پیشنهادهای Learner (٥,٥١٣)
حتماً! عبارت "money on" معمولاً وقتی استفاده می شه که کسی روی چیزی شرط می بنده، یا روی چیزی/کسی سرمایه گذاری یا اعتماد می کنه. 1. I wouldn’t waste ...
�دیگه تموم شد�، �همین بود و بس�، �دیگه کاریش نمی شه کرد�، یا �قضیه بسته شد� ### چند معادل محاوره ای فارسی: - دیگه حرفشم نزن - تموم شد رفت - دیگ ...
"با اختلاف . . . باختن" یا "با . . . اختلاف شکست خوردن" مثال ها: 1. We lost by two goals. ما با اختلاف دو گل باختیم. 2. They lost by just one ...
### ریشه شناسی ( Etymology ) : 1. oxys ( ὀξύς ) : به معنی "تیز" یا "شدید" ( در اصطلاحی مانند "sharp" یا "quick" ) 2. moros ( μωρός ) : به معنی "احم ...
### ریشه شناسی ( Etymology ) : 1. oxys ( ὀξύς ) : به معنی "تیز" یا "شدید" ( در اصطلاحی مانند "sharp" یا "quick" ) 2. moros ( μωρός ) : به معنی "احم ...
### 🐆 معنی اصلی "cougar": - در اصل یک گربه سان درنده است به اسم پوما یا پلنگ کوهی، که در آمریکای شمالی زندگی می کند. - حیوانی قوی، تیز، شکارچی، و ...
### 1. بر اساس تجربه شخصی / شنیده ها 📌 وقتی کسی می گوید *"anecdotally. . . "* منظورش این است که چیزی را بر اساس تجربه شخصی، یا گفته دیگران، بدون شو ...
فینال تلفظ : فینالی finale vibe : حس و حال بازی فینال - جو پایانی - حال و هوای پایانی بازی ، اجرا ، رابطه
### داستان "تعرفه مرغ" ( Chicken Tax ) در اوایل دهه ۱۹۶۰، آمریکا شروع به صادرات گسترده مرغ به اروپا کرد. این موضوع باعث شد تولیدکنندگان مرغ در اروپ ...
گرفتار عواقب کاری شدن
dumping : قیمت شکنی - پایین تر از نرخ بازار فروختن Anti - dumping refers to measures taken by a country or government to prevent the practice of du ...
### 1. خلاصه یا مرور سریع ( اسم ) وقتی rundown به معنای خلاصه یا مرور سریع استفاده می شه، این معنی از مفهوم "پایین آوردن یا کاهش دادن چیزها" میاد. ف ...
۱. آرام آرام کاهش یافتن یا خالی شدن ▪️Battery ran down → باتری خالی شد ▪️Inventory ran down → موجودی کم شد ۲. با ماشین کسی را زیر گرفتن ▪️He was ...
۱. آرام آرام کاهش یافتن یا خالی شدن ▪️Battery ran down → باتری خالی شد ▪️Inventory ran down → موجودی کم شد ۲. با ماشین کسی را زیر گرفتن ▪️He was ...
۱. آرام آرام کاهش یافتن یا خالی شدن ▪️Battery ran down → باتری خالی شد ▪️Inventory ran down → موجودی کم شد ۲. با ماشین کسی را زیر گرفتن ▪️He was ...
۱. آرام آرام کاهش یافتن یا خالی شدن ▪️Battery ran down → باتری خالی شد ▪️Inventory ran down → موجودی کم شد ۲. با ماشین کسی را زیر گرفتن ▪️He was ...
۱. آرام آرام کاهش یافتن یا خالی شدن ▪️Battery ran down → باتری خالی شد ▪️Inventory ran down → موجودی کم شد ۲. با ماشین کسی را زیر گرفتن ▪️He was ...
۱. آرام آرام کاهش یافتن یا خالی شدن ▪️Battery ran down → باتری خالی شد ▪️Inventory ran down → موجودی کم شد ۲. با ماشین کسی را زیر گرفتن ▪️He was ...
استعاره از : - سرسخت، مصر، و مقاوم است - ول کن نیست، یعنی تا وقتی به هدفش نرسه دست بردار نیست - گاهی هم خشن و جدی هست این استفاده استعاری به رفت ...
اسم مستعار، لقب، نام هنری یا نامی که کسی برای خودش انتخاب می کنه، معمولاً غیررسمی. - - - مترادف های moniker: - nickname = لقب - alias = اسم م ...
اسم مستعار، لقب، نام هنری یا نامی که کسی برای خودش انتخاب می کنه، معمولاً غیررسمی. - - - مترادف های moniker: - nickname = لقب - alias = اسم م ...
اسم مستعار، لقب، نام هنری یا نامی که کسی برای خودش انتخاب می کنه، معمولاً غیررسمی. - - - مترادف های moniker: - nickname = لقب - alias = اسم م ...
اسم مستعار، لقب، نام هنری یا نامی که کسی برای خودش انتخاب می کنه، معمولاً غیررسمی. - - - مترادف های moniker: - nickname = لقب - alias = اسم م ...
اسم مستعار، لقب، نام هنری یا نامی که کسی برای خودش انتخاب می کنه، معمولاً غیررسمی. - - - مترادف های moniker: - nickname = لقب - alias = اسم م ...
عبارت persona grata یک اصطلاح رسمی و تخصصی است که از زبان لاتین وارد انگلیسی شده و بیشتر در دیپلماسی و روابط بین الملل استفاده می شود. - - - ### ...
