١ سال پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

پول خُرد = پول کوچک (واحد پول ثانو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

routed traffic: ترافیک هدایت شده ترافیکی که به وسیل ...

١ سال پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

Hit the issue = با مساله یا مشکلی ...

١ سال پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

همانطور که در تصویر زیر از د ...

١ سال پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

Hardly یک قید یا adverb هستش ...

١ سال پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

In the sun = در فضای باز بود ...

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

بالاخره اونو عالی انجام دادمش.ممنو ...

١ سال پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

برای اینکه داره درباره لباس های&n ...

١ سال پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

Employ = به صورت کلی برای استخدام ...

١ سال پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

منو داره دیوونه میکنه بدجور روی م ...

١ سال پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

بخشی از چیزی بودن که برای تکمیل کر ...

١ سال پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

Am going to = قراره که

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

شکل صحیح این کلمه فکر میکنم باید ب ...

١ سال پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

Date from = چیزی که در گذشته به وج ...

١ سال پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

Snow ball = گلوله برفی

١ سال پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

بسته به متن میتونه یکی از مع ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

world famous: شهرت جهانی شناخته شده در کل جهان شن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

go to: Go - to ( adjective - informal - n ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go for it: Phrase - informal : انجام دادن کاری ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

big up: Big up to someone : دمش گرم آفرین ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

yowza: Informal - USA : Yowzers Yowzer صوت ...

١ سال پیش

پاسخ با حداقل ٥ رای

-

بپرس

-

If i were you....

١ سال پیش

پاسخ به پرسش بدون پاسخی که حداقل ٣٠ روز گذشته ثبت شده

-

بپرس

-

شِمر نماد پلیدی و سنگدلی و بیرحمی ...

١ سال پیش

ثبت ١٠ دیدگاه

-

بپرس

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

TA: Exclamation - informal British : م ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

significantly: مشخصا به طور مشخص

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

goose bumps: noun - plural : ( British English ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

clog: Noun - countable - usually plural : ...

١ سال پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

اگر منظور شما از راپید ، قلم راپی ...

١ سال پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

Work for a bank = یعنی من کارمن ...

١ سال پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

هش دار می تواند حالت فعلی داشت ...

١ سال پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

الکترون = بار منفی پروتون = بار م ...

١ سال پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

یعنی : نمیتونم جلوی خنده ام ...

١ سال پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

با سلام.هر دو عبارت informal ...

١ سال پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

با سلام. Drive some one up the wa ...

١ سال پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

با سلام.جمله اول فکر میکنم کاربردی ...

١ سال پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

یعنی به پشتوانه تو اینجا مان ...

١ سال پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

موفق شدن راحت بودن و شدن to star ...

١ سال پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

با سلام به معنی: وقتِ گُلِ نِی ...

١ سال پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

با سلام. یعنی: خدانگهدار و ...

١ سال پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

کمبریج : An ( animal) ...

١ سال پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

لقمه ی بزرگتر از دهان خود برداشتن ...

١ سال پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

Disable Disadvantage ...

١ سال پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

با سلام In my view In my b ...

١ سال پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

با سلام.‌این فعل دو معنی دارد: به ...

١ سال پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

با سلام . Mildly = تقریبا، ...

١ سال پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

با سلام. این عبارت را میتوا ...

١ سال پیش

پاسخ صحیح

-

بپرس

-

با سلام . آکسفورد عبارت desp ...

١ سال پیش

هر ٢٠ پاسخ صحیح

-

بپرس

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

eradication: Noun - uncountable : ریشه کَنی قلع ...

