میلاد علی پور - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

perpetration: انجام

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

simply: کُلا

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mixed up: حیران

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

regroup: بازسازی، تجدید قوا

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

regroup: بازسازی، تجدید قوا

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

just: اصلا

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

claim: اعلام کردن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

most specifically: به دقیق ترین حالت ممکن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

recount: دوباره گفتن، تکرار کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

set: بازسازی کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

aftermath: بعد از، اتفاقات بعد، اشاره به آینده ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in graphic detail: با جزئیات دقیق، بصورت مو به مو، به ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

prelude: درآمد

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

whereupon: که در اثرِ آن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

strong: اثر گذار، تأثیر گذار، اثربخش

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

find: فکر کردن، اعتقاد داشتن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

allegedly: طبق ادعا، که ادعا می کرد، که مدعی ب ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

slop sink room: اتاق تی شور، اتاقی اتاقی که دستگاه ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

slop sink: تِی شور، شوی گاه، محل شست و شوی تی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sketchy: کُلی، غیردقیق، نه چندان دقیق، ناکاف ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sketchy: کُلی، غیردقیق، نه چندان دقیق، ناکاف ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

trespassing: ورود بی اجازه، تجاوز، عبور از خط، ت ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

trespassing: ورود بی اجازه، تجاوز، عبور از خط، ت ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

flawed: مشکل دار، ایراد دار، دارای عیب و ای ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

down: درون، داخل، تو، زیر

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

make case: توضیح دادن، دلیل آوردن، ترتیب دادن، ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

make case: توضیح دادن، دلیل آوردن، ترتیب دادن، ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cutlass: قداره، شمشیر دزدان دریایی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cutlass: قداره، شمشیر دزدان دریایی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sabre: قمه، شمشیر دزدان دریایی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

horrific: هولناک، خوفناک، دهشتناک

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

horrific: هولناک، خوفناک، دهشتناک

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

point: جا، مکان

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

handful: تعدادی، مقداری، میزانی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

inaudible: آرام، آهسته، ضعیف ( در مورد صدا )

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cross examination: سوال و جواب کردن، به چالش کشیدن، مو ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cross examination: سوال و جواب کردن، به چالش کشیدن، مو ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dismantle: بی اعتبار کردن، بی ارزش ساختن، از ک ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unbeknownst: بی خبر از، بی اطلاع از

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

faggy: واژه تحقیرآمیز برای مخاطب قرار دادن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

faggy: واژه تحقیرآمیز برای مخاطب قرار دادن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

longhand: دست نویس

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

secure: دستیابی، فراهم کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gape: هاج و واج ماندن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gape: هاج و واج ماندن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

in question: مورد نظر

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in itself: درواقع

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

devastating: ویران کننده، داغان کننده، نابود کنن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pay for: تاوان دادن، به سزای عمل رسیدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

meticulously: با وسواس، بصورتی دقیق

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

walk: مرور کردن، با دقت توصیف کردن، فهمان ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

most importantly: از همه مهمتر، از آن هم مهمتر

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tackle: از پس کسی/چیزی برآمدن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gaunt looking: با ظاهری نزار، با ظاهری درمانده و ر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sallow: نزار، با چشمانی گود افتاده

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sallow faced: با صورتی رنگ پریده، با چهره ای نزار

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pockmarked: آبله گون، فردی که صورتش آبله داشته ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cross examine: روبرو کردن، سوال و جواب کردن، به چا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

under oath: با ذکر سوگند، با قسم خوردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

under oath: با ذکر سوگند، با قسم خوردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fairly: تقریبا

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

not guilty: بی گناهی، برائت

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

go for the jugular: با تمام قوت به نقطه ضعف کسی حمله کر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

withheld: دریغ کرد، امتناع کرد

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

refer back: رجوع کردن، ارجاع دادن، ارجاع به ماس ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

refer back: رجوع کردن، ارجاع دادن، ارجاع به ماس ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

contradict: تضاد داشتن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

corroborative: مؤکد، حامی، حمایت کننده

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dude: نفر، طرف، بابا ( نه به معنای پدر، ب ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

considering: دررابطه با، نظر به اینکه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gory: خشن، خشونت آمیز

