پیشنهادهای مهدی نمازیان(مترجم) (٣,٧٥١)
انکار، ترک، برگشتن از، پشت کردن به ( عقیده، مذهب و غیره )
به طرز شرم آوری، به طرز نکبت باری، با خفت، با خواری
حقارت، خواری، خفت، فرومایگی، پستی تحقیر، خوار کردن
نکبت بار، پَست، شرم آور ( موقعیت ) ؛ خفت بار، عاجزانه ( عذرخواهی ) شخص فرومایه، پَست، نفرت انگیز
از آغاز، از بدوِ امر
به بهترین وجه
جاودانه، پایدار، همیشگی، ابدی، دائمی ( ادبی )
تحمل کردن، تابِ . . . را آوردن، برتافتن
ماندن، به سر بردن، اقامت گزیدن
بی تکلیفی، وقفه، تعلیق
شریکِ جُرم
شرکت در جرم
شریک جرم کسی بودن
تشویق کردن، برانگیختن، تحریک کردن ( به انجام کار خلاف ) تشویق شدن به جرم و جنایت
نابهنجاری؛ انحراف، گمراهی، لغزش فراموشی، غفلت، حواس پرتی، بی حواسی؛ انحرافِ روانی ( روان شناسی ) نقص، عیب، اختلال
نابهنجار؛ منحرف، گمراه
در پهلو، عمودِ بر ( دریانوردی )
آدم ربایی، آدم دزدی، بچه دزدی
ربودن، دزدیدن ( زن، کودک و غیره )
شکمی ( کالبدشناسی )
شکم ( کالبدشناسی )
کناره گیری، استعفا، ترک؛ تفویض، سلب ( اختیار، مسئولیت و غیره )
کناره گیری کردن از، دست کشیدن از، ترک گفتن ( تاج و تخت، مقام ) سلبِ . . . از خود کردن، از قبولِ . . . سرپیچی کردن، سرباز زدن از، از عهده خود برداشتن ...
رادیویِ استرالیا، تلویزیونِ استرالیا
رادیویِ اِی بی سی، تلویزیونِ اِی بی سی ( آمریکا )
مبادی، مقدمات
مثل آب خوردن، سهل و آسان
خلاصه کردن داستان
مخفف abbreviated و abbreviation
مخفف abbreviated و abbreviation
بزرگِ دیر، راهبِ بزرگ، رئیسِ دیر
قصابخانه، کشتارگاه
مادرِ روحانی
ختم دعوا، رفع مزاحمت ( حقوق )
دعوا را خاتمه دادن، مزاحمت را رفع کردن ( حقوق )
فروکش کردن، کاهش یافتن ( برای توفان، سیل و درد )
خجالت زده، دستپاچه، شرمنده، شرمسار
پستی، خواری، ذلت؛ تحقیر
خجالت زده کردن، دستپاچه کردن، شرمسار کردن
خود را خوار کردن، خود را تحقیر کردن، خود را کوچک کردن
خوار کردن، تحقیر کردن، کوچک کردن
بی پروا، عنان گسیخته، گستاخ، بی خیال؛ گستاخانه
بی قیدی، بی خیالی
هرزه، فاسد، بوالهوس
با سرخوشی، با بی خیالی، با بی قیدی
خود را به دستِ . . . سپردن، تسلیمِ . . . شدن
لغو کردن ( در مسابقه و غیره ) بی قیدی، بی خیالی
به سمت پاشنه، از . . . به پاشنه نزدیک تر، پشتِ ( در دریانوردی )
be taken aback : یکه خوردن، جا خوردن، متحیر شدن، در شگفت ماندن
جمع abacus به معنی چرتکه