١ سال پیش

پاسخ با حداقل ٥ رای

-

بپرس

-

با سلام.یعنی : فلانی مثل طبل توخا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wash away: Phrasal verb : از شر افکار، احساسات ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

butt dial: Informal - USA : Verb - noun تماس ت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sealed: Adjective : دَرزبندی شدی دَرزگیری ش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get a kick out of something: phrase : get a kick out of ( someon ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

it's your call: تصمیم با خودته It's up to you

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

out of spite: از سَرِ لَج از روی لجبازی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

enhanced: Adjective : بهبود یافته ارتقاء یافت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

see something coming: پیش بینی کردن حدس زدن فکرش را کردن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fade resistant: Fade - resistant Adjective : مقاو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

scratchproof: Adjective : ضد خش Scratch proof

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

therapies: Plural noun : اسمِ جمعِ therapy در ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

not once: Adverb : هرگز ( برای تاکید بر اینک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

not once: Adverb : هرگز ( برای تاکید بر اینک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i am a man of my word: من سر حرف خودم هستم.

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i am a man of my word: من سر حرف خودم هستم.

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a man of his word: کسی که روی حرف خودش می ایستد. آدم ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in a short time frame: خیلی سریع در زمانی اندک در بازه زما ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

clog: Noun - countable - usually plural : ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

islamist: Noun - countable : اسلام گرا معتقد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

islamistic: Noun - adjective : مسلمان اسلامی ( ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

given the fact that: بر اساس این واقعیت که . . . . . . ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

given the fact that: بر اساس این واقعیت که . . . . . . ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shelby tuble: با سلام. اصل این کلمه که در اینجا آ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

if the time comes: وقتش که برسه. . . . زمان مناسب که ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

back down: پا پس کشیدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have a situation: به مشکل برخوردن دچار دردسر شدن مشکل ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gain confidence: اعتماد به نفس پیدا کردن دارای اعتما ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

anti scratch: Anti - scratch : Adjective ضد خَش م ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mwah: Interjection - informal : موآ صدای ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mwah: Interjection - informal : موآ صدای ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

curvy road: جاده ی پر پیچ و خم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prepper: Noun - countable - North American : ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

immediate: Adjective : قریب الوقوع نزدیک به ع ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ear sticks: گوش پاک کن Cotton bud Cotton swabs

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

apologetic: Adjective : شرمسار خجل پشیمان Embar ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

autopsies: Noun - plural : اسم جمعِ autopsy ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cauldron: Noun - countable : قابلمه فلزی بزرگ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in light of the fact that: Phrase : زیرا Because

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

happy bunny: Noun - countable - informal British ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

given that: زیرا Because

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

under my nose: Phrase - informal : Under someone' ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nutmeg: Verb - transitive - BrE - informal ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tuck in: Phrasal verb - informal : با اشتیاق ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hitcher: Noun - countable : مسافر بین راهی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

milking machine: Noun - countable : ماشین شیردوشی ( ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put something into simple language: Phrase : چیزی را به زبان ساده تر بی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hit the pillow: Idiom : به رختخواب رفتن خوابیدن Go ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have a heart of gold: Phrase : سخاوتمند بودن بخشندگی داشت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

paper plane: Noun - countable : هواپیمای کاغذی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

break: خرد کردن پول ( تبدیل پول بزرگتر به ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pronto: Adverb - spoken informal : فوری سر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hold a grudge: Hold a grudge = کینه به دل گرفتن Ho ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cry your eyes out: Phrase - informal : به شدت گریه کرد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cry your eyes out: Phrase - informal : به شدت گریه کرد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cry your heart out: Phrase - informal : به شدت گریه کرد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be out of one: Idiom : از شخصی سَر بودن از سر کسی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pill popper: Noun - countable - informal : کسی ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get ahead of oneself: Phrase : کاری را بدون برنامه ریزی و ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

burn to the ground: Phrase : تخریب شدن یک بنا بر اثر آت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

curve: پیچ و تاب خوردن به عنوان مثال: The ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

drag on: به درازا کشیدن طولانی شدن به عنوان ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

drag on: به درازا کشیدن طولانی شدن به عنوان ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stand on someone: Stand on someone's shoulders : از ت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

go out on a high note: Idiom : ختم به خیر شدن کاری را به ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

from rags to riches: Idiom : از فرش به عرش رسیدن از فقر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pour money down the drain: Idiom : هدر دادن پول و ثروت پول را ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