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get in: دریافت کردن، فهمیدن، گرفتن ( در معن ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

decimating: نابود کردن، لت و پار کردن، ترکاندن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

acquittal: بی گناهی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

acquittal: بی گناهی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

engage: دخیل شدن، مداخله کردن، درگیر شدن، د ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

in which: که به وسیله ی آن، که در آن، که از ط ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

decimate: تخریب کردن، نابود کردن، از رده خارج ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

decimate: تخریب کردن، نابود کردن، از رده خارج ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

confident: آسوده خاطر، ایمن، دلگرم، آرام

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

whit: ریز

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

knowing: دانستن، علم

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unsavory: ناشایست

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hit upon: برخورد کردن، روبرو شدن، تصادفی دیدن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hit upon: برخورد کردن، روبرو شدن، تصادفی دیدن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

innocence: معصومیت، خلاصی، رهایی، نجات

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

innocence: معصومیت، خلاصی، رهایی، نجات

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

look: در نظر گرفتن، مدنظر قرار دادن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

compel: بر آن داشتن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

compel: بر آن داشتن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pore: موشکافی، کنکاش

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pore over: موشکافی کردن، کنکاش کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rigor mortis: مَرگا خُشکی یا مرگ خُشکی، ( به جای ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

struck: جا خورد

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

certainly: بی برو برگرد

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in the clear: در امنیت

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

parting shot: تیرِ آخر، حُسن ختام، کلام آخر، گفته ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

depressiveness: افسردگی، ناراحتی، غصه داشتن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

depressive: ناراحت کننده، تو مخی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

persevere: ادامه دادن، کم نیاوردن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

decide upon: برگزیدن، تعیین کردن، به اتفاق نظر ر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

decide upon: برگزیدن، تعیین کردن، به اتفاق نظر ر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

decide on: تعیین کردن، گزیدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cleared his name: بی گناهی خود را نشان دادن، اثبات بر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cleared his name: بی گناهی خود را نشان دادن، اثبات بر ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

on all counts: از همه لحاظ، از هر نظر، از همه جنبه ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in all regards: از همه نظر، از همه جهت، از هرشکل

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

entitled to: مستحق چیزی بودن، سزاوار و لایق و شا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

entitled to: مستحق چیزی بودن، سزاوار و لایق و شا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

entitled: مستحق چیزی بودن، سزاوار و لایق و شا ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

compromise verdict: رای سازشی، حکم مصالحه ای ( به حکمی ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

directed verdict: رای مستقیم، حکم مستقیم ( اشاره به ز ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

surprise witness: شاهد شگفتی ساز، پدیده شاهد، شاهد غا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

enter the fray: درگیر شدن، دنبال دردسر گشتن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

over: سَرِ، طیِ ، به هنگامِ

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

walk into: خیلی راحت کار پیدا کردن، به چیزی خو ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

manifest: پدیدار شدن، پیدا شدن، شکل گرفتن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go ballistic: خون به جوش آمدن، یک مرتبه عصبانی شد ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ballistic: خون به جوش آمدن، کُفری شدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

got to his feet: بلند شدن، ایستادن، سرپا شدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

got to his feet: بلند شدن، ایستادن، سرپا شدن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hop to one's feet: سریع بلند شدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

overwhelm: به فکر فرو رفتن، خشک زدن ( فلانی خش ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

burst: شکستن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

independently: بدون در نظر گرفتن حواشی، جدا از سای ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

earnestly: خیلی سنگین، کاملا جدی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pain: زجر

