پیشنهاد‌های حسین اسماعیلی زاد (٧٣)

بازدید
١٨١
تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

votive food

تاریخ
٨ ماه پیش
پیشنهاد
٠

the age of consent

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

مثال: . I'm here on business as apposed to pleasure من اینجا برای کار اومدم، نه برای تفریح.

پیشنهاد
٠

be frank and direct حاشیه نرو و اصل حرفتو بگو.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٤

سیستم رای گیری مخفیانه که کسی از رای دیگری خبر ندارد. a system of voting, usually in secret, or an occasion when you vote in this way.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٤

راهروی مدلینگ، سکوی مُد، محل راه رفتن مدلها

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٧

توی پرانتز، در کنار موضوعات دیگر به صورت لحظه ای اشاره شده

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

تا چند لحظه آینده، وقت خیلی کم برای آماده شدن کاری Thanks for agreeing to see me at such short notice. ممنونم که موافقت کردید در این مدت کوتاه مرا ب ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤١

کمِ کمِش، حداقل حداقل

پیشنهاد
٢٠

something bad or unpleasant is not likely to happen to the same people or in the same place twice به شخصی که مشکلی براش پیش اومده، این اصطلاح رو میگن ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٣

what/why/how etc on earth . . . ? spoken used to ask a question when you are very surprised or angry اگر بعد از کلمات پرسشی wh, how بیاید، نشانه تعجب ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

روستای ماهیگیری، روستایی نزدیک ساحل که صنعت ماهیگیری در آن رواج دارد.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٠

اول به خانواده و آشنایان خودت کمک کن، بعد به دیگران کمک کن. چراغی که به خانه رواست، به مسجد حرام است.

پیشنهاد
٢٨

If sb does sth bad to you, that is not a reason to do sth bad to them. جواب بدی رو با بدی نمیدن.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣

دو صد گفته چو نیم کردار نیست

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

bored with or annoyed about something, and wanting it to stop خسته و کسل از یک شرایط آزاردهنده یا تکراری I'm sick and tired of this weather: از این ه ...

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٢

پشت و رو، پس و پیش

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

زیاده از حد خوب، آنقدر خوب است که به شک وامیدارد.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٨

نه بابا!، شوخی نکن، نمیتونه درست باشه ( برای تعجب در مقابل شنیدن خبر غیرقابل باور )

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢١

تو گفتی و منم باور کردم!، آره جون خودت!

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٤

نتیجه قابل پیش بینی و حتمی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

معنی دیگر برای reproduction: نمونه کپی از آثار هنری مثال: a reproduction of Vincent Van Gogh’s ‘Sunflowers’

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١

سخن نیم راست، حقیقت ناقص سخنی که بخشی از حقیقت را میگوید.

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٤

دروغ جزئی و بی اهمیت

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٩

( مربوط به ) پس از مرگ مثال: posthumous fame : شهرت پس از مرگ

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٦

پس از مرگ

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٦

به طور ناشناس، با نام مستعار

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١١

حقه باز، دو رو

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
٢٠

روراست بودن با کسی

تاریخ
٤ سال پیش
پیشنهاد
١٥

talk sth up describe sth in a way that makes it sound better than it is اغراق آمیز توصیف کردن، بهتر از واقعیت جلوه دادن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢

به زور وادار به کاری کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٠

تحریک کردن، برانگیختن، بیدار کردن مثلا: arouse sb's suspicion یعنی شک کسی را برانگیختن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

likely to happen محتمل، قریب الوقوع

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

بهتر شدن اوضاع، خوابیدن شر مثال: Wait until the dust settles. صبر کن تا اوضاع بهتر شود/ صبر کن تا شر بخوابد

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٧

تقویت کردن، تجدید نیرو کردن، تحریک کردن مثال: His words fuelled her anger still more. صحبت های او، عصبانیتش را هنوز بیشتر کرد.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٠

tip the balance in favor of somebody به نفع کسی بر نتیجه تاثیر گذاشتن

پیشنهاد
٢٠

کوتاه آمدن، زیر بار رفتن پذیرفتن شرایط بد بدون اعتراض یا شکایتی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٢

فریفتن، بوسیله تطمیع به دام انداختن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

wriggle out of sth/doing sth معنی: to avoid doing something by using clever excuses از زیر بار مسئولیتی شانه خالی کردن، طفره رفتن مثال: Don’t try to ...

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٩

هزینه را کمتر کردن، سر کیسه را سفت تر کردن، صرفه جویی در هزینه کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٦١

step down/aside کناره گیری کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٧

step down/aside کناره گیری کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٨

۱. ورشکست شدن ۲. غرق شدن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

to make something start happening استارت کاری را زدن، کار را شروع کردن

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥

support or help, especially with money پشتوانه، حمایت مثال: All they needed was public support and financial backing.

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٢٥

روحیه تیمی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٥

مرخصی استحقاقی مثال: Thirty days' holiday entitlement : سی روز مرخصی استحقاقی

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٥٢

maternity leave : مرخصی زایمان ( برای مادر ) paternity leave : مرخصی برای پدر ( پس از تولد فرزند )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
٣٢

پاداش ( از طرف کارفرما به خاطر عملکرد خوب یا بطور سالیانه )

تاریخ
٥ سال پیش
پیشنهاد
١٣

وابسته به میزان عملکرد، متناسب با میزان موفقیت در کار مثال: performance - related pay : پرداخت مبلغ متناسب با میزان عملکرد/موفقیت در کار

١