عبارت persona grata یک اصطلاح رسمی و تخصصی است که از زبان لاتین وارد انگلیسی شده و بیشتر در دیپلماسی و روابط بین الملل استفاده می شود. - - - ### ...
عبارت persona grata یک اصطلاح رسمی و تخصصی است که از زبان لاتین وارد انگلیسی شده و بیشتر در دیپلماسی و روابط بین الملل استفاده می شود. - - - ### ...
🔹 یک تغییر بزرگ، ناگهانی، و معمولاً ناآرام یا ناراحت کننده 🔹 نوعی بی ثباتی یا آشفتگی شدید در وضعیت یا ساختار موجود - - - ## ✅ معادل های فارسی: ...
🔹 یک تغییر بزرگ، ناگهانی، و معمولاً ناآرام یا ناراحت کننده 🔹 نوعی بی ثباتی یا آشفتگی شدید در وضعیت یا ساختار موجود - - - ## ✅ معادل های فارسی: ...
### �پیچ و خم ها، فراز و نشیب ها، یا پیچیدگی ها� است. بسته به زمینه، می تونه معانی مختلفی بده: - - - ### ✅ کاربردها و معانی: 1. در داستان ها ...
### �پیچ و خم ها، فراز و نشیب ها، یا پیچیدگی ها� است. بسته به زمینه، می تونه معانی مختلفی بده: - - - ### ✅ کاربردها و معانی: 1. در داستان ها ...
### 🔹 play down معنی: کم اهمیت جلوه دادن، کوچک شمردن، بی اهمیت نشان دادن ( کسی یا چیزی را کمتر از واقعیت جلوه دادن ) ### 🔹 play up معنی: بزرگ ...
### 🔹 play down معنی: کم اهمیت جلوه دادن، کوچک شمردن، بی اهمیت نشان دادن ( کسی یا چیزی را کمتر از واقعیت جلوه دادن ) ### 🔹 play up معنی: بزرگ ...
### 🔹 play down معنی: کم اهمیت جلوه دادن، کوچک شمردن، بی اهمیت نشان دادن ( کسی یا چیزی را کمتر از واقعیت جلوه دادن ) ### 🔹 play up معنی: بزرگ ...
### 🔹 معنی اصلی finesse: مهارت یا زیرکی در انجام کاری سخت، بدون ایجاد تنش یا مشکل #### مثال ها: - *She handled the negotiations with great finesse ...
### 1. کم کردن شدت یا کاهش دادن چیزی ( احساسی، فیزیکی یا عملی ) معنی: کم کردن، کاهش دادن، عقب کشیدن، آرام کردن #### مثال ها: - *You need to dial b ...
### 1. کم کردن شدت یا کاهش دادن چیزی ( احساسی، فیزیکی یا عملی ) معنی: کم کردن، کاهش دادن، عقب کشیدن، آرام کردن #### مثال ها: - *You need to dial b ...
### 1. Defy ( فعل - سرپیچی کردن، به چالش کشیدن ) - She chose to defy her parents and follow her own dreams. او تصمیم گرفت از والدینش سرپیچی کند و ...
### 1. Defy ( فعل - سرپیچی کردن، به چالش کشیدن ) - She chose to defy her parents and follow her own dreams. او تصمیم گرفت از والدینش سرپیچی کند و ...
### 1. Defy ( فعل - سرپیچی کردن، به چالش کشیدن ) - She chose to defy her parents and follow her own dreams. او تصمیم گرفت از والدینش سرپیچی کند و ...
### 1. Defy ( فعل - سرپیچی کردن، به چالش کشیدن ) - She chose to defy her parents and follow her own dreams. او تصمیم گرفت از والدینش سرپیچی کند و ...
### 1. Defy ( فعل - سرپیچی کردن، به چالش کشیدن ) - She chose to defy her parents and follow her own dreams. او تصمیم گرفت از والدینش سرپیچی کند و ...
### 1. Defy ( فعل - سرپیچی کردن، به چالش کشیدن ) - She chose to defy her parents and follow her own dreams. او تصمیم گرفت از والدینش سرپیچی کند و ...
### 1. Defy ( فعل - سرپیچی کردن، به چالش کشیدن ) - She chose to defy her parents and follow her own dreams. او تصمیم گرفت از والدینش سرپیچی کند و ...
### 1. Defy ( فعل - سرپیچی کردن، به چالش کشیدن ) - She chose to defy her parents and follow her own dreams. او تصمیم گرفت از والدینش سرپیچی کند و ...
### 1. Defy ( فعل - سرپیچی کردن، به چالش کشیدن ) - She chose to defy her parents and follow her own dreams. او تصمیم گرفت از والدینش سرپیچی کند و ...
### 1. Defy ( فعل - سرپیچی کردن، به چالش کشیدن ) - She chose to defy her parents and follow her own dreams. او تصمیم گرفت از والدینش سرپیچی کند و ...
### ریشهٔ اصلی کلمه: کلمه stake از زبان انگلیسی کهن ( Old English ) میاد: "staca" که به معنی *تیرک چوبی، میله یا ستون* بوده. این واژه از زبان های ژ ...
### ریشهٔ اصلی کلمه: کلمه stake از زبان انگلیسی کهن ( Old English ) میاد: "staca" که به معنی *تیرک چوبی، میله یا ستون* بوده. این واژه از زبان های ژ ...
### ریشهٔ اصلی کلمه: کلمه stake از زبان انگلیسی کهن ( Old English ) میاد: "staca" که به معنی *تیرک چوبی، میله یا ستون* بوده. این واژه از زبان های ژ ...