مهدی صباغ - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

after shock: Noun - countable : پس لرزه زلزله یا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mike: Mike somebody up : Phrasal verb - i ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

open mike: Noun - countable : برنامه ی زنده یا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

out of spite: از سَرِ لَج از روی لجبازی

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

action packed: Adjective - informal : مهیج پُر جُن ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sense of security: Phrase : احساس امنیت امنیت خاطر

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

renewable energy sources: منابع انرژی تجدیدپذیر

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

renewable energy sources: منابع انرژی تجدیدپذیر

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

appeal to: به دل نشستن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

on the side of: کنارِ در کنارِ مثل: On the side of ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

e waste: Electronic - waste ضایعات الکترونیک ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

discard: Noun - countable : ۱ - ورقی که در ط ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

shrink: Noun - countable - informal : روانپ ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

put on: پخش کردن/گذاشتن یک فیلم یا موسیقی ب ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

interaction: تعامل همکاری

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

talk show: Noun - countable : برنامه ی تلویزی ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fluid ounce: Noun - countable : واحد اندازه گیری ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fluid ounce: Noun - countable : واحد اندازه گیری ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the natural world: طبیعت Nature

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

camouflaged: Adjective : پنهان شده مخفی مستتر اس ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

camouflaged: Adjective : پنهان شده مخفی مستتر اس ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i made it up: خالی بستم چاخان کردم دروغ گفتم از خ ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

i made it up: خالی بستم چاخان کردم دروغ گفتم از خ ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

residential garden: Noun - countable : باغ نزدیک محل زن ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

seismic waves: Noun - plural : an elastic wave in ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

memory foam: noun - uncountable : فوم هوشمند ما ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

memory foam: noun - uncountable : فوم هوشمند ما ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

motorist: noun - countable : someone who driv ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

police cell: noun - countable : بازداشتگاه پلیس ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

harm's way: Noun - countable : خطر موقعیت خطرنا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

avalanch: Noun - countable : بهمن توده ی بزرگ ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

artificial sweetener: شیرین کننده های مصنوعی ( موادی مصنو ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inadvertently: Adverb : ناخواسته تصادفی Without in ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tag: Verb - informal : نوشتن نام خود بر ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

silly bands: Noun - plural : نوارهای پلاستیکی که ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

silly bands: Noun - plural : نوارهای پلاستیکی که ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mop slippers: noun - plural : دمپاییِ تِی مانند د ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mop slippers: noun - plural : دمپاییِ تِی مانند د ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

spa treatments: Noun - plural : خدمات درمانی جانبی ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

spa treatments: Noun - plural : خدمات درمانی جانبی ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

half price: Adjective : نیم بها نصف قیمت کالایی ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i eat humble pie: اصطلاح : غلط کردم. اشتباه کردم. ک ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

upfront: Noun : پیش پرداخت پولی که قبل از شر ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

scare off: فراری دادن حیوانات به وسیله ترساندن ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

draw in: Phrasal verb : کوتاه شدن طول روز به ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

appeal: Verb : درخواست کردن درخواست تجدید ن ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ill looking: Adjective : بد لباس بد تیپ دارای ظا ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

corporate social responsibility: noun - countable/uncountable : مسئو ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

corporate social responsibility: noun - countable/uncountable : مسئو ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

go green: Phrasal verb : تصمیم گیری و اصلاح ر ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

data leakage: نَشتِ اطلاعات دَرزِ اطلاعات

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

data leakage: نَشتِ اطلاعات دَرزِ اطلاعات

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get carry away: جَو گیر شدن

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sniffer dog: Noun - countable : سگ مواد یاب سگی ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sniffer dog: Noun - countable : سگ مواد یاب سگی ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

benefited: Adjective : بهره مند بهره برده منفع ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

benefited: Adjective : بهره مند بهره برده منفع ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

baby doll: Noun - countable : عروسکِ به شکل بچ ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

baby doll: Noun - countable : عروسکِ به شکل بچ ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

personal finance: Noun - uncountable : مدیریت منابع م ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

political view: Noun - countable : دیدگاه سیاسی گرا ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

out with the old in with the new: Idiom : فکرهای ( یا اشیای ) کهنه و ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

out with the old in with the new: Idiom : فکرهای ( یا اشیای ) کهنه و ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

foot the bill: Idiom : Pay for something

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

from head to toe: Idiom : سرتاسر بدن از فَرقِ سَر تا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