he was like: Slang : او گفت ( بیشتر توسط جوانان ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fix someone a drink: Idiom : به کسی یک نوشیدنی دادن برای ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

like a pig in muck: Idiom - British - informal : خیلی خ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

take a high road: Idiom : رفتار مناسب داشتن ( وقتی دی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

happy as a lark: Adjective : خیلی خوشحال به عنوان م ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sidesaddle: Noun - countable : یک وَری نشستن ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

see if i care: Idiom - informal : ( در گفتگوهایی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

as hard as nails: Phrase : ( hard as nails ) خیلی س ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wrecking ball crane: Noun - countable : جرثقیل دارای گوی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

twist off: Phrasal verb : پیچاندن و برداشتن چی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

training wheel: Noun - countable - historical : چرخ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

training wheel: Noun - countable - historical : چرخ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

training wheels: noun - plural : چرخِ کمکی ( چرخ های ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sdf: Abbreviation : Sans domicile fixe ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

carbon sink: Noun : جاذبِ کربن جذب کننده کربن از ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

as hungry as a wolf: As hungry as horse As hungry as a ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

jump serve: Noun - countable : سرویس پرشی ( در ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

im done: من دیگه بُریدم کلافه شدم مخم داره س ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wallflower: Noun - informal : آدم خجالتی و کم ر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

false: Adjective : واهی بی اساس پوچ به ع ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

take a pop at: British - idiom - informal : انتقاد ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

issue a ticket: قبض صادر کردن برگ جریمه صادر کردن ج ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

crisp: Adjective : واضح شفاف تَر و تازه Cl ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the head honcho: Chiefly US - informal - noun : فردی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

at face value: بر اساس ظاهر ( و بدون تحقیق و بررسی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pull the plug: جلوی انجام کاری را گرفتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have you been here long: خیلی وقته رسیدی اینجا؟؟؟؟ مدت زیادی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the green eyed monster: Idiom : حسادت زیاد به شدت حسودی کرد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

give the green light: Idiom : اجازه دادن موافقت کردن چراغ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

be green around the gills: Idiom : احساس بیماری کردن بیمار به ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the rub of the green: Idiom : شانس خوب خوش شانسی بخت بلند ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shroom: noun - informal mainly US : قارچ ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

antenna: noun - countable : شاخک ( در حشرات ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

magazine rack: noun - countable - BrE : قفسه مجله ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

great grandfather: noun - countable : پدر بزرگِ پدر پ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

how much longer: تا کِی. . . . . چقدر دیگه. . . . ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

traffic regulations: قوانین راهنمایی و رانندگی آیین نامه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rollerblade: noun - countable : کفش اسکیت اسکیت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pub quiz: Noun - countable : بازهای سرگرم کنن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lyft: trademark : یک شرکت حمل و نقل خصوص ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cocktail sauce: mass noun - North American : سسِ غذ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shrimp cocktail: noun - North America : prawn cockta ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

shrimp cocktail: noun - North America : prawn cockta ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

padlock: noun - countable : قفلِ آویز قفلی ک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ice disk: Noun - countable : دایره یخی پدیده ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

may the force be with you: Phrase - informal : برایت آرزوی سعا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

may the force be with you: Phrase - informal : برایت آرزوی سعا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

it was inconsiderate of you: Phrase : It was inconsiderate of s ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ovipositor: noun - countable : اندام تخم گذاری ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

predatory marriage: Noun - countable : ازدواج غارتگرانه ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bad call: Phrase - informal : تصمیم خوبی نیست ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

open to: Be open to something : پذیرای چیزی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tear apart: Phrasal verb : ۱. کسی را به شدت نار ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

harp: Noun - countable : سازِ چنگ ( یکی ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

moving sale: noun - North American : فروش وسایل ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

samsonite: trademark : Samsonite International ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

check out: phrasal verb : 1 - اطمینان حاصل کرد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ncis: abbreviation : Naval Criminal Inves ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

better you than me: phrase - informal - British : خوشحا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

speedboat: noun - countable : قایق تندرو قایق ...

١ سال پیش

مدال‌های مهدی صباغ