میلاد علی پور - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

subduing: گرفتن، مهار کردن، تحت کنترل در آورد ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

depraved: بدجنسانه، شرارت آمیز، بدخواهانه، فت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flank: کسی را در کنار خود داشتن، پهلوی کسی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

constitutional: حقوقی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

must have been: احتمالا، ( حالتی که فرد در ذهن خودش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

must have been: احتمالا، ( حالتی که فرد در ذهن خودش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

پارسا: تورو خدا اسم به این خوشگلی رو با اس ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

rein in: مهار کردن، متوقف کردن، جلوی چیزی/کس ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rein in: مهار کردن، متوقف کردن، جلوی چیزی/کس ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reopen: از سر گیری، شروع مجدد

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unalterable: غیرقابل تغییر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

uncertain: بلاتکلیف

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hypocritical: بوقلمون صفت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

abysmally: به طرزِ شدیدی، فوق العاده، به صورتی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the public eye: مرکز توجه، موضوع اصلی بحث عموم مردم

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

f word: به معنای کلمه ایست که با عبارت fuck ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

spank: چک زدن به باسن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

slap: چک زدن به صورت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

slated: مقرر، برنامه ریزی شده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

slated: مقرر، برنامه ریزی شده

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

armed with: به همراهِ، مسلح به، به وسیله ی، به ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

armed with: به همراهِ، مسلح به، به وسیله ی، به ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

armed with: با

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

visitor room: اتاق انتظار، اتاق مراجعه کننده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reluctance: بی رغبتی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

faith based: مبتنی بر ایمان، مذهبی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

faith based: مبتنی بر ایمان، مذهبی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

urge to: تشویق کردن، ترغیب کردن، واداشتن، وا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

urge to: تشویق کردن، ترغیب کردن، واداشتن، وا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

uprising: خیزش

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

uprising: خیزش

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

JD: Juris Doctor - دکتری حقوق

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

j d degree: مدرک دکتری حقوق

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have its day: موفق بودن، به موفقیت رسیدن، کامیاب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have one's day: موفق بودن/شدن، کامیاب شدن، به موفقی ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

court of claims: دادگاهِ مطالبات ( دادگاهی در ایالات ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

notice of intent: برگه هایی که فرد شاکی یا متشاکی به ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

notice of intent: برگه هایی که فرد شاکی یا متشاکی به ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dining hall: سالن غذاخوری ( می تواند مختص به زند ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a window of: زمانی متشکل از، فرصتی، وقتی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

claim: شکایت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bounce: جابجا شدن، دست به دست شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dropped the ball: به هم ریختن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

blackberry: تمشک. بلک بری به هیچ عنوان معنای شا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blackberry: تمشک. بلک بری به هیچ عنوان معنای شا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

by this time: تا آن وقت، تا این موقع

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

criminal lawyer: وکیل جنایی، وکیلی که به جرائم مجرما ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

civil lawyer: وکیل مدنی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

round the clock: مدام

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

around the clock: همیشه ی خدا، مُدام

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

grow: شدن، دچار شدن ( مثلا grew alarmed، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pull the plug: مختومه ساختن، سرو ته چیزی را هم آور ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pro se clerk: دبیرِ شخصی، منشی منفعت شخصی، ( کارم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pro se clerk: دبیرِ شخصی، منشی منفعت شخصی، ( کارم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

worth one's salt: کسی که سرش به تنش می ارزد

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

best connected: با نفوذترین، پارتی دار ترین، گردن ک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

best funded: سرمایه دار ترین، به بهترین نحو با ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

best funded: سرمایه دار ترین، به بهترین نحو با ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

funded: سرمایه دار، بودجه دار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

prove: عملی کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

at bottom: من حیث المجموع، از اساس، از بُن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

discovery motion: دادخواست ارائه مدارک

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

discovery motion: دادخواست ارائه مدارک

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

right along: مُدام، سراسر

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

recertify: دوباره گواهی دادن، دوباره تصدیق کرد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