from head to toe: Idiom : سرتاسر بدن از فَرقِ سَر تا ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ordinary looking: Adjective : Ordinary - looking دارا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

nice work: Phrase - informal - British : used ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take over: کنترل اوضاع را به دست گرفتن چیزی یا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

well being: Noun - uncountable : Well - being ا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

birthday card: Noun - countable : کارت تولد کارت ت ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

accomplish: موفق شدن ( در انجام و به پایان رسان ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

va va voom: Noun - uncountable : va - va - voom ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spit it out: حرفت را بزن راحت باش و حرفت را بگو ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

riot police: پلیس ضدشورش

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

riot police: پلیس ضدشورش

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

devastated: adjective : بسیار شوکه شده و غمگین

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

keep your word: سر حرفت بمون به حرفی که زدی پایبند ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dispute: اختلاف نظر داشتن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ghosting: نادیده گرفتن پیام های دریافتی از طر ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i was quaking in my boots: اصطلاح : به معنی به شدت ترسیده بودم ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

my heart missed a beat: اصطلاح : به معنی به شدت ترسیده بودم ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i was scared out of my wits: اصطلاح : به معنی به شدت ترسیده بودم ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flatter: اغراق کردن خود را دست بالا گرفتن خو ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

let go of: idiom : رها کردن وِل کردن ( چیزی که ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pop into: به ذهن رسیدن چیزی

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

counterproductive: زیان دهنده زیان دِه ضرر دهنده

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

take offence: به کسی بَر خوردن از دست کسی ناراحت ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

if you say so: باشه، هر چی تو بگی ( به نوعی این جم ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

push the boat out: سنگِ تمام گذاشتن ولخرجی کردن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

push the boat out: سنگِ تمام گذاشتن ولخرجی کردن

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

junk shop: سِمساری

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

doom: بیچاره شدن بدبخت شدن به دردسر افتاد ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

search me: من از کجا بدونم من چه می دونم

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

turn away: دست رد به سینه کسی زدن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scare somebody out of their wits: Idiom - infornal کسی را تا سرحد مرگ ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

birth family: خانواده حقیقی هر فرد خانواده ای که ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

routed traffic: ترافیک هدایت شده ترافیکی که به وسیل ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

knock off: Verb - informal : تخفیف دادن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i'm afraid so: بلی متاسفانه

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bomb squad: گروه خنثی سازی بمب ( در نیروهای پلی ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bomb squad: گروه خنثی سازی بمب ( در نیروهای پلی ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rule out the possibility: غیر محتمل شمردن رد کردن یک احتمال غ ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rule out the possibility: غیر محتمل شمردن رد کردن یک احتمال غ ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fuel speculation: دامن زدن به شایعات شایعه پراکنی کرد ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

riot squads: پلیس ضدشورش

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

riot squads: پلیس ضدشورش

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

editorial column: Noun - countable : ستون سردبیر ( در ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

conscientiously: با دقت و مراقبت Carefully

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get on the cuff: Slang نسیه خرید کردن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

curriculum: Syllabus Outline Schedule

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

become of: اتفاق یا بلایی برای کسی رخ دادن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

become of: اتفاق یا بلایی برای کسی رخ دادن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

care about: مهم بودن اهمیت داشتن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pass along: انتقال دادن اطلاعات

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

jump on the bandwagon: این اصطلاح برای زمانی به کار میرود ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

attestable: Adjective قابل بررسی قابل تصدیق و ت ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

media outlet: رسانه خبری ( رادیو، تلویزیون، روزنا ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lied to: Adjective : فریب خورده فریفته شده D ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fire drill: Noun - countable/uncountable : مان ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bring up: حرف یا موضوعی را پیش کشیدن موضوعی ر ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

heat up: بدتر شدن شرایط وخیم تر شدن اوضاع با ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hail a taxi: تاکسی گرفتن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hail a taxi: تاکسی گرفتن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

off with you: برو پِیِ کارِت

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gaze into space: Phrase : بی هدف به این طرف و آن طرف ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

glance: نگاه سَرسَری به چیزی انداختن

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

come what will: هرچه بادا باد هرچه پیش آید خوش آید

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i'm out of your league: Idiom : من از تو سَرَم من از تو از ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come around: ( به محل کار/خانه ) سَر زدن

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

swim against the tide: برخلاف جریان آب شنا کردن کاری را بر ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

swim against the tide: برخلاف جریان آب شنا کردن کاری را بر ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to kiss somebody's ass: Idiom : پاچه خواری کسی را کردن

