مهدی صباغ - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spice up: مزه دار کردن چاشنی به غذا افزودن اد ...

٢ روز پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

mechanical pencil: Noun - countable : مداد نوکی مداد ا ...

٢ روز پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

jury service: noun - uncountable : مدت زمانی که ی ...

٦ روز پیش

انتخاب عکس پروفایل

-

همه

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gold digger: Noun - countable : سَر کیسه کُن تی ...

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

put in place: ( قانون، سیاست، ساختار اداری و . . ...

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drill: noun - uncountable : مانور نظامی رز ...

٢ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cross dress: Verb : Cross - dress پوشیدن لباس ج ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

upholstery: Noun - uncountable : ۱ - رویه مبل پ ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

background noise: Noun - countable - uncountable : صد ...

٣ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

wrapping paper: کاغذ کادو

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

costs: Noun - plural : هزینه خرجکرد بهای پ ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

big wheel: noun - countable - British English ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

relaxed: Adjective : آسوده خاطر خاطرجمع آرا ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pop into: به ذهن رسیدن چیزی

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in some way: Adverb : یه جورایی به نوعی Somehow

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in principle: در اصل

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

oblivious: Adjective : بی توجه بی اطلاع بی حوا ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

think outside the box: خلاقانه و با یک فکر جدید، اندیشیدن ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

real food: غذای طبیعی غذایی که ساخته دست بشر ن ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

measuring cup: Noun - countable - American English ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sledge: 1 - noun - countable - British Engl ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get hitched: Phrase - informal : To get married ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

open mike: Noun - countable : برنامه ی زنده یا ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

obliged: adjective - British English : 1 - س ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in pursuit of: idiom : به دنبالِ. . . . در طلبِ. ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gasbag: Noun - countable : پُر حرف ورّاج پ ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

spill the beans: Idiom : فاش کردن اسرار فاش کردن اطل ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

slingback: Noun - countable : کفش زنانه پشت با ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ethical: اخلاق مدار اخلاق گرا رفتارکننده بر ...

٢ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spill the beans: Idiom : فاش کردن اسرار فاش کردن اطل ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

add insult to injury: Idiom : شرایط را نسبت به قبل بدتر ک ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tarp: Noun - countable - uncountable - Am ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

jailed: Adjective : زندانی زندانی شده گرفتا ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

thicker: ضخیم تر - کلفت تر

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

look good: خوب به نظر رسیدن چهره و ظاهر مناسب ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

of course not: معلومه که نه

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stressed: adjective : 1 - نگران و خسته ( به ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

very much so: Idiom : ۱ - بلی ۲ - موافقم ۳ - used ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

landing: Noun - countable - uncountable : پا ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rise and shine: Phrase : wake up and get out of bed ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

beat a dead horse: Idiom : هدر دادن وقت برای انجام کار ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

span: Noun - countable : فاصله افقی بین ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pollen basket: noun - countable : corbicula سبد گر ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

corbicula: noun - countable : pollen basket سب ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

speed bump: سرعت گیر کاهنده ی سرعت

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

give the green light: Idiom : اجازه دادن موافقت کردن چراغ ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

box fresh: adjective - mainly UK : نو و تازه و ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

v necked: adjective : لباس یقه هفت نمونه : Sh ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

part with: Syn = throw away دل کندن از چیزی چ ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pick over: پاک کردن ، تمیز کردن ( مثل پاک کردن ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i for one: phrase - spoken : in person persona ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pass along: انتقال دادن اطلاعات

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

who asked you: Informal - impolite : کی از تو نظر ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

drag on: به درازا کشیدن طولانی شدن به عنوان ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

suffering: Noun - countable/uncountable : درد ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

basis: On a regular/ daily/ weekly etc bas ...

