مهدی صباغ - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

repair shop: تعمیرگاه ( مانند تعمیرگاه خودرو، تع ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

potluck party: مهمانی غذای مختصر مشترک ( مهمانی ای ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

potluck party: مهمانی غذای مختصر مشترک ( مهمانی ای ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

my hands are full: دستهایم پر است دستم بند است ( عامیا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

my hands are full: دستهایم پر است دستم بند است ( عامیا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

turn: به سن خاصی رسیدن به عنوان مثال: ye ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

home movie: فیلم خانگی ( فیلمی که شخص از فعالیت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stand around: در یک جایی ایستادن و کار خاصی انجام ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sit around: وقت را به بطالت گذراندن وقت را هدر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

night out: شبگردی تفریح شبانه تفریحاتی مانند ر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

night out: شبگردی تفریح شبانه تفریحاتی مانند ر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

digger: بیل مکانیکی ( خودرو )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

digger: بیل مکانیکی ( خودرو )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pick out: انتخاب کردن گزینش کردن برگزیدن سوا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

style: برازنده مثال: ?is the shirt his st ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bulk: فله فله ای

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

wrapping paper: کاغذ کادو

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

beeswax: موم زنبورعسل

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

beeswax: موم زنبورعسل

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

seat pocket: فضایی که پشت صندلی هواپیما یا ماشین ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

seat pocket: فضایی که پشت صندلی هواپیما یا ماشین ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

spring break: تعطیلات یک هفته ای مدارس و کالج ها ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

do up: مترادف هست با : بستن - محکم کردن - ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pass: پس دادن برگشت دادن مانند: please pa ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

right away: همین الان خیلی زود

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dark blue: رنگ آبی تیره رنگ آبی پررنگ

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tread: عاج لاستیک عاج کف کفش زنجیر شنی تان ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

tread: عاج لاستیک عاج کف کفش زنجیر شنی تان ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

head back: برگشتن به سمتِ سرچرخاندن به سوی چیز ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

head back: برگشتن به سمتِ سرچرخاندن به سوی چیز ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

catchup: جبران کردن عقب ماندگی از دیگران in ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get through: سـَر کردن به پایان رساندن مثال: i c ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

trolleybus: تراموا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

make a long story short: خلاصه ی کلام این که . . . . . . . ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

beat out: شکست دادن غلبه کردن بر

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

home chef: آشپز شخصی آشپز خانگی کسیکه برای دیگ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

flip pad: دفترچه ای که برگ های آن به جای از چ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

flip pad: دفترچه ای که برگ های آن به جای از چ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

climbing wall: دیوار صخره نوردی ( دیواری مصنوعی، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

climbing wall: دیوار صخره نوردی ( دیواری مصنوعی، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

underestimate: دست کم گرفتن کسی یا چیزی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

make over: Noun - countable زیباسازی تغییر ظا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pastel: رنگ روشن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

motivational: انگیزشی انگیزش دهنده تحریک کننده بر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

embarrassed: خجالت زده شرمسار شرمنده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

railroad track: خط آهن ریل راه آهن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

railroad track: خط آهن ریل راه آهن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

v neck: لباس یقه هفت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

v neck: لباس یقه هفت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

neon: رنگ روشن به عنوان مثال: Neon green ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bootleg: شلوار دم پا گشاد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

turquoise: سنگ فیروزه رنگ فیروزه ای

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

synthetic: مصنوعی غیر طبیعی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

manteau: مانتو زنانه ( این کلمه فرانسوی است ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ankle length: شلوار کوتاه شلوار پاچه کوتاه شلواری ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ankle length: شلوار کوتاه شلوار پاچه کوتاه شلواری ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

full price: کالای بدون تخفیف کالای تخفیف نخورده ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

full price: کالای بدون تخفیف کالای تخفیف نخورده ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

broad: متنوع گوناگون

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sounds like: انگار که به نظر می رسد که

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

follow up: پی در پی به دنبال هم پشت سر هم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

move on: عوض کردن موضوع در یک مکالمه، در یک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cooking show: برنامه تلویزیونی آشپزی ( برنامه ها ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

get into: علاقه مند شدن لذت بردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

aspect: بخش تکه قسمتی از چیزی جزء

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shade: طیف رنگ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

once in a blue moon: Very rarely خیلی به ندرت ندرتا

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

skier: اسکی باز اسکی کننده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sum up: خلاصه کردن سرجمع کردن جمع بندی کردن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

slide out: خارج شدن از جایی به آرامی و بدون جل ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

slide out: خارج شدن از جایی به آرامی و بدون جل ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

perspective: نگرش طرز فکر دیدگاه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

keep fit: حفظ کردن تناسب اندام ثابت نگه داشتن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

muffin: کیک یزدی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ice skating: اسکی روی یخ پاتیناژ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ice skating: اسکی روی یخ پاتیناژ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

brighten up: هیجان انگیزتر کردن یک رویداد جذاب ت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

call attention: توجه کردن به چیزی دیگران را وادار ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bring out: به چشم آمدن آشکار کردن صفات چیزی یا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cover up: مخفی کردن چیزی به منظور دیده نشدن آ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get rid: دور انداختن چیزهای غیرضروری از شر ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

out of shape: بد ریخت بدشکل بی قواره

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

out of shape: بد ریخت بدشکل بی قواره

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

consignment store: a shop that sells second - hand ite ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

capris: شلوار کوتاه یا شلوار کاپری: نوعی شل ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

off the shoulder: adjective: لباسی زنانه که شانه ها ر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get out of something: مجبور نبودن به انجام کاری خودداری ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

workout room: سالن ورزشی داخل باشگاه سالن ورزش سا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pack away: چیزی را بعد از استفاده؛ به سرجای خو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

survive: خطر را از سر گذراندن از خطر جستن جا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

walkaway: از خطر جستن بی خیال انجام کاری شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

avid: علاقه مند دوستدار طرفدار متمایل به ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

conveyor: نوار نقاله

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

hooked: گرفتار شده دربند شده اسیر شده به در ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get hooked on something someone: علاقه مند شدن به کسی/چیزی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

get hooked on something someone: علاقه مند شدن به کسی/چیزی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

keep up: خود را به روز نگه داشتن عقب نماندن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

changed: Adjective : تغییر کرده تغییر یافته ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

half the price: نیم بها نصفه قیمت کالایی که 50% تخی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

well made: با کیفیت کالای دارای جنس عالی

١ سال پیش

مدال‌های مهدی صباغ