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

songsmith: آهنگساز

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

superpod: Noun گروه نهنگ های قاتل ( که در کنا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

superpod: Noun گروه نهنگ های قاتل ( که در کنا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ladyfinger: Okra Ladies' fingers Ochro بامیه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ladyfinger: Okra Ladies' fingers Ochro بامیه

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

choked up: بغض کردن

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go to: Go - to ( adjective - informal - n ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

con artist: Noun - countable - informal : شیاد ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

serve: دوران زندانی بودن را طی نمودن در زن ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

turn over a new leaf: Stop a bad habit

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

arrested: Adjective : بازداشت شده دستگیر شده ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sit right with: Sit right/well with someone : راضی ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

risk: Risk something over something : به ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

believe in: Believe in someone/something : اعتق ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

private collector: Noun - countable : مجموعه دار خصوصی ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

reportedly: Adverb : شنیده ها حاکی از این است ک ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sold out: Sold - out ( adjective ) : فروخته ش ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pass on: دادن اطلاعات به دیگران

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

naif hawatme: نایف حواتمه ( دبیر کل جبهه دموکراتی ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go away: ترک کردن ( یک مکان یا یک فرد ) مسا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

summer camp: Noun - countabe/uncountable : اردوگ ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

believer: Be a great/firm believer in somethi ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

grow up: به تدریج به وجود آمدن یا توسعه پیدا ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

storm into: Phrasal verb : وارد شدن پر سر و صدا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

storm into: Phrasal verb : وارد شدن پر سر و صدا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

storm: ( Storm into ( Phrasal verb : وارد ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

i wasn't born yesterday: Idiom : بچه که نیستم. موهایم را در ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

button your lip: Idiom : زیپ دهنت را ببند حرف مفت نز ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

button your lip: Idiom : زیپ دهنت را ببند حرف مفت نز ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

buzz saw: اره گِرد اره مدور

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

god knows best: Idiom : خدا شاهده خدا گواهه

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

evasive answer: Noun - countable : پاسخ طفره آمیز ج ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

to put it mildly: Phrase - spoken : used to say that ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in some way: Adverb : یه جورایی به نوعی Somehow

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

crudely: To put it crudely ( phrase ) : رُک ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to put it crudely: Phrase : رُک بگم رو راست بگم بدون ت ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

life partner: Noun - countable : شریکِ زندگی ( ف ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rawlplug: رولپلاک رول پلاک قطعه ای پلاستیکی ک ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rawlbolt: Noun - trademark : رول بولت انکر مک ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

just above: بیش از بیشتر از More than

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

clarified butter: روغن زرد ( مثل روغن کرمانشاهی ) Gh ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

popcorn movie: Noun - countable - informal : فیلم ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

single sex: Adjective : تک جنسیتی ( مثل مدارس ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

my way or the highway: Phrase - informal - North America : ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

launch: Noun - countable : زمانِ در دسترس ع ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

thunderball: رعد و برق قارچ اتمی ( یا اَبرِ اتمی ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

shield of david: سپر داوود ستاره داوود نماد امروزین ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

auto industry: صنعت خودرو ( که شامل طیف گسترده ای ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

significantly: مشخصا به طور مشخص

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

that's the spirit: Phrase - spoken : used for telling ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lightweight: Lightweight clothing : پارچه و لباس ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

keyboarding: Noun - uncountable : تایپ وارد کردن ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

practical: Noun - countable - BrE : امتحان عمل ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

business studies: Noun - uncountable : مطالعات تجاری ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

drive around: Pherasal verb : بی هدف رانندگی کردن ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

save it: ساکت شو !!! دهنت را ببند!!! خفه شو! ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

go over: ۱ - به دقت فکر کردن درباره چیزی ۲ - ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

fly the flag: رفتار کردن به سبکی که نشان دهد شما ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fly off the shelves: به سرعت به فروش رفتن و تمام شدن یک ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fly off: Fly off the shelves : به سرعت به فر ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

run low: کاهش پیدا کردن کم شدن موجودی و ذخای ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

run low: کاهش پیدا کردن کم شدن موجودی و ذخای ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

courtesy: Adjective : حسن نیت به عنوان مثال ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hard work: Mass noun : a great deal of effort ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

salespeople: Noun - plural : فروشنده ها مسئولین ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

diospyros kaki: خرمالوی شرقی خرمالوی آسیایی خرمالو ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

i lost my cool: Idiom : از کوره در رفتم یهو عصبانی ...

٨ ماه پیش

مدال‌های مهدی صباغ