٤ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dreich: adjective - Scottish English : آب ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get late: دیر رسیدن به جایی دیر شدن

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

meticulously: Adverb : ریزبینانه با نگاه نافذ و د ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pug: Noun - countable : نژادی از سگ های ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pest: Noun - countable : جانور موذی ( مثل ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

confidential: Adjective : محرمانه سری خصوصی به ع ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fall backward: با پشت به زمین خوردن با پشت به زمین ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

clothes line: 1 - noun - countable - American Eng ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bust: دستِ کسی رو شدن مثال: You are buste ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sitter: Noun - countable : مُدِل ( کسی که د ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get worse: بدتر شدن شرایط وخیم شدن اوضاع عود ک ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ballpoint: noun - countable : ballpoint pen خ ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

have it your way: Idiom : Have it your own way هر کار ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

grow back: Phrasal verb : رشد کردن مجدد و رسید ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

machine washable: adjective : ( لباس/پارچه. . . . ) ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tirelessly: Adverb : بدون خستگی خستگی ناپذیرانه ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

moneymaking: Adjective : درآمدزا پول ساز سودآور ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

that's why: به همین دلیل است که . . . به همین ...

٦ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

free up: Phrasal verb : آزاد کردن وقت یک شخ ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tie the knot: Phrase - informal : To get married ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

doomed to failure: Phrase : محکوم به شکست

٦ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

thirtysomething: noun - countable - informal : آدم ب ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

plant life: پوشش گیاهی گیاهانی که در یک منطقه ب ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inundated: adjective : سیل زده غرق شده به زیرآ ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hypothesize: گمانه زنی کردن

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

elephant in the room: Phrase : the elephant in the living ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

typically: مشخصا به طور مشخص

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

windbag: Gasbag پُر حرف ورّاج پُرچانه کسی ک ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

memory foam: noun - uncountable : فوم هوشمند ما ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

babysitting: Noun - uncountable : پرستاری از کود ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take a raincheck: Idiom - informal - especially Ameri ...

٧ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

direct on line: Direct On - Line روش راه اندازی موت ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

baby: Noun - countable - informal : Thing ...

٧ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

leatherback: Leatherback turtle لاک پشتِ پشت چر ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hurricane: noun - countable : spitfire نوعی از ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

correlative conjunctions: پیوندهای همبسته حروف ربط دو کلمه ا ...

٧ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wiener: Noun - countable : ۱ - سوسیس وین ( ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

secrecy: Noun - uncountable : مخفی کاری پنها ...

٧ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

a dime a dozen: صد تا یک غاز چیز بی ارزش

٨ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

no doubt: Phrase : این عبارت برای نشان دادن م ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bug: Verb - transitive : ناراحت کردن دیگ ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

inconvenience: Verb: باعث دردسر دیگران شدن دیگران ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

heady: adjective : دارای بو یا مزه قوی و ش ...

٨ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

theme park: شهربازی موضوعی پارک موضوعی یعنی پار ...

٨ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

potluck party: مهمانی غذای مختصر مشترک ( مهمانی ای ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pull strings: idiom : پارتی بازی کردن از نفوذ خود ...

٨ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cross out: من کلمه ی Miss را خط زدم و نوشتم Ms ...

٩ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bummer: noun - singular - offensive : هر چی ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get shot: واکسینه شدن واکسن زدن

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cold spell: Noun - countable : موجِ سرما بازه ا ...

٩ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٩ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

micro business: noun - countable : کسب و کار خُرد ک ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

hard work pays off: Proverb : تلاش کردن به نتیجه خواهد ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

boat ride: Noun - countable : قایق سواری سفر د ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tiring: Adjective : خسته کننده خستگی آور ک ...

١٠ ماه پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١٠ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١٠ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

synthesizing mind: Noun - countable : ذهنِ ترکیب کننده ...