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

intensity: شور و شوق، کشش

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

under: با، همراهِ، به همراهِ

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

motivation: هدف

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

whole appearance: ظاهر کُلی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

at that point in time: در آن زمان، در آن وقت، در آن موقع

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

at that point: در آن موقع، در آن وقت

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dramatic: هیجانی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

follow on: در پی بودن، در ادامه بودن، بعد از چ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

follow on: در پی بودن، در ادامه بودن، بعد از چ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

erupt: به وجود آمدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

inconsistency: تعارض، تضاد

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inconsistency: تعارض، تضاد

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

as far back as: از زمانِ ، از وقتی که، از موقعِ

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

suppressed: لغو شده، توقیف شده، ملغی، بسته، پنه ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in one's mind: به نظرِ، به عقیده ی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

parole: عفو مشروط گرفتن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unbelievably: ناباورانه

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

more unbelievably: به طرز ناباورانه تری

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rest on: منوطِ به، وابسته به، در گروِ

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

establish: پایه ریزی کردن، برپا کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

felony: شریرانه، شرورانه، بی رحمانه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

felony: شریرانه، شرورانه، بی رحمانه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

daunted: ترسیده، ناامید، نگران، تحت تأثیر قر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

undaunted: خونسرد، ریلکس

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

valiantly: شجاعانه، جسورانه

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the fact remains that: با این حال هنوز هم ( وجود دارد، صاد ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

detailed: جز به جز، تفصیلی

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

out from under: جدا از سختی ها، فارغ از مشکلات

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

usually moorings: ثبات، امنیت، آرامش

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

kick: کنار گذاشتن، متوقف کردن، کنارزدن، خ ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

clarification: تفسیر، شرح، تشریح

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

drained: نفس بریده، شدیدا خسته

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

foreperson: مدیر، متصدی، مباشر، سر کارگر، سرتیم ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sink in: حلاجی کردنِ ( یک گفته )

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wept: گریان

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

weep: به گریه افتادن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

overcome: احساساتی شدن

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

jointly: متفق القول

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

jointly: متفق القول

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in many cases: در بسیاری از موارد

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in many cases: در بسیاری از موارد

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

slate: در نوبت قرار داشتن

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

court of public opinion: استفاده از رسانه برای اثر گذاری روی ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

flyers: اطلاعیه ها، اعلامیه ها، آگهی ها

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

flyer: اعلامیه، اطلاعیه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

leaflet: اطلاعیه، تراکت

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

deploy: تنظیم شدن/کردن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

set back: به تأخیر انداختن، با مشکل مواجه کرد ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

require: مجبور کردن، خواستن

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

committed: مقید

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

committed to: متعهد به چیزی بودن، مقید به کاری بو ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

still to be: هنوز مانده بود، ( انجام نشده بود )

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

including: مثلِ، مانندِ، همچون، همانند

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

relentlessly: سرسختانه، با تلاش و کوشش، مُصِرانه

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

homework: تکلیف، امورات محوله، اقدامات لازم

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

first up: پیش از همه، قبل از هرچیز، نخست آنکه ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

docket: فهرست، ( فهرست پرونده هایی که درداد ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

fellow prisoner: همبند، زندانیِ هم رده، هم تراز

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

sharecropper: رعیت، برزگر، کشاورزِ مستآجر ( کشاور ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sharecropper: رعیت، برزگر، کشاورزِ مستآجر ( کشاور ...

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

state line: مرز بین دو ایالت، مرز بین دو استان ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

state line: مرز بین دو ایالت، مرز بین دو استان ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fail: نادیده گرفتن، بی توجهی کردن، انجام ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

hellhole: سگدونی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hellhole: سگدونی

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

jaded: درمانده

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hang around: معاشرت کردن، همراهی کردن، نشست و بر ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

find oneself: فکر کردن, دیدن, درنظر گرفتن ( کسی ن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

electrocute: اعدام با صندلی الکتریکی

١١ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

teachings: آموزه ها، تعالیم

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

teachings: آموزه ها، تعالیم

١١ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

moniker: اسم مستعار

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

moniker: اسم مستعار

١١ ماه پیش

مدال‌های میلاد علی پور