recertify: دوباره گواهی دادن، دوباره تصدیق کرد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

power trip: اختیار، قدرت، نفوذ، رهبری، کنترل

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

free rein: دست کسی را باز گذاشتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

slap around: زدن، حمله کردن، کتک زدن، چک زدن، کش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

slap around: زدن، حمله کردن، کتک زدن، چک زدن، کش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

realize: تحقق بخشیدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

common knowledge: همه می دانستند که، برهمه آشکار بود ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

horseback riding: اسب سواری ( گرچه سوارکاری مصطلح تر ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

overtly: علنی، به وضوح

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

overtly: علنی، به وضوح

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be slated to: تصمیم گرفتن، به نتیجه رسیدن، تعیین ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سلطانی فر: وزیر ورزش کنونی ایران، که مردم کشور ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

سلطانی فر: وزیر ورزش کنونی ایران، که مردم کشور ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

on the eve of: در آستانه ی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

harrowing: آزار دهنده، ناراحت کننده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

bickering: مشاجره، جرو بحث، بحث و جدل، درگیری ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

bickering: مشاجره، جرو بحث، بحث و جدل، درگیری ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bring to bear on: به کار گرفتن، استفاده کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

jury box: صندلی های هیئت منصفه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

medical specialist: پزشک متخصص

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

medical specialist: پزشک متخصص

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sit up: از درازکش، به نشسته درآمدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

blunt: غیرنافذ

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

impassively: با بی تفاوتی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

impassively: با بی تفاوتی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

spartan: بدون جزئیات، صرفا ضروریات

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

spartan: بدون جزئیات، صرفا ضروریات

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

not the least of which: یکی از مهمترین های آن، از بزرگترین ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

not the least of which: یکی از مهمترین های آن، از بزرگترین ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

meds: دارو ( کوتاه شده ی واژه ی medicine ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

meds: دارو ( کوتاه شده ی واژه ی medicine ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

gravely: به شدت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drawn up: به صورت قائم، ایستاده

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

phillips head screwdriver: پیچ گوشتیِ چهارسو

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

phillips head screwdriver: پیچ گوشتیِ چهارسو

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stick into: داخل کردن، فرو بُردن، فرو کردن، تو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stick into: داخل کردن، فرو بُردن، فرو کردن، تو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

watch: تحت کنترل داشتن، تحت مراقبت و نظارت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

john doe: مجهول الهویه ی مرد. ( وقتی اسم فرد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

jane doe: مجهول الهویه ی زن/مونث ( وقتی اسم ف ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in terms of: در رابطه با، با درنظر گرفتنِ

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

drawing from: به استناد به

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

drawing from: به استناد به

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

assume: بنا را بر چیزی گذاشتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

upon: به محضِ

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

depart for: رفتن به، عزیمت کردن به

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

erupt: از کوره در رفتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

liable: مقصر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

estate: ماترک

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have every intention: قصد داشتن، در نظر داشتن، مدنظر داشت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

get off: فرار کردن از محاکمه/مجازات، قسر در ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

scot free: سُر و مُر و گُنده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scot free: سُر و مُر و گُنده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

skate: عبور کردن، گذر کردن، گذشتن، رفع اته ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

liability: تقصیر ( حقوق )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go through: از پس چیزی بر آمدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

class action suit: دعوای گروهی، شکایت گروهی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

liability trial: دادگاه مسئولیت، محکمه تقصیر. ( دادگ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

on the brink of: در بحبوحه ی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dispassionate: غیر مغرضانه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dispassionate: غیر مغرضانه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

come back: جناب نجفیان با فرمایشتون کاملا مواف ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

punt: توپ را در زمین فرد دیگری انداختن، م ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

magistrate judge: قاضی صلح، قاضی بخش

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

magistrate judge: قاضی صلح، قاضی بخش

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

demoralized: تضعیف روحیه شده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

demoralized: تضعیف روحیه شده

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

high end: حداکثر، بالاترین

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

nigger: سیاه سوخته، سیاه زنگی، ( لزومی ندار ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