١٠ ماه پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١٠ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

take part in: شرکت کردن در یک کار، ورزش، رویداد ا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

backed: Suffix : این پسوند برای ساخت صفت به ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

pressed: adjective : لباس اتو شده ( لباس اتو ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

categorically: قاطعانه بدون شک و شبهه با اطمینان ک ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

climbing wall: دیوار صخره نوردی ( دیواری مصنوعی، ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

symposium: Noun - countable : همایش کنفرانس مق ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

all at sea: Idiom : سردرگم بودن گیج بودن به عن ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blatant lie: دروغ شاخدار دروغ بزرگ دروغ غیرقابل ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

record low: Noun - countable : کمترین مقدار یا ...

١٠ ماه پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

neurotic: او به خاطر تحت تعقیب بودن، تقریبا ت ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stall: Verb : معطل کردن وقت کشی کردن به ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chatterbox: Noun - countable - informal : شخص پ ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pamphlet: noun - countable : leaflet 1 - پمفل ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bogyman: لولو لولوخور خوره موجود خیالی ترسنا ...

١٠ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١٠ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

wrecking ball: Noun - countable : گوی تخریب ( گوی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

waste: پِرت دورریز باطله پسماند هدر رفته ب ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

opossum: Noun - countable : Possum ساریگ صار ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

out with the old in with the new: Idiom : فکرهای ( یا اشیای ) کهنه و ...

١١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

urban myth: Noun - countable : شایعه پیچیده شده ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

fixer upper: Fixer - upper Noun - countable من ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tender: adjective : ۱ - غذای کاملا پخته شده ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

scare away: کسی را ترساندن و باعث فرارِ او شدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lay off: Noun - countable : اخراج موقت کار ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

depletion: کاهش تحلیل رفتن کم شدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

you'd better: مخففِ you had better تو بهتره که . ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

attention to: قابلِ توجهِ . . . . شایانِ توجهِ . ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

doggie day care: noun - countable / uncountable - in ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gong: 1 - noun - countable : گانگ ( یک فل ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

paperback: 1 - noun - countable : کتابِ جلد مق ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

run for elections: Phrasal verb : کاندیدای یک انتخابا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

zoological: adjective : جانورشناسی جانورشناسان ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

brighten up: هیجان انگیزتر کردن یک رویداد جذاب ت ...

١١ ماه پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rescue center: noun - countable : مرکز نگهداری از ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

eat away: Eat away at someone : خُوره به جان ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get well card: Noun - countable : کارتِ با آرزوی ت ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

loot: دزدی کردن ( به ویژه از مغازه ها یا ...

١١ ماه پیش

تکمیل درباره من

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

family life: سبک زندگی فعالیت های روزانه و روزمر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hold fire: Phrasal verb : Hold your fire به ت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rough estimate: برآورد تقریبی مقدار تخمینی حساب سرا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

firing squad: Noun - countable : جوخه اعدام جوخه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

as a result of: به دلیلِ در نتیجه ی به خاطرِ به علت ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

down the road: idiom : down to line در آینده در اد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ask around: سراغ گرفتن پرس و جو کردن

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

witty: Adjective : طناز ( کسی که حرفهایش ر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pass on: دادن اطلاعات به دیگران

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

miraculous: adjective : ۱ - بسیار خوب، کاملا غی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bobby pin: noun - countable - American English ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dark horse: Noun - countable : ۱ - آدم غیر معرو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

see off: بدرقه کردن مشایعت کردن شکست دادن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

jump on the bandwagon: این اصطلاح برای زمانی به کار میرود ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

predictably: Adverb : به طور قابل پیشبینی یی به ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

checkout: noun - countable - uncountable : 1 ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fair enough: idiom - informal : used to say that ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

internet connection: Noun - countable : اتصال اینترنت قا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

due to the fact that: زیرا با توجه به این واقعیت است که ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

groundbreaking: Adjective : خلاقانه مبتکرانه پیشگام ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

crisp: Adjective : واضح شفاف تَر و تازه Cl ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

go crazy: دیوانه شدن به شدت هیجان زده شدن از ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

turned down: Adjective : رد شده پذیرفته نشده ضعی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rip somebody off: Phrasal verb - informal : Rip someb ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

مدال‌های مهدی صباغ