beseeching: با التماس، با خواهش و تمنا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

deal with: سر و کله زدن، معامله کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

contained: محبوس، تحت نظر، بازداشت، تحت کنترل

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

unbidden: غیرارادی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unbidden: غیرارادی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

informed: آگاهانه، با سند و مدرک

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

costly: هزینه بردار

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ordeal: مصائب ( جمع مصیبت )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

damage: معنای غرامت، خسارت، جبران مافات و ه ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

wantonly: گستاخانه، افراط گونه، بی خود و بی ج ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

compensatory: غرامتی، خسارتی، مربوط به دیه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

unused to: عادت نداشت که

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

see stars: بیهوش شدن ( دراثر ضربه به سر ) از ح ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

malicious reason: سؤِ نیت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

beyond dispute: مسلّم، مُحرز

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mounting: به کرسی نشاندن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

go into: تحقیق کردن، بررسی کردن، پرسش کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

knock on door: خود را ارائه دادن، خود را نشان دادن ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rip away: جدا کردن، سلب کردن، گرفتن، طرد کردن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rip away: جدا کردن، سلب کردن، گرفتن، طرد کردن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

come to: پیدا کردن ( حس، احساس )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

legal journey: روند قانونی، فرآیندِ حقوقی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

call out: انتقاد کردن، نقد کردن، ایراد گرفتن، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

call someone out: انتقاد کردن از کسی، ایراد گرفتن از ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ship off: بی خیال شدن، منصرف شدن، ترک کردن، و ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

stonewalled: به بن بست خورده، گیر افتاده، مثل خر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shoot for: تلاش کردن برای چیزی، قصد چیزی را دا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shoot for: تلاش کردن برای چیزی، قصد چیزی را دا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

booklet: کتاب راهنما

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥٠ رای

-

دیکشنری

-

phanindra: فانیندرا معنی جهانگرد نمی دهد، فانی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

exceptionally: به طرز خاصی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tops of feet: قسمت بالای پنجه پا، پش پا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

occurrence: حادثه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

life threatening: به نحوی که جان را به خطر بیاندازد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

heir: جانشین، ولیعهد

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

serve as: به منزله ی چیزی بودن، در مقام کاری ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

shy of: کمتر از، قدری کمتر از، اندکی کمتر، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gauntlet: راهروی لت و کوب، مسیر کتک زدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

my best friend: رفیق جینگِ من

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

best friend: دوست صمیمی، یارِ غار، رفیقِ گرمابه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

best friend: دوست صمیمی، یارِ غار، رفیقِ گرمابه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

handicapped: علیل

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

avoidance: گوشه گیری، اجتماع گریزی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

inhumanely: به دور از انسانیت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inhumanely: به دور از انسانیت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pitifully: به طرز اسف باری، به طور تأسف باری، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pitifully: به طرز اسف باری، به طور تأسف باری، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

serve: احضاریه دادن ( کاری که مأمور احضار ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

raggamuffin: بی سر و پا

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dodge a bullet: قسر در رفتن، جا خالی دادن، جان سالم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

argue: طلب کردن، درخواست کردن، خواستار شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take on: به پایان رساندن، تمام کردن، از پس ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

discovery: جریان تأمین دلیل، اجرای درخواست ارا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

classic: مصداق دقیق

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

stand together: پشت در پشت هم بودن، کنار هم ایستادن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

alike: و همچنین، نیز، و همینطور

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

open the door: امکان پذیر کردن، مهیا کردن، آسان کر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

open the door: امکان پذیر کردن، مهیا کردن، آسان کر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

all the more reason: دقیقا به این دلیل است که، درست به ه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tenacious: دقیق

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sustained: وارد ( حقوق )

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

overruled: وارد نیست ( حقوق )

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

plan for: تدارک دیدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

trauma: ضایعه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hysterical: حالت عصبی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

medical care: درمان، مُداوا

١ سال پیش

مدال‌های میلاد علی پور